گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو؛ محمدرضا اسماعیلی؛ هر شاخهی هنری برای پویایی و پیشرفت نیازمند نقد است. در واقع این نقد هنری است که هر عرصهی هنری را زنده نگه میدارد و به آن قدرت دیده شدن میدهد. برخی از عرصههای هنری در کشور در حال حاضر جریان نقد مخصوص به خود را دارند. مانند عرصه سینما. و همین موضوع تا حد زیادی به رشد کیفی آن کمک میکند اما عرصهای مانند ادبیات در حال حاضر از فضای نقد کمرمقی برخوردار است. در همین راستا با مریم بصیری نویسنده کتاب «فرآیند شکلگیری داستان در ادبیات داستانی» دربارهی حوزه نقد ادبی به گفتگو نشستیم.
خبرگزاری دانشجو: وضعیت حوزه نقد را در تولید آثار مکتوب چگونه ارزیابی میکنید؟
بصیری: کار منتقد باعث پیشرفت سطح کار نویسنده و مخاطبان آثار وی میشود. منتقد کتاب را تفسیر میکند و تمام جنبههای اثر را بررسی و به خواننده گوشزد میکند. نقد، توصیف و تفسیر و جستوجوی نشانههاست. تا نقد واقعی، ارزیابی منطقی، نگاه سازنده و درستی نباشد، هیچ اثری پیشرفت نمیکند. نقدی که به منظور تحلیل و تفسیر نکات مثبت و منفی باشد، موجب پالایش اثر مورد نقد و همچنین دیگر آثار نویسنده میشود.
نقد کشف لحظات زیبای یک اثر ادبی است. منتقد از لذت مطالعه به لذت نقد میرسد؛ لذتی که از کنش و واکنش آفرینش اثر ناشی شده است. نقد برخورد متقابل اثر ادبی هنری با مخاطب است، چیزی که موجب میشود یک نگاه سطحی منجر به مشاهده دقیق شود. منتقد با روشنگری خود به مخاطبش کمک میکند تا دریابد دریافتهایش از اثر منطبق بر اصول است و چه تفاوتی بین دیدگاه او و منتقد وجود دارد.
در واقع نقد، اظهارنظری آگاهانه همراه با توصیف، تعریف و ارزیابی، بهمنظور بالابردن درک مخاطبان است. نویسنده، کارش آفرینش و خلاقیت است و منتقد باید با علم و هوش خود به کشف پدیدهها و مشاهده دقیق آنها برای دریافتهای مختلف، مجهز باشد. منتقد باید به دور از هرگونه غرضورزی، جبههگیری و پیشداوری، خود را وقف هنر دیگری کند. نگارش نقد قوی، هنری تمام عیار است که گاه زمانی یکسان و انرژی برابر خلق خود اثر هنری، میبرد.
نقد، بحثی هنرمندانه و خردمندانه در معرفی اثر هنری است که به دیدگاههای مختلف درباره آن اثر میپردازد. با توجه به امکانات فضای مجازی و علاقهمندی جوانان به فعالیت در این حوزه، همانطور که نگارش رمان ادبی جایش را به نوشتن رمانهای اینترنتی و آنلاین ضعیف داده، نوشتن نقد هم کمکم تبدیل شده است به نوشتن یادداشت، گذاشتن کامنت و... در فضای مجازی. عدم فعالیت نشریات و سایتهای ادبی و کمشدن همت منتقدان حرفهای، عرصه را برای نظرات غیرحرفهای برخی منتقدنماها باز گذاشته است. از نظر بنده همانطور که اغلب افراد بدون هیچ سابقه و فعالیت مفیدی، ادعا میکنند ویراستار هستند؛ همانطور هم هر نویسنده تازهکاری، خود را منتقد میداند و نظرات تلگرافی و شخصیاش را بدون قرارگرفتن در قالب نقد، بهعنوان نقد ادبی ارائه میکند. اگرچه چنین اظهارنظرهایی در کل خوب است و موجب تحریک قوه تخیل و تعقل همه خوانندگان میشود؛ اما از سویی دیگر باعث رواج نقدهای غیراصولی و غیرمنطقی میشود.
خبرگزاری دانشجو: علت اینکه در حوزه نقد آثار کمی به چاپ میرسد چیست؟
بصیری: نه منتقد، نه خواننده و نه ناشر، آنطور که لازم است توجهی به نقد ندارند. هر سال کتابهای زیادی در حوزه داستان و رمان منتشر میشود؛ اما مورد نقد علمی قرار نمیگیرند. در حالی که برگزاری جلسات کارشناسی نقد و چاپ مقالات مربوطه، موجب رشد فرهنگ جامعه ادبی کشور میشود. اگر رمانی، دینی، تاریخی، سیاسی، جنگی و... باشد باید علاوه بر یک منتقد ادبی، یک منتقد متخصص نیز در آن زمینه، در کنار منتقد اصلی، کار را بررسی کند.
نقد، داوری منصفانه یک اثر ادبی و هنری است و منتقد کسی است که با نقد، که همان هنر خویش است، به ادبیات و هنر دیگران میپردازد. کتاب مانند یک دنیای خیالی است و نقاد کتاب درست مثل نویسنده در برابر دنیا قرار دارد. برای نقد ابتدا باید تنشهای موجود در متن را دریافت و سپس به جنبههای مختلف کتاب توجه کرد تا دید، نویسنده چگونه مضامین موردنظر خود را جان میبخشد. باید نقد را به روشی منطقی پیش برد. اثر را فهمید و مراحل مختلف نقد را شناخت و فهمید هر مرحلهای چه کمکی به چارچوب متن نقد میکند.
منتقدی که میخواهد به سراغ نقد ادبی برود، باید دانش کافی دربارۀ ادبیات فارسی، ادبیات داستانی، ادبیات تطبیقی، اساطیر، سنت و مدرنیته، ساختگرایی و پساساختگرایی، فرهنگ اصطلاحات نقد ادبی، واژگان ادبیات و گفتمان ادبی، نظریههای ادبی، آرای متفکران ادبی، جامعهشناسی ادبیات، زبانشناسی، نشانهشناسی، رویکردهای ادبی، سبکها، مکاتب و... داشته باشد تا بتواند با دانش واقعی و کافی آثار دیگران را نقد کند. منتقد باید با انواع نقدهای نو، محاکاتی، جامعهشناختی، ارسطویی، عملگرایانه، اومانیستی، تاویلی، تبیینی، روانشناختی، اسطورهای، صورتگرا، تطبیقی، ساختارگرا، ساختارشکنی، کثرتگرا و... آشنایی داشته باشد. اما متاسفانه همه نویسندگان و منتقدین با وسعت این اقیانوس علم آشنا نیستند و توان نگارش آثار نقد ادبی را ندارند. کسی که ادعا میکند توان نقد دارد باید با تمام زیر و بم نویسندگی و نقادی آشنایی داشته باشد و این حرف در عمل کاری دشوار و بسیار پرزحمت و وقتگیر است و هر کسی حاضر به قبول چنین زحمتی نیست.
تقریباً یکسوم کتابهای نقد رمان حاضر در بازار، پایاننامههایی است که ناشیانه یک رمان و یا مجموعه رمانهای یک نویسنده را بررسی کرده و سپس بهعنوان کتاب نقد ادبی در تیراژ بسیار کمی چاپ شده است. این آثار بیش از آنکه علمی و پژوهشی باشد، پایاننامههای مقطع کارشناسی و کارشناسیارشد دانشجویانی است که در فکر رزومهسازی برای خودشان هستند تا بتوانند تدریس و یا در مقاطع بالاتر تحصیل کنند. این دانشجویان بدون آن که متوجه تفاوت تولید یک پایاننامه و کتاب تخصصی بشوند؛ کل پایاننامه و یا مجموعه مقالات دانشگاهی خود را به همان شکل اولیه، منتشر میکنند.
مخاطب هم باید درست خواندن را یاد بگیرد. سنجش و محک یک کتاب همواره مهمترین بحث هر اثر در تقابل با اجتماعش است؛ و منتقد میکوشد با توجه به اندوختهها و استعدادهای خود، اثر را بررسی کرده و لایههای پنهان کتاب را از میان خطوط بیرون کشیده و به خواننده و یا حتی خود نویسنده نشان دهد. اما خواندن و درک اینگونه نقدهای علمی برای مخاطب عام خستهکننده است و ضرورتی برای مطالعه چنین آثاری نمیبیند. مخاطبان اندکی، آن هم از نوع خاصش، به مطالعه چنین کتابهایی و کلاً خواندن مقالات و کتابهای نقد علاقه دارند. افراد کمی به چیستی ادبیات و بررسی عمق ادبیات داستانی، فلسفه هنر و زیباشناسی اثر و... توجه دارند. همین بیانگیزگی و عدم نیاز مخاطب به نقد، موجب میشود تولید و توزیع کتابهای نقد ادبی و پژوهشهای ادبی با اقبال روبهرو نباشد.
خبرگزاری دانشجو: با وجود کمرمقی آثار حوزه نقد، موضعِ ناشران در این باره چیست؟
بصیری: اما در مورد ناشران باید گفت برخی از صاحبان موسسههای انتشاراتی، دغدغه اصلیشان نشر کتاب و اشاعه فرهنگ و هنر و ادبیات نیست و فقط شغلشان چاپ کتاب است. مسلم است این ناشران فقط به میزان فروش و برگشت سرمایه و سود فکر میکنند. برخی ناشران آثار بسیار ضعیف را به بهانه داشتن بازار و یا گرفتن پول از نویسنده چاپ کنند. این ناشران هرگز به فکر چاپ کتب پژوهشی، نقد، کتابشناسی و... نیستند.
حتی تمامی ناشران تخصصی هم به فکر چاپ چنین آثاری نیستند. نبود متقاضی و رکود بازار آثار نقد ادبی، و پژوهش هنر و ادبیات، موجب شده که ناشرهای تخصصی هم تمایل چندانی به چاپ آثار نقد و مجموعه مقالات ادبی و... نداشته باشند. حتی ناشران باسواد و خوشنام کشور هم چون میدانند این آثار متاسفانه خریداری ندارد؛ آنها را چاپ نمیکنند و یا با تیراژ بسیار اندکی چاپ میکنند که هرگز به چاپهای بعدی هم نمیرسند.
گاهی هم برخی مراکز هنری و ادبی، پژوهشکدهها، پژوهشگاههای فرهنگی و... هزینه خاصی برای ایدهیابی و تولید چنین آثاری دارند. پژوهشگران هم تلاش بسیاری برای تولید این کتابهای نقد و بررسی دارند؛ اما از آنجا که آن موسسه و یا پژوهشکده، خودش انتشارات رسمی ندارد و یا با نحوه عرضه محصولات فرهنگی آشنایی کافی ندارد؛ آثار فقط در تعدادی محدود تولید شده و در قفسه کتابخانههای همان مرکز میماند. متاسفانه کتابی که زحمت زیادی برای تولید آن کشیده شده، به دلیل نداشتن بودجه و یا بیتوجهی مسئولین، برای چاپ انبوه به ناشری کارآشنا ارائه نمیشود تا اثر چاپ شده و لااقل با حمایتهای وزارت ارشاد برای کتابخانههای تخصصی ادبی و هنری کشور خریداری شود.
اگر همه ما درکمان را از ادبیات و بهویژه ادبیات داستانی بالاتر ببریم و به ضرورت این رشته و بسط آن در جامعه آکادمیک، دانشگاه، پژوهشگاه و... بیشتر پی ببریم، کتابهای پژوهشی و نقد ادبی هم بیشتر تولید شده و بیشتر خوانده میشوند.
خبرگزاری دانشجو: به نظر شما علت ضعف در حوزه آثار نقد چیست؟
بصیری: جدای از ناشر و نحوه ارائه اثر نقد ادبی، خود منتقد باید اثر قابلتوجهی ارائه دهد تا همان ناشرین اندک، تمایلی برای چاپ اثر داشته باشند. منتقد باید نظریههای ادبی و شیوههای نقد و تحلیل را بشناسد و با دیدگاههای نقد ادبی و آثار و نقد آثار نویسندگان شرق و غرب آشنا باشد.
منتقد باید موضوع، فرم، محتوی و دیدگاه هنری و جهانبینی نویسنده و اثرش را بشناسد تا کاری مطرح خلق کند. نقد خوب موجب افزایش شعور اجتماعی، بالارفتن فرهنگ عمومی، چاپ آثار قوی و خلاقه، انتخاب آثار خوب و پرمحتوا برای مطالعه، و بهبود رتبه ایران در بین ادبیات کشورهای جهان و افزایش مطالعه خواهد شد.
هدف از نقد ادبی یافتن نظمی گویا و روشن در حوزه بیپایان ادبیات است. نویسنده و منتقد هم باید به این هدف پایبند باشند. نویسنده در مرحله بازنویسی و ویرایش باید با نظرات منتقدان به بررسی اثر خود بپردازد. این بررسی شامل نظر، نقد، تحلیل، تفسیر و تاویل میباشد. نظرات کارشناسان ادبی و اعمال آن، باعث رشد اثر میشود. این نقد و نظرات چون آینه در مقابل کتاب، کاری جز نشاندادن عیبهای آن نخواهند داشت. نقد خوب باعث میشود نویسنده در پرداخت مجدد و بازنویسی کتاب به نکات تازهای دست پیدا کرد که به حتم موجب غنای اثرش خواهد شد. در ضمن خود نویسنده چون یک منتقد باید از بسط و گسترش بیهوده اثرش برحذر باشد و در کوتاهترین شکل ممکن، اثرش را خلق کند.
داستان برآمده از جهان بیرون و جهان درون نویسنده است؛ و بسط موضوع در این دو جهان از اهمیت برخوردار است. فرم باید همراه محتوای داستان زاده شود؛ چراکه همراهی این دو باعث وحدت کل داستان و تفکیکناپذیری شکل از محتوا میشود. هر محتوایی، فرم خاصی را برای خلق خود در درونش دارد، که نویسنده آن را کشف میکند و به بهترین فرم نگارش آن محتوی، قلم میزند.
حال اگر تمام این بایدها و نبایدها و ویژگیها در آثار یک منتقد نباشد، نویسنده نیز اطمینانی به حرف آن منتقد نخواهد داشت و همه خود را از نظرات دیگران بینیاز خواهند دانست و علاوه بر ضعف آثار حوزه نقد، بهزودی شاهد افزایش آثار ضعیف در حوزه ادبیات داستانی هم خواهیم بود.