برنامه خودسازي و مراقبت از نفس
مرابطه
علماي اهل معنا، اساتيد اخلاق و نيز عرفاي بزرگ، براي سازندگي شخص سالک، از مرابطه استفاده مي کنند. مرابطه يعني مرزباني. مرحوم آيت الله شيخ ملا حسينقلي همداني (رحمه الله)، مرابطه را «خود کشيک دادن» معنا مي کند. مانند کسي که در بازار مي گردد و مواظب رفت و آمد ديگران است و موارد مشکوک را تحت نظر دارد. انساني که قصد خودسازي دارد، به مرابطه نياز دارد که دلش کجاست؟ با کيست؟ چه مي خورد؟ چه مي بيند؟ چه مي شنود؟ و... بنابراين مرابطه يعني مرزباني و نگهباني از خود تا نفس به دام نيفتد و شياطين جنّ و انس به حريم او تجاوز نکنند.
مراحل مرابطه
مرابطه نيازمند مراحلي است و هر مرحله به منزله ايستگاهي است که نفس را کنترل مي کند. هر کدام از اين مراحل نيز داراي مراتبي است؛ ولي اکنون تنها به بيان مراحل مرابطه مي پردازيم:
1.مشارطه:
مشارطه يعني اين که انسان هر صبح با خود قرار و عهد ببندد و به آن پايبند باشد. شخص سالک هر صبح با خود قراري نو مي گذارد تا بر مبناي آن عهد، روز خود را به سر برد. هر فردي به اين کار نيازمند است. در ادعيه ما نيز اين مطلب بيان شده است. به عنوان نمونه، دعاي عهد نوعي مشارطه است که هر روز صبح، انسان آن را مي خواند و با امام عصر (ارواحنافداه) عهد و پيماني مي بندد:
«اَللّـهُمَّ اِنّي اُجَدِّدُ لَهُ في صَبيحَةِ يَوْمي هذا وَ ما عِشْتُ مِنْ اَيّامي عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَيْعَةً لَهُ في عُنُقي، لا اَحُولُ عَنْها وَ لا اَزُولُ اَبَداً» پرورگارا، من امروز صبح و تمام صبح هاي زندگي ام با امام عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) تجديد عهد مي کنم، عهد و عقد و بيعت او برگردن من است که هرگز ازآن بر نگردم و دست نکشم.
دعاي فرج نيز نوعي عهد و پيمان با امام عصر (ارواحنافداه) است. البته پيش از امام عصر (ارواحنافداه) پيماني با خداي خود داريم و آن قرار بندگي با خداست که بايد هر روز آن را تجديد کرد.
براي اصلاح نفس نيز بايد همين کار را انجام داد. روز اول، با خود عهد ببنديم که امروز حقّ کسي را ضايع نکنيم. روز بعد، با همسر و فرزندان خود تندي نکنيم و ... .
2.مراقبه:
مراقبه يعني در طول روز، انسان مراقب نفس خود باشد. رفتار و گفتار خود را کنترل کند. در اديان ديگر نيز اين مطلب مطرح شده است و اين امر گوياي اين است که انبياي گذشته نيز اين مسايل را براي مردم بيان مي کردند و آن را براي کنترل خواهش هاي نفساني لازم مي شمردند.
نمونه خوب مراقبه را مي توان در مادر نسبت به فرزندش ديد. به ويژه اگر احساس خطر کند و فرزند خود را نزديک پرتگاه، استخر، دريا و يا چاهي بيابد. اگر بچه بخواهد داخل چاه بيفتد، مادر او را کنار مي کشد و هيچ جايي براي عذر و بهانه که يادم رفت و حواسم نبود، وجود ندارد.
حضرت امام (رضوان الله تعالي عليه) مي فرمايند: «سالک بايد چون نگهباني بيدار از خود مراقبت نمايد، مبادا بار ديگر به آن ورطه اي افتد که بنا دارد آن را ترک کند».
بنابراين براي خودسازي، مراقبه و مشارطه ضرورت دارد. البته مراتب آن متفاوت است و براي همگان در يک سطح نيست. هر چه مقام شخص بالاتر مي رود، مراقبت دقيق تر و قوي تر مي شود.
3.محاسبه:
از ديگر مراحل مرابطه، محاسبه است که به معناي «از خود حساب کشيدن» است. زمان اين کار، آخر روز است. بعد از شام و يا قبل از خواب، وقت محاسبه است تا انسان ببيند که چقدر کار درست انجام داده و چقدر کار بد مرتکب شده است. در روايت آمده است که عبد، مؤمن نمي شود تا اين که شديدتر از شريکي که از شريک خود حساب رسي مي کند از نفس خويش حساب رسي کند، چرا که در شراکت مالي، انسان دقّت زيادي مي کند که حقّ و حقوق کسي ضايع نشود.
وقتي هشام بن ملک به محضر امام موسي بن جعفر (عليه السلام) مي آيد و تقاضاي نصيحت مي کند، حضرت يکي از مواردي که توصيه مي کنند اين است که:
«يا هِشامُ، لَيسَ مِنّا مَن لَم يُحاسِب نَفسَهُ فِي کُلِّ يَومٍ»
از ما نيست کسي که هر روز از خود حساب نکشد.
گويا از ويژگي هاي فرد شيعه اين است که هر روز حساب و کتاب نمايد. امروز اوقات من چگونه گذشت؟ حديث نبوي است که:
«حاسِبُوا أَنفُسَکُم قَبلَ أن تُحاسِبُوا» از خود حسابرسي داشته باشيد قبل از اين که به حساب شما رسيدگي کنند.
فرداي قيامت، براي جبران و حسابرسي، دير است. يکي از آثار نيک محاسبه، اين است که فرد سالک در مرحله مشارطه و مراقبه قوي تر مي شود و هر اندازه در محاسبه بد عمل کنيم، آن دو نيز ضعيف تر مي شوند.
ممکن است نفس انسان در مراقبه، حق را به انسان بدهد و حال آن که هميشه اين گونه نيست. من نبايد در محاسبه، انصاف را زير پا بگذارم. اگر متوجه اشتباه خود شدم، بايد عذر خواهي کنم، اما اگر حق را به خود دادم و کار خود را توجيه کردم، فردا ديگر عذرخواهي نمي کنم و اثر آن براي من مي ماند. در اين صورت ديگر سحرگاه حال نماز شب خواند نخواهم داشت. بيدار مي شوم، اما حال ندارم. مفاتيح را باز مي کنم، سواد دارم، بيدار و سرحال هم هستم، ماه رمضان است، رو به قبله هستم، اما حال دعا ندارم. دو کلمه که مي خوانم، خوابم مي برد. ديگر به خودم نگاه نمي کنم که ديروز چه کرده ام!
يکي از فايده هاي دانستن آثار گناه، اين است که اگر اثر آن را ديدي، مي داني چه گناهي مرتکب شده اي. در روايتي نقل شده است:
«وقتي فرد دروغ بگويد، توفيق نماز شب از او سلب مي شود».
بنابراين زماني که توفيق نماز شب نداشتم، متوجه مي شوم که ديروز گناهي کرده ام. از کارهايي که توفيق عبادت را از انسان مي گيرد، آزار دادن ديگران است، به ويژه پدر و مادر که بايد مواظبت جدي داشت. اگر در دل هم ناراحت باشند، انسان محروم مي شود؛ مانند انعکاس صدا در کوه است که اگر سخن خوب بگوئيم، سخن خوب مي شنويم و اگر فحّاشي کنيم، همان را مي شنويم. بستگي به رفتار خودمان دارد.
خداوند متعال همه بندگان را با اين که گناه کار هستند، دوست دارد؛ مگر افراد معاند و کافري که در برابر خداوند و ائمه اطهار (عليهم السلام) مي ايستند. بزرگان بسيار توصيه مي کنند که داراي هر شغلي هستيد، با ديگران خوش برخورد باشيد.
نقل شده است که روزي مرحوم آيت الله شاه آبادي (رحمه الله) در مسجد خطاب به مردم مي گويند: «اي کاش شما آدم شويد!» بعد از نماز چند نفر از بازاري ها به ايشان مراجعه مي کنند و مي گويند: «ما مي خواهيم آدم شويم، بايد چکار کنيم؟» ايشان اول پاسخ نمي دهند. وقتي بازاري ها اصرار مي کنند، ايشان مي فرمايند: «اگر عمل کنيد، اين سه توصيه را گوش کنيد: اول نماز خود را در هر جا و در هر موقعيّتي که قرار داريد، اول وقت و به جماعت بخوانيد. دوم اين که، با مشتري خوش برخورد باشيد و سوم اين که، خمس مال خود را ماهانه بپردازيد. اهل بيت (عليهم السلام) اجازه داده اند که ما خمس مال خود را سالانه حساب کنيم ولي حالا شما ماهانه بپردازيد». آن چند نفر بازاري تصميم گرفتند که دقيقاً به دستورات ايشان عمل کنند و اين کار را هم به طور جدي کردند و پس از مدّتي به مقاماتي رسيدند.
4.معاتبه
معاتبه به معناي «سرزنش کردن» است. اگر ديديم که عبادت، درس، کار، وقت، مال و... بي برکت است، بايد علّت آن را در کارهاي خود جستجو کنيم. اگر خطايي کرده ايم، بايد خود را سرزنش کنيم که چرا به خطا رفته اي؟ چرا اشتباه کردي؟ «إضاعَةُ الفُرصَةِ غصّة» از دست دادن فرصت، اندوه بار است.
5.معاقبه
معاقبه يعني «جريمه، عقوبت و مجازات خود». اگر عهد صبحگاه را زير پا گذاشتيم، بايد تنبيه مناسبي براي خود قرار دهيم. پيش از اين در روان شناسي گفته مي شد که تنبيه، معنا و جايگاهي ندارد؛ اما اکنون متوجه شده اند که تنبيه اگر درست و به اندازه باشد، صحيح و لازم است. اگر به قرآن و روايات نيز مراجعه کنيم، در مي يابيم که موارد انذار و تنبيه بيش از تبشير و تشويق است؛ پس تنبيه لازم و صحيح است. برخي از افراد اگر تشويق شوند، بهتر حرکت مي کنند، اما برخي از افراد با تنبيه اصلاح مي شوند. البته بايد شرايط آن رعايت شود که به اندازه، متناسب و بعد از اشتباه صورت بگيرد. به عنوان مثال اگر فرزندمان مرتکب اشتباهي شد و به روي دفتر ما خطّي کشيد، نبايد او را اين گونه سرزنش کرد که «اگر يک بار ديگر دست بزني، مي کُشمت!» چون نه ما او را مي کشيم و نه حق داريم چنين کاري را به خاطر يک خط کشيدن انجام دهيم و اين مجازات متناسب با آن خطا نيست.
يکي از دوستان، خدمت حضرت آيت الله العظمي بهجت (رضوان الله تعالي عليه) رسيده و پرسيده بود که آيا مي توانيم براي تنبيه خود نذر کنيم؟ ايشان فرمود: «چرا چيزي را که خدا بر تو واجب نکرده است، واجب مي کني؟»
برخي از افراد با خود قرار مي گذارند: «اگر يک دروغ گفتم، سه روز روزه مي گيرم» در حالي که نگفتن يک دروغ، آسان تر از سه روز روزه گرفتن است. اگر انسان هنر و ادعايي دارد، همان يک دروغ را نگويد. چرا روزه را بر خود واجب مي کند؟ گاهي اوقات بعد از اين نذر، نذر ديگري هم مي کنند که اگر نتوانستيم اين سه روز را روزه بگيرم، پنج روز روزه مي گيرم!
نکته ديگر آن که، انسان بايد دقت کند اشتباهي که مرتکب شده است، از چه طريق بوده است، از همان طريق خود را تنبيه کند. به عنوان نمونه، انسان حسود در مواردي که سخن از شخصي به ميان مي آيد، سريع به نقاط ضعف شخص اشاره مي کند. به عنوان مثال مي گويد: «ايشان سخنران خوبي است، اما مبحث عمل، چيز ديگري است»؛ يعني اين سخنران اهل عمل نيست. چنين شخصي براي ان که صفت رذيله بدگويي را درمان کند، بايد به علّت آن يعني حسادت بپردازد و آن را درمان کند. راه درمان حسادت اين است که از آن شخص تعريف و تمجيد کند و ضد حسادت را عمل کند و به نفس خود بگويد: «اگر به فلاني حسادت کردي، بيشتر از او تعريف مي کنم». مثلا وقتي مي پرسند که فلان آقا چطور آدمي است؟ بگويد: «علاوه براين که سخنران خوبي است، مدرّس خوبي هم هست. جالب اين که اخلاق خوبي هم دارد. از همه جالب تر آن که اهل تقوا است». کساني که تجربه کرده اند، مي دانند که با تکرار اين کار، ديگرنفس انسان حسادت نمي کند.
در مورد غيبت نيز همين طور بايد رفتار کرد. در روايت آمده است: «الغَيبَةُ جُهدُ العَاجِزِ» غيبت کردن، تلاش ناتوان است. شخص غيبت کننده، ناتوان است؛ زيرا نمي تواند مطلبي را در مقابل فرد بيان کند، بنابراين پشت سرش غيبت مي کند. راه اصلاح آن هم اين است که آن چه پشت سر شخص گفته، در مقابل او نيز بگويد.
چند سال پيش با کارواني از کرماني ها سفري به عتبات عاليات داشتم. وقتي با افراد کاروان آشنا شدم، ديدم هيچ کدام دانشجو، استاد، دکتر، مهندس و... نيستند، بلکه همگي کشاورز، کاسب، دامدارو... هستند. عجيب اين که هيچ کدام غيبت نمي کردند. وقتي از رفيق خود علّت را پرسيدم، گفت: مرحوم سيّد کمال موسوي شيرازي(رحمة الله) در محله اين ها سخنران بوده است وبيماري غيبت را او دراين مردم درمان کرده است.
وقتي در کنار يکي از همين افراد نشستم وعلّت دوري از غيبت را پرسيدم، گفت که مرحوم سيّد کمال راه کاري به ما داده است که دهان ما را بسته است. ايشان به ما گفته « الغَيبَةُ جُهدُ العاجِزِ» يعني: غيبت کردن تلاش ناتوان است. وقتي خوبي کسي را مي شنويم، از روي حسادت مي خواهيم بدي او را بگوئيم، ولي از بيان آن در مقابل خود شخص عاجزيم، پس غيبت اورا مي کنيم. انساني که قدرت و شخصيت درستي دارد، عيب فرد رابه خود او مي گويد.
راه کار و درمان غيبت اين است که اگر کسي نزد شما غيبت ديگري را کرد، فوراً دست اورا بگيريد ونزد شخص ببريد واز او بخواهيد که دوباره همان سخن را بگويد، اگر اين گونه شد ديگر غيبت نمي کند. ما هم اگر ديديم با غيبت آبرويمان مي رود، مگر مجبوريم غيبت کنيم؟»
منبع : از خود تا خدا، ص 140تا150، آقاتهراني.
/انتهاي پيام/