به گزارش گروه اقتصادی خبرگزاری دانشجو، بنزین جزء موضوعات چالشی است که خبرهایی مثل گران شدن آن نگرانیهایی را در بین مردم ایجاد میکند و حتی سوالاتی مثل جبران کسری بودجه دولت از این مسیر مطرح میشود. مسئولان هم درپی تکذیب میآیند، اما درنهایت این امر رخ میدهد و چهبسا نهتنها با افزایش متوقف نمیشود، بلکه با جهشهای ۴۰ تا ۵۰ درصدی همراه است. چرا بنزین شبیه به بومرنگی شده که هرقدر ما سعی در جدایی از آن داریم باز هم بعد از مدتی دوباره به ما نزدیک میشود؟ اینها سوالهایی است که مرتضی زمانیان، عضو هیاتعلمی دانشگاه صنعتی امیرکبیر در نشست تخصصی با عنوان «هزارتوی یارانه بنزین در ایران با نگاهی به طرح سهمیهبندی بنزین در کیش» به آنها پاسخ داده است. آنچه در ادامه میآید، متن پرسش و پاسخ این نشست است.
چرا بنزین همواره مساله است؟
بعد از آبان ۹۸ تصور عدهای این بود که حداقل تا اطلاع ثانوی در رابطه با بنزین صحبت نمیشود، اما فکر درستتر این است که تجربه ما از آبان ۹۸ بهجای اینکه دیگر در رابطه با بنزین صحبت نشود باید این باشد که بالاخره مسیر درست در رابطه با بنزین را یاد بگیریم. واضح است که در دولت روحانی اگر در دولت دوم اتفاق بنزین افتاد در دولت اول وی نیز اتفاقی مشابه رخ داده بود. ایضا احمدینژاد در سال ۸۹ هدفمندی را کلید زد و آن هم به همان دلیلی بود که در سال ۸۶ تصمیم گرفت و همینطور خاتمی و هاشمی و حتی از دهه ۴۰ ما مشغول به این کار هستیم. منطقیترین چیزی که به ذهن میرسد اینکه اگر همه دولتها با تمام دیدگاههای متنوع و متکثر مجبور به انجام یک کار میشوند نشان میدهد که واقعیتی در جریان است و ما به آن بیتوجه هستیم. مطابق با دادههای در دسترس نیز مشاهده میشود مصرف بنزین سیر صعودی دارد و این مساله در مقابل نبود توان تولید برای رسیدن به نرخ مصرف و محدودیتهای واردات بنزین چه در ابعاد خرید و چه در هزینه تمامشده و قیمت فروش در داخل که کسری بودجه شدیدی را رقم میزند منتج به آن میشود که ما با کسری و شکاف در دوطرف توان تولیدی و مقدار مصرفی روبهرو شویم. روند افزایش مصرف واقعیتی است که نمیتوان آن را کتمان کرد. مصرف ما در دوره کرونا به کمتر از ۸۰ میلیون لیتر رسیده بود و در بهار امسال بیش از ۹۵ میلیون لیتر مصرف روزانه داشتیم، بهطوریکه در مرداد و شهریور بالغبر ۱۰ میلیون لیتر اضافه مصرف به نسبت بهار و اردیبهشت داریم و بازهم دال بر کسری بنزینی در کشور میشود. حال ما میتوانیم بنزین وارد کنیم و اتفاق عجیبی نیست، اما تا چه زمانی این چرخه ادامه پیدا میکند و معلوم نیست چه زمانی تصمیم درست را اتخاذ میکنیم. متاسفانه در وضعیت فعلی با وقوع یک بحران رویه سکوت تا گذشتن آن و وقوع بحران بعدی درپی گرفته میشود و چهبسا ۲۰ سال بعد و در دولتهای بعدی بازهم این مساله را شاهد باشیم.
نکته دیگر آن است که داشتن یک مسئولیت بهمعنای انجام دادن یک کار است و اگر قرار بر انجام ندادن آن و گذران باشد، مسئولیت گرفتن معنایی ندارد. این روند موجب انباشت مسائل و مشکلات شده و نقطهای را بهوجود میآورد که کاری نمیتوان کرد و مثلا در قضیه بنزین مجبور به واردات میشوید و در شرف واردات با تحریم روبهرو شده و فشار داخلی موجب تصمیماتی از قبیل ورود بنزین بیکیفیت شده و تداوم چنین مسیری منجر به دستپاچگی مجریان شده که درنهایت تصمیمی اخذ میشود که بحران درپی خود دارد و این چرخه معیوب همچنان ادامه مییابد. نقطه تفاوت اقتصاد با سایر مسائل انطباق آن با واقعیتهاست بهطوریکه فرقی ندارد سیاستگذار یا مجری مشکل را بپذیرد یا نپذیرد و در صورت نپذیرفتن و با بروز آن در فضای حقیقی دیگر وقتی برای اصلاح و پیشگیری باقی نمیماند.
شما گفتید هرچند وقت یکبار یک تصمیم اشتباه منجر به بحران شده و فضای صحبت نکردن در رابطه با آن حاکم شده و مدتی بعد دوباره همان بحران مجددا سر برمیآورد و این چرخه ادامه دارد. چرا این چرخه دچار کژکارکردی است؟
مشکل این است که دولت نقش خود را بد تعریف کرده است، یعنی مثل شیشهای که درمقابل سنگ قرار دارد و هر لحظه خطر اصابت احساس میشود، میگوید که چرا در بحران میرویم و کشور آسیب میبیند. مساله بنزین مانند سایر حاملهای انرژی به کژکارکردی دولت مبتلاست. دولت خود را قیمتگذار بنزین بدون هیچگونه دلیل واقعی و اقتصادی تعیین کرده و اگر در سادهترین لوازم مورد نیاز مردم برای خود نقش قیمتگذار تعریف میکرد بهاندازه اهمیت آن مساله در همان مورد هم نقشی نامناسب و برهمزننده داشت. کشور ما کشور تورمی است و تصور مردم بر آن است که بنزین موتور محرک تورم در کشور است. فارغ از درستی یا نادرستی آن دولت نیز در نقش خودبالابرنده هرچند سال یکبار قیمت بنزین را تعریف کرده و نتیجه این است که بنزین عامل افزایش قیمت و مقصر دانستن دولت در اذهان تمام افراد و طبقات اجتماعی است و کار به انزجار از دولت میرسد؛ چراکه کالاهایی که قیمتگذاری آن در اختیار دولت است برخلاف کالاهایی که قیمتگذاری آن عهدهدار اصلی ندارد و براساس عرضه و تقاضا صورت میگیرد، دولت را به ثابت نگه داشتن آن حتی برای مدتی ترغیب میکند. حال آنکه بسیاری از کالاها قیمتهای روزانه داشته و حتی افزایش تدریجی قیمت آن، منجر به برطرف کردن خطر شوک قیمتی از آن میشود. برای مثال از سال گذشته تاکنون تورم ۵۰ درصدی داشتهایم و قیمت بنزین در طول این مدت همان سههزار تومان بوده، حال آنکه اگر هیچ عامل دیگری را جزء علل افزایش بهجز تورم ندانیم، قیمت بنزین باید ۴۵۰۰ تومان میشد. حال دولت بنابر دلایل مختلف این کار را نمیکند و سالهای بعد و تورمهای بعدی و عدم افزایش قیمت توسط دولت و.... ماهیت قیمتگذاری دولت این است که انباشته میشود و، چون افزایش قیمت وجود ندارد منجر میشود تورم انباشتهشده طی چندین سال ناگهان با یک رشد و شوک قیمتی خود را نشان دهد. جهش قیمتی در شرایط فعلی یک سم است. در دورهای طی سالهای ۹۷ و ۹۸ نرخ ارز (دلار) از ۱۱-۱۰ هزار تومان به ۱۹ هزار تومان رسید و کل ساختار اقتصادی کشور را با چالشهای جدی روبهرو کرد. اما متوقف شد، حتی پایین آمد تا ۱۲، ۱۳ هزار تومان و بعد بهتدریج به بالای ۳۰ هزار تومان رسید هرچند شوکهای دو تا سههزارتومانی را داشت، اما چنین بحرانهایی نداشتیم و بهطورکلی میتوان گفت اصلاحات تدریجی خودبهخود بسیاری از مشکلات را حل میکند. اما قیمتگذاری دولتی اصلاحات قیمتی کمخطر را به شوکهای قیمتی خطرناک تبدیل میکند، خصوصا در کالایی که نگاه مردم به آن بهعنوان شتابدهنده تورم است، پس اولین قدم خروج دولت از نقش منفی قیمتگذاری است که اتفاقات بعدی را بهتدریج جلو میبرد و اگر زمانی هم شوک وارد شد دولت بتواند با منابعی که دارد جلوی ضربههای مربوطه را بگیرد. عدهای نیز مطرح میکنند که بنزین انحصاری است؛ چراکه نفت در دست دولت است و در اقتصاد هم کالای انحصاری باید قیمتگذاری شود، اما این گزاره مطلقا غلط است، چون اگر در همین لحظه در بورس انرژی اگر اجازه صادرات و واردات داده شود انحصاری باقی نمیماند. نکته بعدی نیز آن است که این انحصار نه یک انحصار طبیعی، بلکه یک انحصار قانونی است و صادرات حاملها به قاچاق تعبیر میشود حتی اگر گزاره انحصار درست باشد الزاما قیمتگذاری راه چاره نیست، بلکه از فرآیندهای حراج و... میتوان برای روند قیمتگذاری استفاده کرد بهطوریکه قیمتگذاری در یک بازار داخلی ریالی تعیین میشود، نه حتی براساس مثلا قیمت فوب خلیجفارس. مشکلات قیمتگذاری هم خود را زمانی نشان میدهد که مثلا وقتی قیمت نفت منفی شد یکی از مسئولان وزارت نفت اعلام کرد قیمت بنزین صادراتی ۵۰۰ تومان است و در همان زمان قیمت بنزین داخلی ۱۵۰۰ و سههزار تومان بود.
شما از طرفی گفتید وضعیت بازار انرژی میتواند انحصاری نباشد و بورس انرژی فعال و با مجاز بودن صادرات واردات و شرکت پالایش و پخش بهعنوان یکی از عرضهکنندگان درکنار شرکتهای دیگر خارجی عرضهکننده یا تقاضاکننده در آن حضور داشته باشد. از طرفی هم بازار ریالی ایجاد شود و ربطی به فوب نداشته باشد. حال اگر بورس انرژی باشد که بازیگران بینالمللی باشند، قیمت تعادلی به قیمت فوب میل میکند.
در اقتصاد چند گزاره وجود دارد؛ اینکه قیمت معادل قیمت بازارهای اطراف میشود، قیمت برابر هزینه فرصت میشود و.... بله همه احتمالات و گزارهها امکان وقوع دارند. فعلا بحث نظری مطرح شد که ما از روز اول باید این کار را انجام میدادیم، اما در وضعیت فعلی و با ایجاد این سازوکار آنقدر تقاضا بالا رفته که قیمت به قیمتهای جهانی و منطقهای میل میکند. اما این پدیده یک پدیده بلندمدت است، اما بحث این است که دولت از کجا اشتباه کرد که به وضع فعلی رسیدیم؟ آیا راهحل بازهم ایجاد شوک قیمتی است؟ قطعا خیر، اما درنهایت در وضعیتی هستیم که بحران انرژی داریم و منابع انرژی که قرار بود ثروت ملی باشد هزینهزا شده و یارانه آن نیز به نسبت ۱۰ تا ۲۰ درصد به قشر ثروتمند میرسد.
بر چه منطقی بنزین ۱۵۰۰ تا ۳ هزار تومانی را بنزین یارانهای میخوانیم. کشور ما که یک کشور نفتی است و مردم ما در آن سهم دارند حال چرا قیمتی که مردم ما میپردازند باید برابر با قیمتی باشد که مثلا کشوری که نفتی ندارد؟ آیا بنزین ارزان نمیتواند مصداق سیاستهای رفاهی در کنار سایر عوامل حمایتی باشد؟
چند نکته قابل بحث است. هدف یارانه چیست؟ البته ذات یارانهای که به خانوار داده میشود با یارانهای که به صنعت داده میشود متفاوت است. یارانهای که به خانوار داده میشود یا هدف رفاهی دارد یا عدهای معتقدند که باید به همه داده شود. البته بنده قائل به این نیستم که نفت برای همه است و باید به همه داده شود بلکه در اختیار حاکمیت است و باید استخراج شود و ثروت تولید شود. یارانههایی که با هدف رفاهی داده میشود باید برای اقشار فقیر باشد. یارانه هم کمک است و باید برای فقرا باشد. پس بهنحوی باید توزیع شود که مستحقترینها بیشترین بهرهبرداری را از آن داشته باشند. شبیه به سیاستی که در ارز ۴۲۰۰ تومانی بود. یارانه به گوشت داده میشد، اما چه کسی استفاده بیشتری از گوشت داشت؟ خانوادههای فقیر در هر صورت توانایی آن را نداشتند. اینکه بگوییم بنزین در سبد فقرا ۳ درصد هزینه را شامل میشود و در ثروتمندان یک درصد نیز غلط است. مثل این است که چیزی را تقسیم کنیم و فردی که پرمصرف است مقدار بیشتری بگیرد. فقیری که درصد هزینههای انرژی در سبد خانوادهاش بیشتر است اگر یارانهای به او داده شود نیز سهمش در درآمد وی بسیار بیشتر از فرد ثروتمند است.
طرح اندیشکده حکمرانی شریف که مدتی است مورد توجه مقامات مسئول اقتصادی قرار گرفته و توزیع بنزین به ازای افراد در کیش که درحال اجراست از حیث همین توزیع به افراد است، در چه وضعیتی قرار دارد؟
مقدمهای که باید عرض کنم این است، فرض کنیم یارانه بنزین را نمیخواهیم حذف کنیم و اصلا باید بحث کنیم بنزین یارانهای است یا خیر؟ مخالفان بنزین یارانهای مثالی که میزنند ارزانی بنزین شاید در کشور ما در قیاس با سایر کشورهاست، اما به نسبت دستمزد اگر محاسبه کنیم گران است. پس بنزین اصلا یارانهای نیست و اگریارانهای باشد نیروی کار و... هم یارانهای است. این حرف گرچه ظاهر درستی دارد، اما بین دو مفهوم ساده اقتصادی ارزان بودن و یارانهای بودن خلط بحث کردهاند. مثال میوهای که در باغ است. فرض کنیم کیلویی ۱۰ هزار تومان قیمت دارد و فرض کنیم در بازار تجریش با احتساب حملونقل و کارگر و... ۲۰ هزار تومان میشود. آیا درست است که بگوییم میوه در باغ یارانهای است؟ فرق این دو در ارزانی و گرانی است و این مساله مقولهای نسبی است. زمانی میتوان گفت یارانهای است که میوهای که قیمت تمام شده آن ۲۰ هزار تومان است را به مردم ۱۸ هزار تومان بدهیم و اینجا ۲ هزار تومان یارانه پرداخت کردهایم. اگر به نسبت سایر کالاها در سطح متوسط کمتر باشد میگوییم ارزان است و بالاتر باشد، گرانتر است. اما کالای یارانهای هبهای است که داده میشود و اهداکننده پذیرای خسارت میشود. ممکن است کالا گران باشد که بحث دیگری است. بنزین و گازوئیل نیز در ایران از این نوع بوده و معنای یارانهای دارند. زمانی که گاز را استخراج میکنید و انتقال میدهید و تقریبا مجانی به نیروگاه میدهید و با تمام هزینههای تولید و انتقال به قیمت ۸۰ تومان به ما میرسانید درحال پذیرش خسارت هستید و وزارت نیرویی دارید که چند ده میلیارد تومان خسارت و زیان دارد. حال میخواهد قدرت خرید بالا یا پایین باشد. قیمت کارگر هم به خاطر رکود و بیکاری و... ارزان است، اما یارانهای نیست. بنزین در بورس انرژی هم با قیمتی که به دست ما میرسد اختلاف دارد و آن هم ناشی از یارانهای است که به آن تعلق میگیرد. حال در قدم بعدی مسالهای که داریم این است که این یارانه را حذف کنیم یا خیر؟ وقتی حذف یارانه منجر به مشکلاتی میشود آن را حذف نکنیم، اما لااقل برابر توزیع شود و به اهداف خود اصابت کند و به اهداف رفاهی خود برسد. هر آنچه که باشد یارانهای یا غیریارانهای گران نشود و در عوض حق کسانی که نیازمند آن هستند داده شود و حداقل آن توزیع برابر است. در این صورت بنزینی که ۱۵۰۰ تومان میدهیم به شخصی که بیشتر میخواهد مصرف کند به قیمت بالاتر بفروشد. این خلاصهای از طرح بنزینی بود که عدالت را بپذیریم و کسانی که بنزین بیشتری میخواهند در بازار مبادلهای از کسانی که خودرو ندارند و تقریبا نیمی از مردم را شامل میشوند دریافت کنند. اتفاقی که میافتد این است که اولا عادلانهتر و منصفانهتر است. ثانیا مردم مبادله میکنند آن هم در بستری که به راحتی و بدون نیاز به سواد بالا و امکانات ویژهای با همان قیمت و همان سهولت انجام میگیرد. خوب است مطالعه اجتماعی که در این زمینه انجام گرفته نیز مورد بحث قرار بگیرد؛ چراکه از نظر ما قضیه بنزین بیش از اینکه یک بحث اقتصادی باشد یک بحث اجتماعی است و باید از این بعد به آن نگاه کنیم. مثلا مشکل درجه چندم مردم گران بودن بنزین برای مردم است. مردم با گران بودن بنزین در یک کشور و فضای تورمی کنار آمدند، اما مشکل از آنجا نشأت میگیرد که مردم میگویند دولت دارد گران میکند نه اینکه بنزین با جهش گران میشود. مردم تکانههای آن را عامل گرانی میدانند، اما اگر شبیه سایر کالاها باشد که به تدریج گران شود مسالهای ندارند. حتی در نتایج پژوهشها نشان داده شد که اگر بنزین گران شود چقدر فرق است که دولت بنزین را گران کند یا خودش گران شود. با اختصاص سهم ۲۰ لیتری به هر فرد او میتواند به مبادله آن بپردازد. حال شاید سوال شود که اگر گران شد چه؟ نه لزوما؛ چراکه نباید شوک ایجاد شود و در این صورت میتوان همان سطح آزاد ۳۰۰۰ تومانی را ادامه داد و حتی اگر بنزین مبادلهای بیش از ۳ هزار تومان شود مردم به خرید آن در جایگاهها رو میآورند. پس قیمتها برای ایجاد انگیزه خرید به زیر ۳ هزار تومان هم میرسد و حس اجتماعی در مردم ایجاد میشود که میتوان بنزین را مانند سایر کالاها مبادله کرد و نوسان داشته باشد و حتی مقداری از سهمیه فردی در بازارهای صادراتی طبق سازوکاری که وجود دارد صادر شود. در سال ۹۸ هم این مباحث مطرح بود، اما نظر نهایی این شد که بازهم خود دولت میاندار باشد.
البته باید بیان داشت که ایده اولیه قبل از اندیشکده شریف بود، اما پژوهشهای زیادی انجام شد و محاسبات مختلفی داشت و درنهایت از یک ایده به یک طرح تبدیل شد. اما اتفاقی که در کیش افتاد به این صورت است که یک اشتباه بزرگی در مسیر اجرا انجام گرفت. تمام داستان طرح اختصاص بنزین آن بود که عادلانه شود و وقتی به مردم سهمیه داده شد، خود مردم بازیگر اصلی مبادله و دریافت و پرداخت باشند. اما دوباره همان نظری که در سال ۹۸ قائل به مرکزیت دولت بود در اینجا هم وارد شد و بنزین مازاد مردم را به قیمت تعیین شده میخرد و به قیمت مصوب به خریداران آن میفروشد. تماما برخلاف اصل چیزی که در طرح بود. یعنی نقش پررنگ دولت به مردم اهدا شود. به همین خاطر اگر غایت یک طرح این باشد که دولت تعیینکننده همه چیز باشد مشکل جدی در اجرای این طرح در کیش وجود دارد. بدین صورت که نمیشود مردم خودشان این کار را انجام دهند و دولت باید خرید و فروش سهمیه مازاد را انجام دهد. در عمل هم این کار وقتی مجوز اجرا گرفت دولت برای پرداخت مبالغ سهمیه مازاد خریداری شده پول نداشت و باید با طی یک مسیر در سامانه هدفمندی پرداخت انجام میگرفت که بهمعنای پرداخت یکدفعه در ماه بود و فروش سهمیه مازاد در اول اسفند برابر با دریافت پول در آخر اسفند شد درحالی که مردم در همان لحظه مبادله هزینه را پرداخت میکردند و دریافت وجوه صورت میگرفت. اشکال بعدی نیز آن شد که در آخر ماه هم بهدلیل عدم هماهنگی پرداخت یک ماه به عقب افتاد نتیجه آن شد که شخصی که اول اسفند بنزین خود را فروخته بود در آخر اردیبهشت پول خود را دریافت کرد آن هم فقط به خاطر بروکراسیای که دولت خود را در میانه میدان قرار داد تا به صورت نادرست برای خود نقش ایفا کند. حال طرح کیش که دوره آزمایشی آن تا اواخر تیرماه بود پشت سر گذاشته شد و درحال تهیه گزارش آن هستند و به نظر ما ایدهای که میتوانست به صورت هوشمند و کمدردسری در کیش اجرا شود متاسفانه در آن دستکاری شد. ظاهرا عدهای نیز گفتهاند اجرای آزمایشی این طرح در کیش ۱۲۰ میلیارد تومان هزینه داشته است که خلاف واقع محض بوده و کاملا ساختگی برای تخریب طرح است. هماکنون نیز عدهای میگویند که طرح موفق نبود، چون مردم ناراضی بودند؛ هرچند این نظر با مشاهدات میدانی افراد حاضر در کیش تضاد دارد. اگر هم استقبال کم بود به خاطر بیتدبیریهایی بود که در تعداد کم و چینش نازل جایگاهها وجود داشت، اما کلیت کار علیرغم محدودیتها پروژه بیحاشیهای بود که اجرا شد و مردم بدون دردسر آن را پذیرفتند و حتی در جریان هک سامانه سوختی کشور هم، چون در کیش این عملیات روی کارتهای بانکی بود مشکلات آن وجود نداشت.
مهمترین مشکل طرح بنزینی اجراشده در کیش چیست؟
اگر واضح بخواهم بگویم این طرح (طرح اجراشده در کیش) مساله را حل نمیکند. درست است که فهمی در رابطه با قضیه ایجاد میکند و دیگر دولت را به عنوان فروشنده صرف معرفی نمیکند، اما بالاخره سقف قیمتی را نگه داشته و با توجه به شرایط تورمی قیمت اکنون چندسال دیگر بیارزش شود، اما راهحل مشکل فعلی نیست. حداقل چیزی که در شرایط فعلی از وضعیت حاضر میتوانیم استنباط کنیم این است که اگر قرار به یارانه دادن است، آن را عادلانه توزیع کند. نکته دوم آنکه اگر باور دولت آن است که قیمت بنزین باید سه هزار تومان تا هر زمانی باشد، وارد مناقشه با وی نشده و یک بازتوزیع بین فقیر و غنی صورت میگیرد. اگر روزی هم قیمت را از سه هزار تومان بالا ببرد، نتیجه میشود که مردم هم قیمت مبادلهای خود را بالا میبرند. در این وضعیت دولت قیمت را در مقایسه با حالتی که بین مردم توزیعی انجام نگرفته، بالا برده است، اما با این تفاوت که بیش از ۵۰ میلیون نفر از منفعت آن بهرهمند میشوند و این امر در یک فرآیند کاملا تدریجی در بازار بین مردم صورت میگیرد. یعنی هم شوک را از بین میبرد و هم مردم حس انتفاع میبرند. پس جمعبندی این شد که اصلا به دولت نمیگوییم بنزین را گران کند، اما اگر دولت زمانی قصد این کار را داشت حداقل آن است که مردم در کف خیابان نمیآیند و با رضایتمندی این طرح اتفاق میافتد. درواقع این همدلانه ترین پیشنهاد سیاستی است که میتوانیم پیشنهاد دهیم. پس بهطورکلی عاملی که وضعیت را به این نقطه رسانده قیمتگذاری میدانم و مقصر این وضعیت کسانی هستند که این وضعیت را ادامه دادند، اما در زمان حال وظیفه خود میدانیم که حداقل جلوی تنشها و شوکهای افزایش قیمتی را بگیریم. یکبار هم که با یکی از آقایان درحال صحبت بودیم، اظهار داشت که این طرح، یک طرح دانشگاهی و مطرحشده توسط عدهای از جوانان است که بنده به وی گفتم شما باید خوشحال باشید که جوانان دانشگاهی طرحی را ارائه دادهاند که با بررسیهایی که از کف جامعه بهعمل آمد نشاندهنده بیشترین سازگاری و کمترین ایجادکننده تنش بین دولت و مردم است. متاسفانه این مشکل از ساختار جلسات تودرتو نشأت میگیرد، بهطوریکه انتظار میرود راهحل مشکلات از جلسات متعدد و پشت هم حاصل شود جای آنکه مشکل به مردم و جامعه دانشگاهی ارائه شود. درحالیکه جامعه اندیشکدهای فقط میشنود، جلساتی در رابطه با موضوعاتی برگزار میشود بهجای آنکه برای آن موضوع سمینارها و نشستهایی با حضور این بخش از نخبگان تشکیل و راهکارهای آنان هم شنیده شود.
آیا طرح بنزین ابزاری برای دولت است که قیمت بنزین را بالا ببرد؟
درواقع این طرح نه تنها ابزاری به دولت نمیدهد بلکه ابزاری را از دولت میگیرد و این ابزار قیمتگذاری است. باید آلترناتیوهای این طرح را هم ببینیم. چیزی که می بینیم این است که مصرف بنزین دوباره درحال اوج است و سناریوهای دیگر مثلا جیرهبندی بنزین است. شبیه چیزی که در استانهای مرزی داریم. نتیجه این شده که فروش بنزین در کنار خیابان لیتری ۱۵ هزارتومان است. خلاصه جیرهبندی آن است که حاکمیت بنزین را گران نکرده، اما کم میدهد و چاره مردم چیست؟ مجبور هستند همان بنزین ۱۵ هزارتومانی کنار جاده را بخرند. خب این نشان میدهد که ایده جیرهبندی جواب نمیدهد یا ایدههایی مثل پلهای کردن یا محدود کردن بنزین ۳ هزارتومانی و مصارف بالاتر در قیمتهای گرانتر. پس حرف ما این است که راه گران کردن نیست بلکه قیمتگذاری است و برای راهحل باید از راههایی استفاده کرد تا کشور را درمعرض ریسک قرار ندهد.
آیا ایده طرح بنزین برای افراد برای جبران کسری بودجه دولت نیست؟
هماکنون دولت به غیر از وانتها و تاکسیها حدود ۴۰ میلیون لیتر سهمیه میدهد و پیشنهاد بنزین برای هر فرد حدود ۵۵ لیتر که دولت متضرر هم بهنوعی میشود و ۷، ۸ هزار میلیاردتومان در مقایسه با وضع فعلی ضرر میکند. پس این طرح برای کسری بودجه دولت نیست و نقشی که طی ۷۰ سال گذشته برای دولت ایجاد شده بود بهعنوان قیمتگذار را مبدل به یک بازیگر تنظیمگر و حمایتگر در کنار بازار مبادلهای مردم تعریف کنیم.
چرا مصرف سوخت در ایران بالاست؟
یک دلیل بالا بودن مصرف سوخت خودروهای ما همین نظام معیوب سوخت است که مانع استفاده از فناوریهایی میشود که زمینه کاهش مصرف سوخت را فراهم میکند، درواقع استفاده از این فناوریها مقرونبهصرفه نیست. نکته دیگر این است که اگر اجازه ورود خودروهای خارجی را بدهیم و به جز تعرفه معمول، عوارض بیشتری نگیریم، بگوییم که هر شخص کارت سوخت ۱۰ هزار لیتری با قیمت بنزین واقعی (بورس انرژی یا منطقه) دریافت میکند یا خودروی داخلی با قیمت بنزین فعلی بگیرد تا هم استفاده از خودروی باکیفیت فراهم شود و هم صاحبان خودروهای خارجی از سازوکار بنزینی مختص خود بهرهمند شوند.
آیا این طرح فعلی (طرح بنزینی دولت) برای بحرانی که دولت در آن قرار دارد و آن، کمبود بنزین برای امروز است، راهکار دارد؟ چون پیشیگرفتن مصرف از تولید داخل و نیاز به واردات مشکلاتی مثل تحریم در واردات بنزین یا نبود ارز برای استفاده را در پی دارد.
جواب امروز را کسانی باید بدهند که با پافشاری وضعیت بحرانی فعلی را رقم زدند. کمااینکه در گذشته هم هشدار چنین وضعیتی را میدادیم، ولی متاسفانه موردتوجه قرار نگرفت. البته آمار کمبود در بنزین را هماکنون بهطور دقیق نداریم، اما حداقل میتوان گفت در آیندهای نزدیک مجبور به واردات شویم که مشکلات خود را دارد و مسیر ۹۸ را نرویم و با کسری روزی ۱۰ میلیون لیتر بنزین با قیمتهای امروز سالی ۷ تا ۸ هزار میلیاردتومان نیاز به واردات داریم و این عدد مقداری نیست که قابلتهیه نباشد، کمااینکه همین الان سوخت هواپیمای مسافربری لیتری ۶۰۰ تومان داده میشود. قیمتی که نصف بنزین خودروها نیست و استفادهکننده آن دهکهای خاص هستند و روزانه بیش از ۳ تا ۴ میلیون لیتر مصرف داریم. حدود سالی بیش از ۳۵ تا ۴۰ هزار میلیاردتومان میشود. اگر شما این روند را اصلاح کنید نه زنجیره کالاها تحتتاثیر قرار میگیرد و نه افزایش قیمت بلیت هواپیما تاثیری روی وضعیت روانی جامعه دارد، حال آنکه برای یک سفر تا تایلند به ازای هر صندلی ۷ تا ۸ میلیون تومان یارانه سوخت تعلق میگیرد. پس با این هزینه هم میتوان هزینه واردات را پوشش داد و هم سایر مشکلات را پوشش داد. مضافبر اینکه به علت قیمت پایین سوخت واردات هواپیماهای دستدوم بیکیفیت بیشتر برای شرکتهای هواپیمایی در اولویت است. چون به علت بالا بودن قیمت سوخت هواپیما در دنیا، قیمتهای هواپیماهای دستدوم با گذشت عمر افت شدیدی میکند پس شرکت داخلی از طرفی هواپیماهای فرسوده با قیمت بسیار اندک میخرد و هم با قیمت سوخت ارزان داخلی سود دیگری میبرد و اگر مشکلاتی هم بهوجود بیاید، تقصیر تحریم میاندازد؛ درحالیکه میتوانستیم از آن جلوگیری کنیم.