به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو - سید رضا میرجعفری، در سیوچهارمین دوره از نمایشگاه بینالمللی کتاب با نویسنده کتابهای «چایت را من شیرین میکنم»، «مثل بیروت بود» و «باروت خیس» و در مورد عقب ماندگی سینما و تئاتر از داستان و رمان در موضوعات مقاومت و سیاسی و امنیتی به گفت و گو پرداختیم.
معرفی سه کتاب «چایت را من شیرین میکنم»، «مثل بیروت بود» و «باروت خیس» توسط نویسنده آن در گفتگو با خبرنگار دانشجو در سی و چهارمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران:
برخی نقصهای نمایشگاه کتاب همچنان ادامه دارد
زهرا اسعد بلند دوست در مورد حال و هوای نمایشگاه و سی و چهار گفت: شرایط نمایشگاه غافلگیرم کرد و تصور چنین استقبالی از کتابم نداشتم. فضای کلی نمایشگاه خوب است البته نقصهایی بود که می توان گفت: امسال هم همچنان ادامه دارد اما شرایط کلی نمایشگاه و جو حاکم بر آن را مثبت ارزیابی می کنم.
وی در ادامه و در مورد سه عنوان کتابی که در نمایشگاه دارد ادامه داد: هر سه کتاب یک خط را دنبال میکند اما هر کدام از آنها هویت مستقل خود را نیز دارند و قصههای مجزایی را روایت میکنند.
تصمیم گرفتم به جای اینکه با مسائل امنیتی و سیاسی گزارشی رفتار کنم آنها را در قالب داستان روایت کنم
نویسنده کتاب چایت را من شیرین می کنم به خبرنگار دانشجو در مورد سه گانه خود افزود: هر سه کتابم ک خطی دارند که مانند یک نخ تسبیح به یکدیگر ارتباط دارند و شخصیتهایی هستند که به مرور زمان شرایطی برایشان پیش می آید و جابجایی شخصیتهایی داریم که در قصه اول فرعی هستند اما بعد تبدیل به قهرمان می شوند. البته باید بگویم سیر داستان یک سیر امنیتی است که معمولا اقتضای آنها ارتباط داشتن با یکدیگر است.
این نویسنده دهه شصتی با اشاره به موضوعات کتابش هم توضیح داد: موضوعات امنیتی زیادی در کشور داریم که بسیاری از آن اطلاع ندارند و دلیل اصلی آن ضعف متولیان فرهنگی و رسانههاست. وقتی میگوییم فلان جا بمب گذاری شد یا تهدید امنیتی وجود دارد بسیاری درکی از آن ندارند و همین انگیزه من برای نوشتن داستانهایم شد. تصمیم گرفتم به جای اینکه با مسائل امنیتی و سیاسی گزارشی رفتار کنم آنها را در قالب داستان روایت کنم تا مردم عادی درک بیشتری از آنها پیدا کنند.
آن زمانی که حاج قاسم برای امنیت ما در دشت و کوه بود بسیاری از آنان که امروز شبهه ای به این شخصیت بزرگ وارد می کنند آن روزها کجا بودند؟
اسعد در مورد کتاب باروت خیس و شرحی که از این کتاب با عنوان «حاج قاسمی که من نمیشناسم» به خبرنگار دانشجو توضیح داد؛ من ارادت ویژه ای به حاج قاسم دارم و در نوشتن این کتاب با شناخت از حاج قاسم آن را وارد ماجرا کردم، گاهی ارادت ما به یک فرد کورکورانه است ولی ارادت من به حاج قاسم اینگونه نیست. من این مرد بزرگ را می شناسم، به همین دلیل سعی کردم از حاج قاسم نام ببرم و دلیلش هم این بود که حاج قاسمی که امروز قهرمان ما بود روزگاری گمنام بود و از یک جایی به بعد در اذهان برخی این شبهه به وجود آمد که اصلا شهید قاسم سلیمانی هم خوب نیست. آن زمانی که حاج قاسم برای امنیت ما در دشت و کوه بود بسیاری از آنان که امروز شبهه ای به این شخصیت بزرگ وارد می کنند آن روزها کجا بودند؟ برای شناخت حاج قاسم نیاز به مطالعه داریم اما نه از هر منبعی باید در مورد این شهید و شهدای مقاومت مطالعه مستقل داشته باشیم.
نویسنده کتاب باروت خیس با بیان اینکه برای سعی کردم در این کتاب بخشی از دین خودم به حاج قاسم را ادا کنم گفت: آزاد اندیشی به معنای این است که مستند بخوانی نه فقط رسانه هایی که عناد با یک شخص یا جریان دارند و وقتی من می گویم حاج قاسم را می شناسم در مورد ایشان کاملا با منابع مختلف شناخت پیدا کردم. سعی کردم در کتاب باروت خیس بخشی از دین خود را به ایشان ادا کنم که صد سال نمی توانم آن را ادا کنم.
کله ات بوی قرمه سبزی می ده؟!
نویسنده کتاب مثل بیروت بود در مورد عقب ماندگی حوزه سینما و تئاتر از داستان نویسی مقاومت و با موضوع سیاسی و امنیتی به دانشجو گفت: من مدتی در همین فضا فعالیت کردم و همچنان نیز حضور دارم، چیزی که به من ثابت شده یک خط مشخصی وجود دارد که از جای خاصی تغذیه می شود و هدف این است که هیچ فعالیتی در این حوزه صورت نگیرد، شخصا عنوان کردم: طرح و فیلمنامه در حوزه مدافعین حرم دارم و نیاز به توضیح به جامعه وجود دارد و من می گفتم: شبهه های زیادی در مورد حضور ما در جبهه مقاومت وجود دارد. پاسخی که شنیدم این بود که: کله ات بوی قرمه سبزی می ده؟!
چند سال دیگر گذشت و گفتم: ما باید در مورد جبهه مقاومت و ایثار شهدای دمدافع حرم آثار صریح هنری داشته باشیم گفتند: حالا وقتش نیست بمان ده سال یا بیست سال دیگر شاید وقتش شد. معتدقم در حوزه سینما و حتی سازمان صدا و سیما و تئاتر خط قوی وجود دارد که اجازه تولید کارها در این موضوعات را نمی دهند و اینقدر شما را پاس می دهند تا خسته شوی!
آقای اصغر هر وقت فرصت می کرد کتاب چایت را شیرین می کنم را می خواند
زهرا اسعد در ادامه در مورد عزیزترین کسانی که کتابهایش را خوانده اند گفت: یکی از افتخارات من این است که کتاب «چایت را من شیرین می کنم» که بعد از شهادت دوستانش آمدند و گفتند: شهدایی بودند که به کتابهای شما علاقه داشتند، از جمله آنها می توان به آقای اصغر حاج قاسم (شهید اصغر پاشاپور) اشاره کرد. یکی از دوستان گفتند: آقای اصغر هر وقت فرصت می کرد کتاب چایت را شیرین می کنم را می خواند.
از دیگر افرادی که برایم عزیز بود که مطالعه کنند افرادی بودند که شاید به ظاهر خیلی به جبهه انقلاب نمی آیند اما واقعیت این است که با خواندن کتابهایم خودشان اذعان داشتند واقعیتهایی را فهمیدند که خیلی از آنها مطلع نبودند.
زهرا اسعد در ادامه و در مورد نخ تسبیح بودن سه گانه خود ادامه داد: چون راه نمی دهند! تمام تلاشم را می کنم با کتابهایم حرفم را بزنم. در پایان باید بگویم: تشکر ویژه می کنم از کتابستان و همینطور آقای اکبرخانی که برادرانه کمکم کردند و با اینکه من از نویسندگانی هستم که طرح نمی دهم و برای این است که باید هیجان داشته باشم تا مخاطبم هم آن را حس کند و هیچ وقت انتهای قصه خود را نمی دانم. البته باید بگویم: روایت ها و شخصیت های کتابم بر اساس مستندات واقعی شکل می گیرند.