به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، وقتی از اربعین صحبت به میان میآید، نه تنها درباره حماسهای جهانی بلکه درباره جریانی از انوار الهی سخن میگوییم که به حق، پیوندی بین شور و شعور حسینی برقرار کرد؛ انواری که به تدریج پاکطینتان از امتها را در مکتب حسینی، بهسوی مکتب حیاتبخش تشیع سوق داده، تا ضمن نهادینهسازی عالیترین ارزشها و تربیتها در قلب و جانشان، آنان را آماده ورود به مقطع سخت آخرالزمان، رویارویی با دشمنان سوگندخورده بشریت و در مرحله بعد آماده پذیرش موعود ادیان یعنی امام زمان عجل الله تعالی فرجه کند؛ حضور گسترده ملتها از بیش از 80 کشور دنیا گواهی بر این حقیقت شیرین است.
از این روست که شاهدیم زائران در زیارت اربعین متأثر از انوار الهی، جامعهای شکل میدهند که عالیترین روابط انسانی در آن جریان دارد؛ شاخصههایی مثل محبت، مودت، اخلاقمداری، ایثار، از خودگذشتگی، مواسات، همدلی، تکریم و همبستگی تنها گوشهای از ویژگیهای جامعه اربعینی است که هر کدام از آنها در حد اعلا جلوهگر است. تمام این گزارههای ایمانی و اخلاقی، آن هم به این گستردگی، فکر انسان عاقل را به این سمت هدایت میکند که این جریان، رویدادی صرفأ بشری نیست بلکه تنها خدا میتوانست این جریان نورانی را از مجرای خلیفه بر حق خود رقم بزند.
حجتالاسلام حبیبالله بابایی، عضو هیئت علمی و مدیر گروه مطالعات تمدنی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در گفتوگویی که با تسنیم داشت، به ابعاد معرفتی اربعین اشاره کرده، میگوید: چنین عناصر حیاتبخش میتواند راههای برونرفت از وضعیت دنیویشده و فرو رفته در جهان ماده را برای انسان معاصر هموار و چشمانداز جدیدی را برای انسان امروز و دنیای معاصر خلق کند.
جریان اربعین سکولاریسم را با تردید مواجه کرد
* در نگاه شما جریان اربعین چه ظرفیت تمدنی در بستر عالم ایجاد کرده است؟
تصورم در مورد پدیده اربعین این است که هم ظرفیت حوزه و هم دانشگاه عملاً میتواند بحثهای جدید و افقهای تازهای را درباره اربعین باز کند. یکی از موضوعاتی که به آن ورود کردم، مسئله فرهنگ جهانی است که منظورم بیشتر همان فرهنگ عرفی، دنیوی و یا غربی است که در فرآیند «جهانی شدن» (Globalization) عملاً از غرب تا شرق توانسته سیطرهای عمیق را ایجاد کند. برخی روشنفکران داخلی و خارجی معتقدند در برابر شمولیت این فرهنگ بایستیم و ناگزیریم در برابر آن تمکین کنیم و تسلیم شویم. پروژهای با عنوان «امکان تمدن اسلامی در وضعیت فرهنگ جهانی» دارم؛ به این صورت که آیا در وضعیت فعلیِ سیطره فرهنگ جهانی، عملاً میشود نرمافزار تمدن اسلامی را تعریف کرد و بالا آورد یا نه. در موضوع اربعین به نظر میرسد ظهور آن با تمام پهنای گسترده و جهانشمول آن در برگشتناپذیر فرهنگ جهانیِ سکولار تردیدهایی را ایجاد کرده است و من در صدد بودم اساساً به تصادم و برخورد این دو فرهنگ جهانی یعنی فرهنگ عرفی مدرن از یک سمت و فرهنگ قدسیِ اربعین از سمت دیگر اشاره کنم.
* جهانی بودن فرهنگ اربعین را در چه گزارههایی میدانید؟
اساساً جهانی بودن فرهنگ اربعین را صرفاً نمیتوانیم در مشارکت ملیتهای مختلف و صاحبان ادیان و مذاهب گوناگون در این مراسم جستجو کنیم بلکه جهانی بودن این پدیده را باید در پیامهای انسانی و جهانشمول آن مانند پیام توحیدی و موضوع تعارف انسانی و ادبیات قرآنیاش جستجو کرد؛ اربعین را باید در پیامهای حرکت، تحمل، تحول، تعامل و نیز تعاون در امر به معروف و پیام خلوص و بیپیرایگی، پیام همدلی و همزیستی و اوج آرامش در کمبود آسایش و سایر پیامها جستجو کرد. با هر کدام از این پیامها میتوان با تمدنهای دیگر تعامل و تحدی کرد و به گفتوگو نشست و فرهنگ اربعین را به فرهنگهای رقیب و تمدنهای رقیب تسری داد. چنین عناصر حیاتبخش میتواند راههای برونرفت از وضعیت دنیویشده و فرو رفته در جهان ماده را برای انسان معاصر هموار کند و چشمانداز جدیدی را برای انسان امروز و دنیای معاصر خلق کند. هرچند فرهنگ انسان و معنویِ اربعین در بستر اجتماعی عراق سیر میکند و در آن زائران بسیار از سرزمینهای مختلف شرکت میکنند، اما وجود فرهنگ عربی، ترکی و ... سبقههای توحیدیِ فرهنگ اربعین را نمیتواند کمفروغ کند.
فرهنگ توحیدی که امروز در اربعین موج میزند، اساساً در این تنوع فرهنگی و مذهبی سایه میاندازد و آنها را در دل خود هضم میکند و توانایی دارد دینی مملو از محبت و دلدادگی را خلق کند. عبارت امام صادق که فرمود دین جز حبّ نیست، نمود خودش را در اربعین نشان میدهد. به تعبیر دیگر در فرهنگ جهانی اربعین، فرهنگ قومی و ملی (که در اینجا فرهنگ به مثابه فعل انسان در نظر گرفته شده)، مغلوب فرهنگ الهی میشود. در واقع فرهنگ را به مثابه فعل خدا در نظر دارمو از این منظر، فرهنگ اربعین فرهنگ دستساخت خداست نه انسان.
دین در فرهنگ جهانی اربعین در حال عمومیت است
* پس معتقدید فرهنگی که خدا برای انسان عصر مدرن در نظر دارد، از پنجره اربعین به عالم میتابد و فرهنگ فعلی که آمیخته به سکولاریسم است به تدریج به حاشیه میرود.
ما اینجا با دو گونه فرهنگی که ساخته انسان و فرهنگی که ساخته خود خداست، مواجهیم. در اینجا فرهنگ انسانی مغلوب فرهنگ خدایی میشود. اینجا دست خدا را میشود بر تدبیر زندگی انسان امروزین مشاهده کرد. از این منظر، جهانی شدن فرهنگ اربعین نه از تراکم فرهنگهای مختلف و نه از شباهتهای فرهنگهای متنوع بلکه از غایت متعالیِ مشترک در فرهنگها به وجود میآید.
فرهنگ جهانیِ مدرن در جهان اسلام، فرهنگ بیگانه، تحمیلی و التقاطی است، در حالی که فرهنگ جهانی اربعین، امری درونزا و برآمده از عمق تاریخ و باورهای اشراقی است. فرهنگ جهانیِ مدرن، بر آمده از انسانِ اینجهانی است که قصدی برای ابدیت ندارد و نهایت زندگیاش در اینجا و اکنون خلاصه میشود، در حالی که فرهنگ جهانی اربعین برآمده از انسانی است که در همین جهان قصد نیل به ابدیت و هستیِ بینهایت دارد. فرهنگ جهانی مدرن به سمت چندگانگی، بیهویتی، بیمعنایی و نهیلیسم میرود، در حالی که فرهنگ جهانی اربعین به سمت توحید، معناداری و رشد متراکم انسانی و انسانیت پیش میرود. بالاخره دین در فرهنگ جهانی اربعین بر خلاف فرهنگ جهانی مدرن، نه در حال خصوصی شدن بلکه در حال شمولیت و عمومیت است. عمومیت دین و دینداری در فرهنگ اربعین عالم لاهوت را به تدریج به دنیای ناسوت متصل میکند و زمینههای نجات انسان زوالیافته و بیقرار را با بازگشت حقیقت فراهم میکند.
* به نظر شما آیا فرهنگ اربعین در ارکان جامعه ما تا حد اثرگذاری در قوانین ورود داشته است؟
برداشتم درباره تفاوت بین جامعه ایران امروز و جامعه غرب این است که با ریلگذاری قانونی میشود جامعه غرب را چه بسا به سمت و سوی مشخصی پیش برد، اما در جامعه ایرانی ما خیلی با قانون نمیتوان تحولی ایجاد کرد و به نظر میرسد مشغولیتهای قانونی گاهی اوقات ما را از جهات مختلف از اهدافمان دور کند. تصورم این است بیش از آنکه باید به فکر ریلگذاری قانونی باشیم، باید به فکر ریلگذاریهای فرهنگی و احتمالاً اخلاقی در جامعه باشیم. تا زمانی که این اتفاق نیفتد، تحولی صورت نمیگیرد.
یکی از خلأهای تئوریک ما در موضوع اربعین، در حقیقت مربوط به این نکته است که اگر اربعین را پدیدهای الهیاتی یا معنوی ببینیم، باید رابطه این امر را با حوزه فرهنگ به لحاظ نظری کار کنیم. ادبیاتِ حوزه الهیات با فرهنگ، دین و فرهنگ و نیز معنویت و فرهنگ بسیار فقیر است و چون ما دچار چنین فقر و خلائی هستیم، گاهی اوقات مقداری از آمادهسازی زمینههای آوردن امور دینی، فرهنگی و الهیاتی به حوزههای فرهنگی و انسانی دچار نقاط کور میشویم. این کار را باید احیاناً در جای دیگر یعنی در حوزه مطالعات فرهنگی انجام داد، آن هم نه فقط با سیاستگذاری فرهنگی بلکه با زمینهسازی برای ایجاد فرهنگ درونزا از دل خانوادهها، محلات و مساجد.