به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو، احتمالا برایتان پیشآمده که درفضایمجازی ویدئویی را تماشا کردهاید که فردی در باشگاه درحال مشتزدن به کیسه بوکس و یا کارکردن با وزنه بودهاست و همزمان با موسیقی که شور و شعف شما را برانگیخته، با نوشتهای مانند " همین الان بلند شو و به اهدافت برس" مواجه شدهاید که سعی بر تحریک احساسات شما برای تلاش کردن و رسیدن به اهدافتان داشتهاست. درادامه بعد از ترشح آدرنالین در بدنتان درحالی که در رختخواب خود بودهاید انگیزهای مضاعف برای رسیدن به خواستههای خود پیدا کردهاید، اما اولین چالشی که در زندگی واقعی برایتان پیش آمده، مانند پُتکی برسر انگیزه هایتان خورده است.
آدمها در محدودیت ستاره میشوند؛ این جمله یکی از چندین نسخهای است که در روانشناسی زرد بدون شناخت کافی از خصوصیات و زندگی هرفرد برای انسانها به طور یکسان پیچیده شدهاست. همانطورکه بسیاری از آدمها در محدودیت ستاره شدهاند، هستند کسانی که محدودیت باعث عدم پیشرفتشان شدهاست. این جملات تاکید دارند که شما با توجه به قدرتی که به عنوان یک انسان دارید قادر به انجام هرکاری خواهید بود و یا به اصطلاح "کار نشد ندارد". پیام نهایی این جملات به شما این است که کافی است از جایتان بلندشوید و حرکت کنید تا خوشبختی شما را در آغوش بگیرد. بدون شک اولین اقدام برای رسیدن به هرهدفی شروع به حرکت کردن است، اما با استناد به این نوع روانشناسی درصورت بروز هرگونه مشکل درمسیر رسیدن به اهدافتان، فارغ از اینکه عواملی بیرونی چه تاثیری داشتهاند خودتان را مقصراصلی میدانید و درادامه با کاهش اعتماد به نفس و خودسرزنشی مواجه میشوید.
قبل از آشنایی با روانشناسی زرد بهتر است با معنی کلمه روانشناسی آشنا شویم؛ روانشناسی علمی است که به مطالعه ذهن و رفتار انسانها میپردازد و شامل تاثیرات زیست شناختی، فشارهای اجتماعی و عوامل محیطی بر نحوه و چگونگی تفکر، عملکرد و حس افراد میشود.
روانشناسی زرد که با نامهای روانشناسیمردمی و روانشناسیعوامانه نیز شناخته میشود، به طورعامیانه در قالب یک شبهعلم رویکردها و مشاورههایی است که گاها پایه و اساس علمی ندارد و صرفا سعی بر برانگیختن احساسات مخاطب خود دارد (درآمد ماهیانه ۴۰ میلیون تومان رو تجربه کن، به دلار کسب درآمد داشته باش، آموزش زبان دردوماه و...) که در موارد بسیاری به منظور اهداف اقتصادی طراحی شدهاست.
در یک تعریف دیگر روانشناسی زرد را میتوان هر مطلب غیرعلمی، شبهعلمی و عامهپسندی دانست که از سوی افراد غیرمتخصص به عامه مردم از طریق بسترهای مختلف ارائه میشود. روانشناسی زرد به صحبت درمورد روان انسان میپردازد و مفاهیمی را به عنوان مطالب علمی بیان میکند که در اصل هیچ پایه و اساس علمی ندارد. در روان شناسی زرد انجام دادن هرکاری ممکن است و شما به عنوان یک انسان منبع قدرتی بیانتها هستید و برای رسیدن به خواستههای خود کافیاست اراده کنید. در این روانشناسی اگر شما به هدف خود نرسید مقصراصلی خودتان هستید و عوامل بیرونی نقش کمرنگی خواهند داشت. تنها همین موضوع میتواند موجب اختلالات روانی مانند خودسرزنشی، کمبود اعتماد بهنفس و درنتیجه افسردگی شود.
روانشناسی زرد ایدئولوژیهای روانشناسی، روان درمانی و یا تکنیکهای دیگری را که از طریق کتاب، برنامه تلویزیونی و شبکههای اجتماعی محبوبیت پیداکرده است، را شامل میشود. رویکردهای این نوع روانشناسی اغلب با تأکید بر احساسات شخصی و تکنیکهای خودیاری است. این رویکرد ممکناست علمی نباشد یا تحقیقاتی در پشت آنها نباشد، اما دربین افرادی که میخواهند سلامت روان خود را یک شبه، درلحظه و سریع بهبود ببخشند محبوب شدهاست.
(روحالله کاربخش راوری، عزتالله ملک پورافشار، صالح خادم نخعی راوری، ۱۴۰۲) در مقالهای با اشاره به عملکرد روانشناسی زرد اینگونه بیان کردند: روانشناسی زرد با پوشش شبهعلمی که دارد افراد را مجذوب خود کرده و با تشخیص نادرست و یا نامناسب عواقب جبران ناپذیری را برای افراد در پی دارد. بنا به گفته ریچارد فاینمن برنده نوبل فیزیک؛ مهم نیست نظریه تو چقدر زیبا باشد یا تو چقدرباهوش هستی، وقتی با آزمایشهای علمی همخوانی نداشته باشد نظریه تو اشتباه است. میتوان نتیجه گرفت که مفاهیم گفته شده در روانشناسی زرد اگر با نظریات علمی ثابت شده و حقیقی همخوانی نداشته باشد و طبق تمایلات و تجربیات شخصی افراد ذکر گردد کاملا اشتباه هستند و نباید از آنها پیروی کرد.
در کتاب "علم ثروتمند شدن" اثر والاس واتز نوشته شدهاست: درمسیر ثروتمند شدن هیچگاه نباید بهکم راضی و قانع باشید چرا که هر فرد تا زمانی که لیاقت و توانایی ثروتمند شدن را دارد نباید از تلاش در این زمینه دست بردارد و هر آنچه میخواهد باید با تمام انرژی، وجود و شکوه در آغوش بکشد، تنها در این صورت است که میتوان به راز موفقیت در کسب ثروت پی برد.
در کتاب "فرصتی دوباره" اثر ویکتوریا اوستین نیز اینگونه نوشته است: موانعی که جلوی ما را میگیرند، ما را به دام میاندازند و کاری میکنند که فکرکنیم هرگز به این موانعها غلبه نخواهیم کرد پس بهتراست همین حالا رهایش کنیم.
در مثال آخر، کتاب "۱۲ ستون موفقیت" از جیم ران، کریس وایدنر میگوید: افراد موفق به این دلیل به موفقیت دست یافته اند که شایستگی آن را داشته اند و شایستگی آنان به این علت حاصل شده است که با اصول موفقیت آشنایی پیداکرده و آن را به کار بسته اند".
در موارد ذکرشده موفقیت و دستیابی به ثروت، گاها بدون گفتن واقعیت و نظریات علمی آن را برای تمامی افراد یکسان میدانند و معتقدند با خرید این کتاب میتوانند صرفا بر اساس تجربیات شخصی نویسنده به ثروت و موفقیت دست پیدا کنند ولی آیا چنین مواردی صحیح است؟ قطعا خیر و زندگی همیشه و همه جا برای انسانها یکسان نیست و این مواردیاست که معمولا در کتابهای انگیزشی و موفقیت بهآن اشارهای نشده است.
اگر فردی بر طبق اصول گفته شده در این کتابها که ساخته ذهن خود این اشخاص است پیش رود میبیند که نمیتوان به سطح و جایگاه این اشخاص به اصطلاح موفق دست یافت، چرا که همانطور پیشتر اشاره شد روانشناسی زرد هیچگونه پشتوانه علمی و خاصی ندارد و در زندگی حقیقی نیز نمیتوان تجربه زندگی شخص موفقی را برای سایر افراد تجویز کرد و اگر کمی بررسی کنید متوجه خواهید شد که این موارد در جهت بازاریابی و کسب سود برای این اشخاص میباشد.
از شگردهای این اشخاص اصولا این است که دورهها یا کتابهایی را معرفی کرده و مدعی میشوند با خرید آن زندگی شما متحول خواهد شد و به طور متوالی جلسات و یا سمینارهای رایگانی را برگزار کرده و پس از جلب اعتماد قربانیان خود آنها را ترغیب به خرید از بستههای انگیزشی میکنند و دلایل گوناگونی که قطعا علمی نیست برای موثر بودن پکیجهای خود نیز میآورند.
ضمن آگاهی از روشهای به روز و متنوع چنین افرادی باید هوشیار بود که در تله چنین روانشناس نماها و یا دوره، کتاب، کارگاههایی گرفتار نشوید چرا که جدا از بحث ضررمالی که متوجهتان خواهد شد عواقبی دارد که میتواند موجب صدمات جدی روحی و روانی شود.
بازاریابی شبکهای یا نتوورک مارکتینگ، در کشورمان یکی از مثالهای پررنگ روانشناسی زرد است. بازاریابی شبکهای به عنوان یک شغل نوظهور در سالیان اخیر مورد توجه بسیاری از جوانان کشورمان قرارگرفته است. به طور خلاصه بازاریابی شبکهای کسب و کاری است که نیروهای فروش علاوه بر پورسانتی که بابت فروش محصولات دریافت میکنند، بابت وارد کردن فروسنده جدید و مقدار فروش آن پورسانت دریافت میکنند.
جملات انگیزشی جلسات نتوورک مارکتینگ حتما به گوشتان خوردهاست، (تو حقت درامد ماهی ۵۰ میلیون، سال دیگه همینموقع بنز بخر، سال ذیگه توی برج خودت نشستی و...) به همراه کمی داد و فریاد و آب و تاب دادن به جملات که باعث تحریک احساسات قربانیان حاضر در جلسه میشود و درواقع یک نسخه برای تمام اشخاصی که در سالن نشستهاند پیچیده میشود.
تاریخچه این سبک از روانشناسی به قرن ۱۷ بازمیگردد. از زمانی که فیلسوفانی مانند دکارت و جان لاک از دانششان درباره طبیعت انسان برای اثبات چیزهایی استفاده کردند که این روزها بهعنوان نظریههای روانشناسی در نظر گرفته میشوند. انتشار نظریههای فروید (تفسیر خواب) نیز در ابعاد وسیع و انبوه موجب شد علاقه عموم به کنکاش در روان بیشتر شود و هیزم آتش روانشناسی عامه پسند افزایش یابد.
در سال ۱۹۶۰، کتاب دیگری روانه بازار شد که به محبوبیت و توسعه روانشناسی زرد کمک زیادی کرد: فرار از آزادی که آن را اریک فروم نوشته بود. این کتاب پس از جنگ جهانی دوم منتشر شد و نخستین کتابی بود که در آن دوران از یوگا و مذاهب شرقی حرف میزد و البته از نیازمان به آزادی میگفت. در سالهای دهه ۷۰ میلادی، کتابهای دیگری هم به میان آمدند؛ برای مثال، کتابی از توماس هریس بهنام «من خوبم تو خوبی» به بازار آمد.
بعدتر، در ۱۹۸۰ نیز اثری با عنوان «مردان مریخی، زنان ونوسی» نوشته جان گری روانه بازار شد که شهرتش تمام دنیا را فراگرفت. اگر اهل کتاب باشید یا دستکم به عناوین کتابها در کتابفروشیها یا حتی بساطیهای کنار خیابان هم نگاهی داشته باشید، حتما این کتاب را در میان کتابهایشان دیدهاید. در این سالها، توجه به چنین آثاری از دنیای روانشناسی عامه پسند زیاد شده است. منتها نظریهها و روشهای روانشناسی برای رفع مشکلات نیاز به پایههای محکمتر وعلمی تری دارد. (نیلوفر شهردوست، ۱۴۰۰)
روانشناسی علمی و اصولی با شناخت خصوصیات و زندگی هرفرد سعی دارد تا در مورد هرگونه مشکل راهکار مناسب آن را پیشنهاد بدهد، اما در روانشناسی زرد بدون در نظر گرفتن تفاوت انسانها با یکدیگر صرفا با هدف برانگیختن احساسات نسخهای یکسان برای همه پیچیده میشود.
برای مثال روانشناسی زرد به شما میگوید که غم، خشم و ناراحتی را باید دور ریخت و فقط به احساسات مثبت توجه داشت، اما در روانشناسی اصولی شما باید به تمام احساساتی که به عنوان یک انسان دارید توجه داشته باشید. در روانشناسی زرد شما تشویق میشوید که به اصطلاح "نیمه پر لیوان" را ببینید و مثبت نگر باشید، اما در روانشناسی علمی به شما توصیه میشود که واقعنگر باشید و جنبههای مثبت و منفی هرموضوعی را درنظر بگیرید. یکی از بزرگترین و مهمترین تفاوت این دونوع روانشناسی این است، که در روانشناسی زرد مقصر اصلی نرسیدن به آرزوهایتان خودتان هستید، اما در روانشناسی تخصصی، با درنظر گرفتن این موضوع که بخش عمدهای از موفقیت به خودمان مربوط است به این باور میرسیم که عوامل بیرونی هم تاثیرگذار خواهند بود.
روانشناسی زرد که راه حلی جذاب و کوتاه مدت به نظر میرسد تهدید بزرگی برای روح و روان عموم جامعه و فرصتی برای سودجویانی است که با جملات پوچ و توخالی سعی بر برانگیختن احساسات قربانیان خود دارند تا جیب خود را پر کنند. متاسفانه این نوع روانشناسی در بسترهای مختلفی در دسترس عموم قرار دارد و بسیاری از مردم بدون آگاهی نسبت به روانشناسی واقعی علمی خود را از نظر ذهنی و اقتصادی قربانی این افراد میکنند.
نویسنده: علی کیمیایی
بین این همه هیاهو ، چه مطلب مفید و موثری را مطرح کردید ، واقعا سپاسگزارم چون همه ما داریم به سمت همین روانشناسی زرد میریم چون همه مشکل دارن و دنبال التیام هستن ، خدا بهتون خیر بده که انقدر آگاهانه موضوع را بررسی کردید ?❤️❤️