گروه سیاسی «خبرگزاری دانشجو»؛ وقتی چند سال گذشته پروفسور فریدون بوداغی را برای اولین بار در قاب تلوزیون دیدیم در گوشه ذهنمان علاقمند بودیم بیشتر با این استاد فیزیک هسته ای و همچنین همسر آلمانی، شیعه اش خانم مریم بوداغی آشنا شویم.
این استاد دانشگاههای اروپا و آمریکا علاوه بر فیزیک هسته ای و روانپزشکی، در حقوق، اقتصاد و جامعه شناسی نیز مطالعه کرده وفوق تخصص دارد.
بخش اول گفت و گوی تفصیلی «خبرگزاری دانشجو» در حالی پیش رویتان قرار دارد که آنها از محل زندگی خود در شمال کشور به تهران آمدند و در این گفت و گو شرکت کردند.
***
«خبرگزاری دانشجو»: لطفا خودتان را معرفی کنید؟
بنده فریدون بوداغی اهل سوادکوه و متولد سال 1337 هستم. قبل از انقلاب آخرین سال دبیرستان را در قائم شهر گذراندم در امتحان اعزام به خارج شرکت کردم چون در استان مازندران تنها یک دانشکده ی تازه تاسیس کشاورزی آن هم در شهرساری وجود داشت و این رشته مورد علاقه من نبود و چون میخواستم فیزیک هستهای (اتمی) بخوانم برای تحصیل آلمان را انتخاب کردم. در زبان انگلیسی، آلمانی و رشتههای دیگر امتحان دادم و نفر دوم در کشور شدم که بورس تحصیلی نیز به من تعلق گرفت.
پدرم عضو هیئت مدیره سازمان تامین اجتماعی بود که بعدا مدیر کل سه منطقه ایلام، کردستان و کرمانشاه شد اما به خاطر پدرم از بورس صرف نظر کردم زیرا می توانست هزینه تحصیل من را تامین کند و گفت که نیازی نیست پس به آلمان رفتم.
«خبرگزاری دانشجو»: چه شد که بعد از سالها زندگی در آلمان که دوباره به ایران برگشتید؟
پروفسور بوداغی: از نظر کاری با توجه به مسئولیتهایی که داشتم برای من به ایران آمدن مشکل بود زمانی شد که در شهر وین اتریش با خانمم آشنا شدم. یک خانم محجبه را دیدم در ابتدا فکر کردم که ایرانی هستند بعد متوجه شدم که آلمانی ست.
تعجب کردم بعدا متوجه شدم که پدر ایشان قبلا کاتولیک بودند به وسیله نهجالبلاغه به اسلام روی آوردند و مسلمان شیعه شدند این علاقه باعث شد که با هم صحبت کردیم.
«خبرگزاری دانشجو»:چند سال قبل بود؟
پروفسور بوداغی: ده سال قبل.
با پدر و مادر او آشنا شدم و دیدیم با وجود اینکه آلمانی هستند حزب اللهیتر از هر حزب اللهی هستند به راحتی من را به عنوان داماد قبول نمیکردند و انتظارات زیادی داشتند.
«خبرگزاری دانشجو»: انتظاراتشان چه بود؟
پروفسور بوداغی: خیلی مسائل هست که باید اجرا شود در مورد تکلیف زن و مردنسبت به یکدیگر ومسائل کلی. وقتی راجع به این مسائل به موافقت رسیدیم ازدواج کردیم.
چون پدر خانمم قبلا به وسیله نهجالبلاغه به اسلام و شیعه مشرف شده بودند در مورد اسلام مطالعه کرده بودند و چند کتاب را نیز خود نوشته بودند که یکی از این کتابها مثلث برمودا بود که بعدا در آلمان قدغن شد.
این کتاب بیانگریک مثلث بود در این مثلث رهبر، رئیس جمهور، ملت تعریف شده بود و هدف این مثلث ایران بوده است.
در این کتاب او میگوید ایران زمانی به عنوان این مثلث، ستاره صهیونیست را میبلعد و ایران یک قدرت جهانی خواهد شد. حدود 14 تا 15 سال قبل این کتاب نوشته شده بود که در این راستا هم پدر خانم و هم عموی خانم میگفتند که ما باید از ایران حمایت کنیم.
«خبرگزاری دانشجو»: شغل و سمت پدرخانم شما چه بود؟
پروفسور بوداغی: استاد دانشگاه و استاد زبان بودند و 18-17 زبان زنده را صحبت میکردند وی روزنامههای کشورهایی که حتی من نام آن را نشنیده بودم را میخواندند، او معتقد بود که از آلمان دیگر گذشته است آلمان زیر سلطه صهیونیست است باید از ایران حمایت کنیم زیرا آینده ایران است و ایران یک قدرت جهانی خواهد شد.
حتی یک سال قبل از اینکه آقای احمدی نژاد رئیس جمهور شوند ایشان در مورد رئیس جمهور خیلی چیزها میدانستند که من اصلا مطلع نبودم او میگفت یک فرد میآید به نام احمدی نژاد که ضد صهیونیست هستند و باید حمایتش کنیم به وی رای دهید و ما نیز رفتیم رای دادیم من شخصا شناختی بر روی دکتر احمدی نژاد نداشتم بعد از سفری که به آمریکا داشتیم دکتر احمدی نژاد هم آمده بود و در سازمان ملل صحبت کرد و شیفته کارهای او شدیم خیلی از ایرانیهای مقیم خارج کم کم به همین صورت به ایران علاقهمند شدند.
به خاطر نقشی که رهبری در ایران دارند آلمانیها میگویند کاش رهبر شما رهبر ما بود زیرا مسائلی که در دنیا پیش میآید اگر رهبر نباشد هدف ساقط میماند و کشورها به هدفهایشان نمیرسند.
بعد از انقلاب پس از دیدار با امام خمینی به من تهمت «ساوامایی »بودن زدند
«خبرگزاری دانشجو»: شما قبل از انقلاب به عنوان یک جوان مذهبی وارد یک کشوری به نام آلمان شدید که اصل و اساسش با اعتقادات شما هم خوانی نداشت چگونه توانستید خودتان را با شرایط تطبیق دهید و وارد چه فضاهای فکری شدید یا از چه چیزهایی پرهیز می کردید؟
پروفسور بوداغی: قبل از انقلاب وقتی وارد آلمان شدم به من شوک دست داد زیرا آب و هوای آلمان با ایران خیلی متفاوت بود .من وارد شهر آخن شدم که دانشجویان ایرانی آنجا زیاد بودند و قبل از انقلاب این دانشجویان اکثرا فعالیت سیاسی داشتند.
من برای تحصیل رفته بودم خیلیها به من سفارش میکردند که پدر شما زحمت کشیده که برای ادامه تحصیل به آلمان بیایی باید درس بخوانی و از سیاست دوری کنی اما متاسفانه شما وقتی به عنوان یک ایرانی وارد میشدی ایرانیها سعی میکردند شما را جذب گروهها و کنفدراسیون سیاسی و منافقین کنند.
وقتی میدیدند که وارد گروههای آنان نمی شدی به شما تهمتهایی میزدند قبل از انقلاب در آلمان به من نیز تهمتهایی زدند که من ساواکی هستم که باعث شد در آلمان شش ماه نمیتوانستم دانشگاه بروم زیرا من را اذیت میکردند.
پروفسور بوداغی: بعد از انقلاب که دو بار در پاریس برای دستبوسی خدمت امام رسیدم به راه امام علاقهمند شدم و بعدا به من تهمت زدند که (ساوامایی یعنی سازمان امنیت امام خمینی) هستم چون علاقه پیدا کردم زیرا معتقد بودم ریشه ما ایرانی است مردم ما انقلاب کردند زحمت کشیدند باید به مردم احترام بگذاریم.
«خبرگزاری دانشجو»: در دیدار با امام خمینی(ره) چه چیزهایی شما را مجذوب شخصیت ایشان کرد؟
پروفسور بوداغی: صحبتهای ایشان مرا جذب کرد در آن زمان دانشجویان مختلف به نوفل نوشاتو می رفتند. دکتر صادق طباطبایی از جمله افرادی بودند که ما با او آنجا رفته بودیم. صحبتهای حضرت امام برای انقلاب به گونهای دلنشین بود و انسان را جذب میکرد و مانند زیارت یک امام یا معصوم بود. مانند زیارت امام رضا (ع) و من مجذوب و علاقهمند به راه و خط امام شدم و دیدم که راهی که ایشان پیشنهاد میکنند راه علی (ع) است و باعث ایجاد تغییراتی در من شد زیرا من قبل از انقلاب در ایران بودم و این چیزها را نمیدانستم و به سیاست نیز وارد نبودم و این مسائل من را خیلی به انقلاب و دین علاقمند کرد.
«خبرگزاری دانشجو»: با وجود این مسائل شما بعد از انقلاب باز در آلمان ماندید؟
پروفسور بوداغی: بعد از انقلاب یکی دوبار به ایران سفر کردم آخرین باری که به ایران آمدم زمانی بود که دانشگاه تهران شلوغ شده بود بنی صدر رئیس جمهور بود و علیه نظام اقداماتی را انجام داده بود اما این مسائل من را ناراحت کرد. خیلیها او را حمایت میکردند تا او اقداماتی را علیه امام خمینی که تمام وجود بنی صدر از امام بود انجام داد. باید بابت رئیس جمهور شدنش خوشحال می بود زیرا پیشنهاد ریاست جمهوری از سوی امام به او شده و توانسته بود رئیس جمهور ایران باشد اما اینگونه نبود. مرتبه دیگر آمدنم به ایران زمانی بود که ایرانیان به جمهوری اسلامی رای آری یا نه می دادند و بعد از رای آری دادن، همه ی کارها و فعالیتم در آلمان بود.
برایم تاسف آور بود که در کشوری کار و زندگی میکنم که سلاحهای شیمیایی را به عراق و صدام میفروشد
«خبرگزاری دانشجو»: وقتی در ایران انقلاب شد، غرب موضع جدیدی نسبت به ایران گرفت سپس جنگ هشت ساله در ایران اتفاق افتاد شما به عنوان فردی که در غرب زندگی کرده و با فضای آن آشنا هستید تاثیر انقلاب اسلامی بر غرب را چگونه می دانید و نکته دیگر اینکه ما کشوری تنها بودیم و همه کشورهای دنیا علیه ما با هم دست به یکی کرده بودند تحلیل شما از این موضوعات چیست؟
پروفسور بوداغی: آمدن حضرت امام به ایران تاثیر مثبتی بر جامعه اروپا به ویژه آلمان داشته است یعنی دگرگونی عظیمی نیز در آلمان از نظر روحی، فکری و سیاسی ایجاد شد زیرا فردی که به خارج از کشور تبعید شده بود پس از بازگشت به کشورش چنین دگرگونی بزرگی را ایجاد میکند. این مسئله برای مردم کشور آلمان و کشورهای دیگر اروپایی مثبت بوده است.
آمریکاییها و صهیونیستها فکر میکردند که اگر امام بیاید بعدا میتوانند به وسیله جاسوسانشان و دیگران کنترل کشور را در دست بگیرند اما آنان موفق نشدند و حضرت امام و حزب الله ایران موفق شد سیستم جمهوری اسلامی را به زیبایی پایه گذاری کند.
آمریکا و صهیونیست موفق نشدند و نتوانستند نفوذ کنند دیدند که شاه که نوکر آنان بود رفت و دیگر نمیتوانند در ایران نفوذ کنند تلاش کردند از طریق صدام، ایران را به جنگ آلوده کنند تا بتوانند نظام جمهوری اسلامی ایران، سپاه و ارتش را تضعیف کنند به خاطر همین جنگ تحمیلی علیه ایران را انجام دادند متاسفانه این جنگ اثرات خیلی بدی را در اروپا گذاشته بود و خیلی از سیاستمداران در مورد این جنگ ناراحت بودند و چیزی که ما را نیز بسیار ناراحت کرد در این جنگ همه سیاستمداران غربی یک پارچه ایران را تحت فشار قرار دادند و صدام را حمایت کردند.
ایران در این جنگ تنها بود اما توانست بدون حمایت دیگران بر روی پای خود بایستاد. البته صحبتهای امام باعث میشد که مردم جان و همه دارایی شان را بگذارند و شهید بدهند تا در این راه از دین و مملکتشان دفاع کنند. در آن زمان با پروفسور فیروزیان و خانم دکتر فریکه در شهر کلن آلمان با یکدیگر کار میکردیم که مرکز نگهداری خانه ایرانیان بود و بیماران جنگی و مجروحان را به آنجا میآوردند.
در واقعا تاسفآور بود که من در کشوری کار و زندگی میکنم که مستقیم یا غیرمستقیم تحت سلطه صهیونیست اسلحه و سلاحهای شیمیایی را به عراق و صدام میفروشد تا علیه ایران استفاده کند.
من انتظار دارم به عنوان یک ایرانی حق و حقوقمان را از کسانی که مواد شیمیایی را به صدام میفروختند بگیریم.
مریم بوداغی: جمهوری آلمان هیچ وقت این اتفاق را جبران نکرد.
پروفسور بوداغی: به هر حال آلمان هیچ وقت ضررها را جبران نکردند و گفتند که کردستان و حلبچه شیمیایی شده و ایران نبوده سعی کردند خودرا از این مسئله جدا کنند. در آن زمان وقتی ایرانیها را میدیدم نمیتوانستم خود را کنترل کنم و در سرویس بهداشتی گریه میکردم.
«خبرگزاری دانشجو»: شما پزشک بودید؟ مگر رشته شما روانپزشکی نیست؟
پروفسور بوداغی: اول شما باید پزشک عمومی باشید تا بعدا بتوانید روانپزشک شوید. مجروحان جنگی از جهت روحی بسیار نیاز به حمایت داشتند و برخی از آنان چنان از جهت روحی آشفته بودند که نیاز به یک روانپزشک برای بهبود روحیه ی آنان بود و در آن زمان آقای دکتر فیروزیان و خانم فریکه که آلمانی بودند بسیار زحمت کشیدند. وقتی این مسائل را می دیدیم از هر کسی که این کارها را کرده نفرت پیدا میکردیم.
«خبرگزاری دانشجو»: نظر دولت آلمان و سیاستمدارانشان درباره این ضربات به ایران چه بود زیرا خودشان باعث این مشکلات و این اتفاقات بودند؟
پروفسور بوداغی: آلمان بعد از جنگ جهانی دوم تحت سلطه کشورهای ابرقدرت هایی مانند آمریکا و دیگران بوده است. آمریکا نیز که تحت سلطه صهیونیست است کاری کرد تا دولت آلمان نیز از نظر روحی به دولت اسرائیل بدهکار شود در مورد مسئله هولوکاست (یعنی نابودی کامل گاوها) که مطرح شده و البته کلمه غلطی نیز است، باید گفت یهودیان کاملا نابود نشدند. اگر همه از بین رفتهاند این همه یهودی در اروپا و آمریکا چگونه زندگی میکنند؟! پس از بین نرفتهاند.
دولت آلمان باید حق تعدادی را که مورد ظلم قرار گرفتهاند را پرداخت میکرد و نه اینکه آلمان به دولت غاصب اسرائیل باج دهد و میلیاردها غرامت به اسرائیل پرداخت کند.
«خبرگزاری دانشجو»: یعنی آلمان اکنون به اسرائیل غرامت پرداخت میکند؟
بله.
«خبرگزاری دانشجو»: پس ضرباتی که در جنگ تحمیلی به ایران ,وارد شده است چطور؟
پروفسور بوداغی: این سخنان حرف اول ماست. مهمترین تکنولوژی که دولت غاصب اسرائیل دارد متعلق به آلمانیها است و مال کشور دیگری نیست حتی در آمریکا متخصصان آمریکایی اکثرا آلمانی هستند به آنجا رفتهاند و جذب شدهاند. به خاطر همین به وسیله ارتباط جمعی رادیو و تلویزیون سعی کردند مردم آلمان را از نظر روحی و روانی به دولت اسرائیل بدهکار کنند در صورتی که اسرائیل دولت غاصبی است.
«خبرگزاری دانشجو»: ریشه اینکه آلمان خود را بدهکار، اسرائیل میداند به کجا برمیگردد؟
پروفسور بوداغی: به این دلیل که در آلمان یهودیهای زیادی زندگی می کردند بعضی صهیونیست و سرمایهداران بزرگ بودند قبل از اینکه هیتلر بر سر کار بیاید، که به آلمانیها ظلم می کردند و بهرههای سنگین میگرفتند به گونه ای که مردم را واقعاً تحت فشار قرار میدادند عدهای از آنان که بانک و تکنولوژی را در دست داشتند و صهیونیست بودند.
ما چند نوع صهیونیست داریم از جمله آن صهیونیست یهودی، مسیحی، بودایی، هندویی زیرا صهیونیست یک ایدئولوژی است و باید بدانیم که صهیونیست شیطان پرستی است و آنان معبد شیطان به عنوان لوتسیفر را در آمریکا میپرستند و معتقدند که دین و مذهب در دنیا باید از بین برود.
«خبرگزاری دانشجو»: اسرائیلیها که خود را یهودی میدانند؟
پروفسور بوداغی: پشت صحنه حکومت در اسرائیل در دست صهیونیست است آنان حتی یهودیان را نیز مسخره کردهاند. یهودیان را آنجا بردهاند تا مسلمانان و کشورهای نفت خیز را تحت سلطه خود قرار دهند نه اینکه عاشق یهودیان باشند بلکه به خاطر منافع خودشان صهیونیستها این کار را انجام داده است و در این رابطه بزرگترین ظلم را به یهودیت کردند زیرا یک یهودی میتوانست مانند یک یهودی در ایران، در آلمان زندگی کند.
من در ایران دموکراسی واقعی را میبینم نه در کشورهای دیگر. اینکه یهودیان در اینجا دینشان را به راحتی دارند کار ،مذهب، عروسی و همه چیز را دارند و به راحتی در ایران زندگی می کنند و برادران ما هستند اما در آلمان متأسفانه اینها هستند که به یهودیت ظلم کردند و طوری اقدام کردند تا یهودیان در آنجا کشته شوند تا بعداً بهانهای شود یهودیان را به فلسطین، سرزمین آباء و اجدادی آنان بفرستند.
این راهی بود که صهیونیستها از نظر استراتژیک پیدا کردند و آنجا بزرگترین مرکزی بود تا بر تمام کشورهای نفتخیز اسلامی سلطه پیدا کنند اما این کار غلطی بوده است زیرا فلسطینیها هزاران سال آنجا زندگی میکردند و حقشان بود که آنجا بمانند.نمیتوانید خانه کسی را غصب کنید و او را به زور بیرون کنید به بهانه اینکه به شما ظلم شده است.
«خبرگزاری دانشجو»: نقش حکومت آلمان در روند رسیدن یهودیان به اسرائیل چه بود؟
پروفسور بوداغی: در زمان آغاز جنگ جهانی دوم، ابرقدرتها آلمان را تسخیر کردند و آن را بین خودشان تقسیم نمودند. شوروی سابق آلمان شرقی را تسخیر کرد و صهیونیست ها قسمت آلمان غربی را تسخیر کردند. اینها آلمان را از یکدیگر جدا کردند و در آنجا حکومت نمودند.
صهیونیستها در منطقه غرب تسلط پیدا کردند و میدانستند که آلمانیها پشت کار دارند و از نظر علمی پیشرفته هستند و معتقد بودند که از نظر علمی میتوانند از آنان سوء استفاده کنند و همین کار را نیز کردند. مدرنترین تکنولوژی را در آلمان استفاده کردند، سرمایه در اختیارشان قرار دادند تا بتوانند از آن بهره ببرند. آلمان قدرتمندترین کشور اروپایی است اما تحت سلطه صهیونیستها است.
«خبرگزاری دانشجو»: یعنی سیاستهای آلمان با اسرائیل هماهنگ میشود؟
پروفسور بوداغی: متأسفانه همین طور است، البته نمیتوانند و راه دیگری هم ندارند.
«خبرگزاری دانشجو»: چگونه به اینجا رسیده است؟
پروفسور بوداغی: وقتی که یک کشور را کلاً تصاحب و بمباران می کنید خودتان تعیین می کنید چه کسی رئیس جمهور باشد، قانوناساسی را نیز خودتان درست می کنید اینگونه می شود زیرا عین این کار را صهیونیستها در آلمان کردند. خودشان آمدند و اقدامی را از طریق آمریکا انجام دادند افراد خود را منصوب کردند و از آلمانیهای قبلی به نفع خودشان استفاده کردند تا همیشه آنان را در دست خود داشته باشند.
به خاطر همین اگر آلمانیها و یا حتی بعضی از سیاستمداران مخالف سرسخت صهیونیست باشند، اما چارهای ندارند صهیونیست ها به گونه ای برنامهریزی کردند که رسانهها را تحت تسلط خود قرار دادند یعنی رسانههای آلمان کل اروپا و آمریکا مورداک، فاکس و ... همه صهیونیست هستند و به این وسیله مردم را شست و شوی مغزی دادند. از طریق روانشناسان تجزیه و تحلیل کردند چه فیلمهایی را درست کنند که بتوانند مردم آلمان را به خود بدهکار کنند.
«پروفسور بوداغی»: در آلمان رسانه ها تلاش کردند به مردم القاء کنند به خاطر کشتار یهودیان «تو آلمانی جنایتکار هستی»
پروفسور بوداغی: صبح تا غروب تبلیغ کردند «تو آلمانی جنایتکار هستی» در صورتی که جوانان آلمانی به عنوان سرباز در روسیه از بین رفته بود ولی به بچهها و نوههایش میگفتند تو نیز مقصر هستی.
صهیونیستها به گونهای عمل کردند که شما از نظر ارزش به ما بدهکار هستید و هر آلمانی که متولد میشود وقتی به سن 18-17 سالگی میرسد فکر می کند باید از دولت غاصب اسرائیل حمایت کند و قدمی برای آنان بردارد که سعی میکنند برای جذب جوانان برای رفتن به اسرائیل تبلیغ کنند و به جوان آلمانی القاء کنند که اینجا اجداد تو چه جنایتهای را انجام داده اند.
امکان دارد جنایتهایی نیز صورت گرفته باشد کسی نمیتواند منکر آن شود اما باید راجع به این مسئله تحقیق شود که البته اجازه تحقیق نیز داده نمیشود و دانشمندان اروپایی و آمریکایی اجازه تحقیق در مورد این مسائل را ندارند و جلوی آنان گرفته شده است.
«خبرگزاری دانشجو»: خود صهیونیستها نمیگذارند؟
پروفسور بوداغی: بله دخل آنان را در میآورند. کسانی که به کشور آلمان آمدند مانند آقای دکتر بارشه یا آقای موله من که وزیر اقتصاد سابق آلمان بوده است، آمد برگه هایی را در خانههای آلمان علیه شارُن یکی از صهیونیستها در آلمان پخش کرد اما با او طوری رفتار کردند که از بین برود و نگذاشتند بماند حالا چگونه و چطور این اتفاق افتاد، آیا کشته شد یا خیر؟ اکنون در آلمان علامت سئوال است و جوابش مشخص نشده است.
«خبرگزاری دانشجو»: کسی تحقیق نکرده است؟
پروفسور بوداغی: نگذاشتند و نمیگذارند کسی تحقیق کند در مورد آقای بارشه هم اجازه تحقیق ندادند پس این چه آزادی است؟!
مریم بوداغی: یک گروه جهانی از صهیونیست ها با نام Antideformation در تلوزیون و روزنامه هستند که جلو تحقیقات را می گیرند.
پروفسور بوداغی: اگر کسی بخواهد بیاید و صحبت کند این گروه جلوی او را می گیرند به عنوان مثال سفر ایران در آلمان می خواست ، در جشنوارهای درباره حافظ صحبت کند که موضوع سیاسی هم در کار نبود جلو او را گرفتند، پلیس آلمان به آقای شیخ عطار گفت: اگر سخنرانی کنید ما نمیتوانیم جان شما را حفظ کنیم و کسانی که سفارت ایران را رنگ پاشی و خراب کردند همین جور افراد بودند.
مریم بوداغی: آنان نوشته بودند Stop the bomb یعنی ایران بمب است جلویش را بگیرد در صورتی که همه جنابتها را در دنیا صهیونیستها به وسیله نوکرانشان انجام میدهند.
چشم امید خیلیها برای از بین بردن صهیونیست در اروپا و آلمان به ایران است
«خبرگزاری دانشجو»: نگاه غرب به ایران چگونه است و کشوری مانند آلمان درباره ایران چگونه فکر میکند؟
پروفسور بوداغی: مردم آلمان قلباً علاقه زیادی به ایران دارند اما جرأت کافی را ندارند علتش این است که دین و مذهب ما را ندارند ما مسلمانان شهیدپرور هستیم و حاضریم همه چیزمان را برای دینمان، رهبر و امامان بدهیم، چرا؟ زیرا آن را در راه خدا میدهیم اما آنان جرأت مسلمانان و شیعیان را ندارند و به خاطر همین انتظار و چشم امید خیلیها در اروپا و آلمان به ایران است و میدانند ایران تنها کشوری است که میتواند صهیونیست را به زودی از بین ببرد چون خودشان جرأت این کار را ندارند.
برخی از متخصصان غربی به دنبال اعتماد به سیاست مداران ایرانی برای حمایت از کشور ما هستند
«خبرگزاری دانشجو»: یعنی خود آلمانیها هم می خواهند که این اتفاق بیافتد؟
پروفسور بوداغی: چرا که نه، خیلی از متخصصان، دانشمندان، در اروپا و آمریکا هستند و ما با آنان آشنا شدیم که معمولاً جرأت نمی کنند حرف بزنند، اینها می گویند تا کی سربازان ما در عراق، افغانستان کشته شوند؟
سربازهای اروپایی و آمریکایی جیرهخوار هستند، پول میدهند و آنان می جنگند و کشته میشوند مانند ما نیستند که در جنگ تحمیلی ایران و عراق، ملت برای وطن و دینشان جنگیدند و شهید شدند. صدها هزار سرباز آمریکایی از نظر روحی و روانی غیرقابل علاج هستند، اینها را چه کسی جواب میدهد همه اینها به خاطر صهیونیست و حفظ منافع اسرائیل است.
ما باید توجه کنیم در این مسئله خوب کار کنیم و بیدار باشیم. این متخصصان آمادگی دارند از پشت صحنه ما را حمایت کنند ولی می خواهند با افرادی آشنا شوند که بتوانند به آنان اعتماد کنند و بتوانند با آن سیاستمدار ایرانی آشنا شوند تا بتوانند حمایت لازم از ایران را بکنند.
امید اروپا، مردم اروپا و آمریکا، اصلاً امید مردم دنیا که در حال حاضر خیلی از آنان وابسته به صهیونیست هستند ایران است و ایران در دنیا به سنبل تبدیل شده است.
مریم بداغی: مردم در دنیا در حال بیدار شدن هستند و حتی وقتی دکتر احمدینژاد به آمریکا رفت و جلو سازمان ملل صحبت کرد، بیشتر مردم و یهودیان در حمایت از احمدینژاد در خیابانها راهپیمایی کردند.
خیلی از یهودیان می گویند چرا باید دولت غاصب اسرائیل باشد؟ زیرا خیلی از آنان مخالف هستند و بسیاری از یهودیها در کشورهای دیگر زندگی می کنند اما رژیم صهیونیستی را حمایت نمیکنند، بنده 146 کشور دنیا رفتهام هیچ کجا دموکراسی ایران را ندارد.
«خبرگزاری دانشجو»: حقوق بشر در غرب، در ایران و تفاوت آن را توضیح دهید؟
پروفسور بوداغی: غرب در مورد حقوق بشر صحبت می کند به خصوص بعد از فروپاشی شوروی سابق که به دنبال این بودند تا دشمن جدید برای ملت دنیا پیدا کنند پس یازده سپتامبر را درست کردند.
مریم بوداغی: اولین منشور حقوق بشر در سازمان ملل متعلق به کوروش کبیر است.
پروفسور بوداغی: غرب آمد و با چهره غیر واقعی بحث حقوق بشر و دموکراسی را مطرح کرد و در این راستا بعد از 11 سپتامبر بزرگترین ظلمها را به مسلمانان دنیا نمود مرتکب قتل شدند، مال و اموال ملت بیگناه مسلمان را غارت کردند.
یک رستوران در یکی از شهرهای آلمان متعلق به یک سوری بود که تقریباً 40 سال در آلمان زندگی می کرد، همسرش هم آلمانی بود بعد صهیونیستها علیه او تبلیغ کردند چون مخالف صهیونیست بود، آمدند علیه او دست نوشتههایی را تهیه کردند که او تروریست است.
40-30 نفر از پلیسهای بیرحم ریختند و رستوران او را نابود و زندگی او را واقعاً متلاشی کردند تمام منافعش را بردند، آخرش هم متوجه شدند که اشتباه کردند و بدون اینکه کوچکترین غرامتی به او پرداخت کنند.
برخی از افراد را به زندان گوانتانامو بردند و هنوز کسی نمیداند کجا هستند و برخی را نیز نابود کردند و اصلاً کسی اطلاعی از آنان ندارد.
«خبرگزاری دانشجو»: آیا این تفاوت فقط برای مسلمانان بوده است؟
پروفسور بوداغی: بله اکثراً مسلمانان هستند.
اگر تلفن شما زنگ بخورد و آن را بر دارید یک سال تمام صدای شما به عنوان یک آلمانی و اروپایی ضبط میشود
خبرگزاری دانشجو: به شکل کلی بحث حقوق بشر چطور است؟
پروفسور بوداغی: در خود اروپا و آمریکا و آلمان اگر تلفن شما زنگ بخورد و آن را بر دارید یک سال تمام صدای شما به عنوان یک آلمانی و اروپایی ضبط میشود پس این چه حقوق بشری است؟!
مریم بوداغی: باید فکر کنیم که چه کسی این حقوق بشر را مطرح کرده است.
5 کشور قدرتمند امپریالیستی، پایهگذار سازمان ملل متحد، حقوق بشر را آنگونه که میخواهند برای خود تعریف میکنند.
پروفسور بوداغی: این 5 کشور امپریالیستی قبلاً هم در کشورهای دنیا قتل عام می کردند و کشورهای دنیا تحت تسلط آنان بود، طلا، اورانیوم آن کشورها را غارت می کردند آنان سمبلی به اسم حقوق بشر را درست کردند اینها از حقوق بشر سخن می گویند.
اما به زنان مسلمان احترام نمیگذارند و اگر خانمی مقنعه داشته باشد نمی گذارند در دانشگاه تدریس کند و هزاران ظلم میکنند حتی در این رابطه به مردم خودشان هم ظلم می کنند.
«خبرگزاری دانشجو»: یک نمونه از نقض حقوق بشر را در کشورشان میگویید؟
در آلمان و آمریکا نیز اقلیت مذهبی وجود دارد اما نماینده مجلس ندارند اگر از دموکراسی صحبت می کنند یعنی من به عنوان یک مسلمان شیعه اجازه ندارم نماینده مجلس شوم اما به عنوان یک آلمانی، فرانسوی، آمریکایی، بله.
آمریکایی هایی که داد از حقوق بشر میزنند اما شما می توانید به عنوان یک آمریکایی نماینده باشی اما به عنوان مذهب شیعه، سنی، هندو ...چیزی نداری، اینها مسائلی است که در اروپا و آمریکا وجود دارد که به آن توجه نمیشود.
قوانین خیلی بدی وجود دارد که واقعاً ظلم میشود مثلا در کشور آمریکا، که سرمایهدارترین کشور دنیا است برخی در کانال آب و فاضلاب در حال زندگی هستند حتی در خود نیویورک که خیلیها آروزی رفتن به آن را دارند و می خواهند لس آنجلس را ببینند خیلیها در فاضلاب زندگی میکنند حتی برخی چندین سال است که آفتاب را ندیدهاند.
«خبرگزاری دانشجو»: شاید بتوان گفت همه جای دنیا فقیر وجود دارد آنجا هم وجود دارد؟
پروفسور بوداغی: نه این را به عنوان فقر نمیتوان دید بلکه فرد باید آزادی بشر و حق دفاع از خود را داشته باشد و فقر چیز دیگری است، میشود به فقر تسلط پیدا کرد اما کلاً کاپیتالیستها و صهیونیستها که پایه گزار کاپیتالیستها در دنیا هستند و دیگر ایسمهایی که در دنیا وجود دارد که از اینها شعبه گرفته سعی میکنند به انسانهای دیگر تسلط داشته باشند تا برای خودشان اثبات شود که لوتسیفر(شیطان) که در مقابل خدا برای انسان سجده نکرد حق داشت و میخواهند این را به اثبات برسانند زیرا خیلیها نمیدانند.
صهیونیست هیچ تفاوتی با شیطان پرستی ندارد اینها شیطان لوتسیفر را به عنوان خدای خود قبول دارند وقتی آقای بوش در تلویزیون صحبت می کند که خدا یا عیسی مسیح، پسر خدا، منظورش از خدا شیطان است، خدای اینها شیطان است اینها اعتقادی به خدای یکتا ندارند.
«خبرگزاری دانشجو»: آمریکاییها که معتقدند که مسیحی هستند؟
پروفسور بوداغی: اینها مسیحیت را نابود کردند در آمریکا بیش از 1500 فرقه مسیحیت وجود دارد هر کدام از این فرقهها یک کتاب مقدس دارد در صورتی در دین مبین اسلام و مذاهب آن قرآن، کلام الله مجید را همه قبول دارند اما در مسیحیت نه، صهیونیستها موفق شدند که مسیحیت را تقریباً از بین ببرند.
«خبرگزاری دانشجو»: اما آنان در ظاهر این را نمیگویند که خدا یعنی شیطان؟
پروفسور بوداغی: اما وقتی از خدا نام میبرند منظور آنان شیطان است، اینها آن خدایی را که ما معتقدیم به معنای خدای یکتا و مهربان اعتقاد ندارند.
«خبرگزاری دانشجو»: حتی مسیحیها؟
پروفسور بوداغی: نه اینها مسیحیهای صهیونیست هستند در ظاهر نمیگویند و بیان نمیکنند و چهره واقعی خود را نشان نمیدهند.
صهیونیستها گروههای مختلفی به نام بیلدر برگ درست کردند و همه اینها کنترل کشورها را در دست خودشان دارند، گروههای به خصوصی هستند و نفوذ دارند. یعنی مثل ایران نیست که دموکراسی باشد.
مثلاًدر سال 2005 بیلدرگروب، آنجلا مرکل را دعوت کرد، اینها یک گروه صهیونیستی است که سیاستمداران را دعوت می کند و به آنان پست میدهد یعنی آنان را درست میکنند و تحویل مردم میدهد که در تمام دنیا هستند اما مرکز اصلی آنان در آمریکا است.
پایان بخش اول
گفتوگو از: فاطمه پاخیرزن
البته خودشون رو به نفهمي ميزنند