به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، علی مطهری، در توئیتر نوشت: با توجه به اینکه ما دنبال ساخت بمب اتم نبوده و نیستیم و از طرفی دانش هستهای را کسب کرده و در صورت نیاز میتوانیم اورانیوم 20% غنیشده را برای مصارف رادیودارو و کشاورزی تولید کنیم، فعالیت اضافه در این زمینه تاکنون صدها هزار میلیارد تومان هزینه و سختی غیرضروری بر مردم تحمیل کرده و کشور را از پیشرفت درخور باز داشته است.
وی افزوده است: طوری رفتار کردهایم که انقلاب مترادف با سانتریفیوژ شده و از برخی آرمانهای اصلی خود بازمانده است. البته پافشاری امروز مسئولان بر تضمین و راستیآزمایی و اتمام مسائل پادمانی بجا و لازم است، ولی اصلا نباید به اینجا میرسیدیم.
درباره این تحلیل آقای مطهری گفتنی است که اولاً مواضع وی در گذشته نشان داده که او مانند بسیاری از دنبالهروهای تبلیغات روحانی در دولت قبل، نه از فناوری هستهای و نه از مفاد برجام، چیزی سر درنمیآورده است.
به همین دلیل هم با وجود این که کمیسیون ویژه مجلس برای بررسی برجام، بعد از چهل روز، متن توافق را دارای ایرادهای عدیده فنی، حقوقی، اقتصادی و... دانست، همین آقای مطهری ادعا کرد 20 دقیقه هم برای تصویب برجام در مجلس نهم زیاد بوده است.
ثانیاً آقای علی مطهری و همطیفان او باید توضیح دهند برجام کذایی با همه کمالات نداشتهای که برای آن میشمردند، چگونه توافقی بود که تضمین و راستیآزمایی و بستهشدن پرونده پیامدی را برخلاف ادعاهای اولیه نداشت و حالا باید در مذاکرات فرسایشی تصمیم گرفته شود؟ و اگر توافقی فاقد همه ضوابط بود، چرا باید ظرف بیست دقیقه تصویب میشد؟! آیا این که به قول آقای مطهری «نباید به اینجا میرسیدیم»، علتش ایستادگی بر سر برنامه هستهای بوده یا سهلانگاری و سمبلکاری کسانی که دنبال توافق هرچه زودتر و به هر قیمت بودند و گوششان به هیچ منتقد صاحبنظری بدهکار نبود؟!
ثالثاً هر سطح از غنی سازی، کاربرد متفاوت خود را دارد و معاهده انپیتی، سطوح مختلف را منع نکرده بلکه آنچه ممنوع است ساخت بمب اتمی است؛ بنابراین علی مطهری با کدام دانش فنی یا حقوقی و سیاسی، غنی سازی 20 درصد را مطابق میل غربیها کافی میداند؟ جالب این که هرگاه طرف ایرانی به تصور اعتمادسازی، از بخشی از حقوق هستهای خود کوتاه آمد، طرف غربی بهجای قدردانی طلبکارتر شده و عقبنشینی و تنازل بیشتر را مطالبه کرده است.
رابعاً صدها هزار میلیارد تومان خسارت ادعایی از سوی آقای مطهری، نتیجه اعتماد به دشمن کلاهبردار و اطاعت مو به مو از زیادهخواهیهای اوست، و نه پافشاری بر حقوق خود مطابق NPT.
خامساً انقلاب، مترادف سانتریفیوژ نیست. انقلاب مترادف عزت و استقلال و پیشرفت و آزادی و آبادانی کشور است. برنامه هستهای در این میان یک شاخص مهم است همچنان که خار چشم دشمن بوده است. اما دشمن نشان داده که حدفش برنامه هستهای و سانتریفیوژ نیست. بلکه با توانمندیهای نظامی، نفوذ منطقهای، دیپلماسی و تجارت، تعاملات اقتصادی، و هر آن چیزی که موجی عزت و استقلال ملت ایران شود، مشکل دارد. در این میان عجیب اینکه طیف خوشبین به آمریکا بهجای صیانت از این آرمانهای مهم انقلاب، گوش به زنگ بودند تا ببینند آمریکا و غرب پس از برنامه هستهای، کدام موفقیتهای دیگر جمهوری اسلامی را ممنوع میدانند، تا اینها هم بگویند چرا باید برای داشتن فلان و بهمان توانمندی این همه هزینه داد. چند برجام دیگر امضا کنیم تا غرب بهانهجویی نکند (!)