به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، شاید باید با این سوال اغاز کنم که چرا وقتی صحبت از جهانی شدن می¬شود اولین چیزی که تداعی می¬شود واژه برترری استراتژیک غرب است؟ درست است که برخی از کشورهای غرب در آغاز و استحاله در جهانی شدن پیشی گرفتند اکنون به نظر می¬رسد زمان و شرایط مناسبی برای شرق و خیزشی برای اتحاد استراتژیک در پسا جهانی شدن و منطقه گرایی جدید مهیا باشد که تکمیل و تایید آن نیازمند همگرایی کشورهای شرقی می¬باشد.
سال¬های زیادی است که در اکثر حوزه¬های فرهنگی و اقتصادی شاهد سنگین¬تر بودن ترازوی غرب در ترویج آموزه¬های خویش به جوامع شرقی هستیم. در عصر جهانی شدن همه کشورها در مسیر پیشرفت قرار گرفتند که هر کدام در ابعاد مختلفی موفق بوده¬اند. اکنون که اکثریت کشورهای منطقه از ارتباطات مختلف و فناوری-های نوین بهره¬مند هستند به نظر زمان نزدیک شدن سیاست¬های همگرایی کشورهای شرق در راستای تعاملات جهانی با نگاه شرق گرایانه می¬باشد. البته این به معنای رد تعامل با کشورهای غرب نیست بلکه بدین معناست که شرق هم می¬تواند جبهه متحدی را برای خط و مشی استراتژیک واحد تشکیل بدهد.
در محافل و مکاتب علمی و نوشتارهای دانشگاهی تاثیرات و تاکید غرب بر جهانی شدن و پیشرفت¬های مختلف به کرات وجود دارد و قابل چشم پوشی نیست. اما اکنون زمانی است که به نظر می¬رسد جهانی شدن در چرخه تکاملی قرار گرفته است و شاید در نیم قرن آتی یا حتی کمتر به دور تکاملی خود برسد. این پروسه با در اختیار قرار دادن انواع وسایل ارتباطی و اطلاعاتی و شکستن مرزها تغییرات بنیادینی را در نظم¬های گذشته در زندگی بشر ایجاد کرد. نمود بارز آن فراهم کردن زمینه برای همگرایی و منطقه گرایی و سپس تلاش برای صدور نظم منطقه¬ای و سیاسی، روشهای اقتصادی، اموزه¬های فرهنگی است. در چرخه تکاملی جهانی شدن که با سردمداری غرب صورت گرفت (البته منظور از سردمداری غرب به منزله نادیده¬انگاری رشد شرق نمیباشد بلکه برخی از آنها زودتر از کشورهای شرقی در این چرخه وارد شدند و غرب توانست به یک اتحاد استراتژیک دست یابد) همه اصول؛ امور، فنون و آموزه¬های ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی غرب به جهان صادر شد و در برخی موارد تایید و در برخی موارد تکذیب شد. اما سخن آنجاست که کشورهای شرق که در این تکامل به قدرت خود افزودند با در نظر داشتن فرهنگ و تمدن¬های کهن و قوی، منابع اقتصادی و طبیعی فراوان و نظم اجتماعی جامع، می¬بایست همگرایی¬ایی را اغاز نمایند و زمینه سازی رقابت با غرب را در یک جبهه واحد از زمان کنونی برای دوران تکاملی جهانی شدن و وارد شدن به عرصه پسا جهانی شدن ایجاد نمایند. به نظر می¬رسد بر اساس امارهای رسمی و دولتی اکنون قدرتِ کشورهای شرق بسیار متفاوت از قبل است و برخی از آنها مانند روسیه و چین نمود بارزی هستند که در رقابت با غرب می¬باشند و در مواردی برتر از کشورهای غربی هستند. چیزیکه مانع این امر می¬شود تفاوت¬ها در نگرش¬های سیاسی و عدم همگرایی استراتژیک است. به همین دلیل است شاهد آن هستیم که کشورهای مختلفی خواهان همگرایی کشورهای شرقی نیستند و موثرترین و کاراترین ابزار برای ایجاد موانع در اتحاد آنها اختلافات سیاسی و فرهنگی است که محورهای اقتصادی را به خوبی پوشش می¬دهد. با نگاه به حمایت¬های غرب از اسراییل در اختلاف اکنی در منطقه و موارد دیگر همچون مسئله قره باغ به خوبی شاهد تلاش غرب در عدم اتحاد شرق هستیم. البته باید گفته شود منظور از همگرایی آن نیست که ارتباط با غرب را منحل نماییم بلکه برعکس در حین افزایش ارتباط با غرب باید اتحادی میان کشورهای شرقی نیز صورت گیرد و در همه موارد تبادلات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی نظم و گفتمان واحدی در مقابل نظم و گفتمان¬های دیگر جهانی باشد. منظور از همگرایی جهت جلوگیری از انحطاط برخی قدرتهای شرقی، فرهنگهای شرقی و اقتصاد شرق و تا حدودی کسب استقلال سیاسی است که نه تنها در تضاد با غرب و سایر دنیا نیست بلکه توانایی ایجاد ارتباط با همه جوامع سیاسی و فرهنگی و اقتصادی را دارد و حال که این توانایی به موجب پیشرفت¬های مختلف جهانی شدن افزایش یافته است همگرایی و اتحاد جوامع شرقی زمینه سازگفتمانی برای پسا جهانی شدن خواهد شد. در صورت همگرایی استراتژیک اولا نه تنها از اختلافات کاسته خواهد شد بلکه زمینه برخی پیشرفت¬ها دو چندان خواهد شد و دوما نوعی استقلال استراتژیک حداقلی شکل خواهد گرفت و مانع از دخالت¬های مکرر در امور منطقه و تحولات منطقه خواهد شد به عبارتی در برخی زمینه¬ها شاهد آن خواهیم بود که شرق متکی به تولیدات و تصمیمات خود شده باشد. اکنون هیچ کنشگر پارادیپلماتیک شرقی اگر شرایط موجود در اختیارش باشد کمتر از کنشگر پارادیپلماتیک غربی توانایی ندارد و می¬تواند به عنوان کنشگر فعال اقتصادی و فرهنگی در مسیر اهداف ملی عمل نماید. در سفر کنونی ریاست جمهوری به چین، جدای از همه اهداف دو کشور مانند کاهش اثرات تحریم¬ها برای ایران و یا مقابله چین با تلاش غرب در عدم رشد چین و تلاش چین در مقابله با غرب و نفوذ بیشتر به شرق...، آنچه می¬تواند حاصل شود ترغیب سایر قدرت¬های منطقه برای همگرایی و فعالتر کردن هرچه بیشتر سیاست¬ها و دیپلماسی¬های منطقه¬ای و خاورمیانه در دهه¬های آتی می-باشد. این امر نیازمند توجه دولتمردان به روشهای جدید مانند پارادیلماسی و سوق دادن کنشگران فعال پارادیپلماتیک به سمت منطقه گراییِ جهانی می¬باشد. منظور بنده از منطقه گرایی جهانی آن است که سیاست¬های استراتژیکی شرق نیز حاکم شود و در حین ارتباط در برخی ابعاد مورد نیاز با جوامع دیگر، دیپلماسی و سیاست¬های کنشگران در جهت هدف مذکور باشد؛ بنابراین شرقگرایی و اتحاد شرق به فروپاشی تک قطبی توسعه پایدار در همه زمینههای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی کمک خواهد کرد.
مریم خالقی نژاد