عضو هیئت علمی دانشگاه امام حسین(ع) به بيان ماجراي تاريخي و نقطه آغازين مسئله دست بسته نماز خواندن اهل سنت پرداخت.
به گزارش خبرنگار دين و انديشه «خبرگزاري دانشجو»، محمدحسين رجبيدواني در جلسه هجدهم از سلسله جلسات کارگاه آموزشي - تحليلي تاريخ اسلام كه به همت موسسه «صهباي بصيرت» در فرهنگسراي ارسباران برگزار شد، به توضيح پيرامون اقدامات عمر در زمان خلافتش پرداخت.
معرفي كوتاه برخي از همسران پيامبر
پيامبر (ص) تا قبل حضرت خديجه (س) (در 25 سالگي) ازدواجي نداشتند و تا زماني كه خديجه (س) در قيد حيات بودند ازدواج نکردند. بعد از وفات حضرت خديجه نيز پيامبر تا يک سال ازدواج نکردند. دومين ازدواج ايشان با سوده بوده که خود به پيامبر پيشنهاد ازدواج داده و يک سال از پيامبر بزرگتر بوده است.
يکي ديگر از زنان پيامبر، عايشه، دختر ابوبکر بود. در اوايل هجرت، ابوبکر بر پيامبر منت گذاشت که من به دليل هجرت همه ثروتم را ازدست دادم و به پيامبر پيشنهاد نمود، چون من به خاطر شما همه چيزم را ازدست دادم شما هم دختر مرا بگيريد تا کمکي براي من باشد.
پيامبر براي کمک به ابوبكر با دخترش ازدواج کردند. عايشه تنها دختري بود که به عقد پيامبر درآمد. به جز حضرت خديجه که نقلهاي مختلفي درمورد ايشان وجود دارد، ساير همسران پيامبر زنان بيوه بودند و از اين لحاظ عايشه خود را از بقيه برتر ميدانست.
حفصه، همسر ديگر پيامبر، دختر عمر بود که همسرش را در جنگ احد از دست داده بود. بعد از شهادت شوهر به خانه پدر برگشته بود اما با همسران او سر سازگاري نداشت. عمر نزد پيامبر آمد و بر ايشان منت گذاشت که دختر من زندگي داشت و به خاطر شما زندگياش را از دست داد و اکنون براي من مشکلساز شده است. پيامبر به عمر گفتند: او را شوهر بده اما عمر گفت: اخلاق او تند است و هيچکس حاضر نيست با او ازدواج کند و از پيامبر درخواست نمود که او را به همسري خود درآورد.
زينب بنت جهش يکي ديگر از همسران پيامبر بود که پيامبر خود واسطه ازدواج او با زيد ابن حارثه بودند اما آنها با هم نساختند و از يکديگر جدا شدند. آيه نازل شد (سوره مبارکه احزاب) که «اي پيامبر هرگاه عده اين زن به سر آمد او را به عقد خود درآور». علت اين فرمان الهي وجود سنتي غلط در ميان اعراب بود. آنها ازدواج با زن پسر خوانده را حرام ميدانستند و فقط پيامبر ميتوانستند اين سنت غلط را بشکنند.
ماريه قبطيه همسر ديگر پيامبر بود و توسط پادشاه مصر به پيامبر هديه شده بود. در آن زمان رد هديه به معناي اعلان جنگ بود و لذا پيامبر او را به همسري خود در آوردند. تمام ازدواجهاي پيامبر حکمتي داشته است و اغلب جنبه سياسي-اجتماعي داشته و يا دستور الهي بوده است.
اقدامات عمر پس از رسيدن به خلافت
ابوبکر در حين جنگ اجنادين مرد و طبق وصيت او عمر به خلافت رسيد. او پس از رسيدن به خلافت اقداماتي انجام داد که در ادامه به برخي از آنها اشاره ميشود:
بزرگترين خيانت عمر
از نخستين اقدامات عمر که از خيانتهاي بزرگ او به شمار ميرود اين بود که با شعار «حسبنا کتاب الله» جلوي ثبت و ضبط احاديث پيامبر را گرفت و به دنبال اين بود تا سفارشات پيامبر در مورد اميرالمؤمنين را از بين ببرد.
عثمان راه عمر را ادامه داد
اين عمل را عثمان ادامه داد. حضرت علي (ع) در دوران حکومتشان سعي داشتند احاديث پيامبر را دوباره احيا نمايند، اما به قدري بحرانهاي زمان حکومت ايشان زياد بود که حضرت فرصت بيان مسئله نيز نداشتند. در دوران کوتاه حكومت امام حسن (ع) نيز اين امر ميسر نشد.
معاويه علاوه بر ممنوعيت نقل حديث، بدعت جعل حديث را پايهگذاري كرد
معاويه نيز اين ممنوعيت را ادامه داد و علاوه بر اين بدعت جعل حديث را نيز پايهگذاريکرد. احاديث فراوان درباره خلفاي غاصب در زمان او انتشار يافت. او اين کار را از عثمان که چهرهاي بسيار منفور داشت شروع کرد.
چهكسي جلوي سنت صب و لعن اميرالمومنين (ع) را گرفت؟
اسرائيليات نيز توسط يهوديان مسلماننما اضافه شد. اين روند تا زمان عمرابنعبدالعزيز ادامه يافت. او که بهترين خليفه غاصب بود چند اقدام مثبت داشت:
جلوي صب و لعن اميرالمؤمنين که معاويه آن را باب کرده بود، گرفت. فدک را برگرداند و اين کار غلط عمر را نيز از بين برد و هزينه کلاني براي آن صرف كرد. البته در اين 85 سال تمام اصحاب پيامبر از دنيا رفته بودند. در زمان عمرابنعبدالعزيز تابعين و تابعين تابعين مانده بودند. او همه احاديث اعم از غلط و درست را جمع نمود. بعدها علومي پديد آمد تا به وسيله آن احاديث صحيح و جعلي شناخته شود.
از ديگر اقدامات عمر گسترش فتوحات بود. بخشهايي از روم (در جنگ يرموک)، فلسطين، شمال آفريقا، مصر و تا حدودي ليبي به دست مسلمين افتاده بود. حمله به ايران نيز از زمان ابوبکر آغاز شده بود و قسمتهايي از عراق را نيز گرفته بودند.
سپاه ايران با فيل به جنگ اعراب آمد و پيروز شد
عمر قصد داشت در جبهه ايران فتوحاتي داشته باشد. فرماندهي سپاه را به ابوعبيد ثقفي داد. آنها به جنوب ايران حمله کردند. در آن زمان يزدگرد سوم تازه به حکومت رسيده بود. فرمانده سپاه ايران پيرمرد باتجربهاي به نام بهمن جازويه بود که اعراب او را ذوالحاجب ميخواندند. در اين جنگ ايرانيها از هند فيل آورده بودند. ابوعبيد ثقفي با ديدن فيلها وحشت کرده بود و به سپاهيان دستور داد تا پلي را که روي فرات زده بودند خراب کنند و اين عمل به معني آن بود که ما راهي جز پيروزي نداريم.
ابوعبيد خود به يکي از فيلها حمله کرد اما فيل رم کرد و او را له نمود. اين تنها پيروزي ايرانيها بر اعراب بود، اما روحيه اعراب به قدري خراب شده بود که خليفه تا يک سال حرفي از جنگ با ايران نميزد.
طمع؛ عامل اصلي جنگ در زمان خلفا
ارزشهاي زمان پيامبر عوض شده بود در آن زمان ميجنگيدند و جنگ برايشان احدي الحسنين بود، براي دين خدا ميجنگيدند، اما اين جنگ ها در پي طمع آنها بود. عمر به سپاهيانش گفته بود: «گنجهاي خسروان ايران و زمينهاي حاصلخيز عراق در انتظار شماست!« حرف از ماديات بود و نه جنگ براي دين خدا.
تمايل فرمانده سپاه ايران در قادسيه به اسلام و ممانعت موبدان زرتشتي
اين بار سپاهي به فرماندهي سعدابنابي وقاص به ايران آمد. رستم فرخزاد در قادسيه به مقابله با آنها آمد. رستم با فرماندهان سپاه مسلمين ديدار کرد و به آنها گفت: «شما عددي نبوديد، چه شد که به خود جرئت داديد به نبرد ايران بياييد؟» مغيره ابنشعبه به او پاسخ داد: «بله ما چنين بوديم اما پيامبري در بين ما ظهور کرد که ما را نجات داد و به ما عزت و بزرگي بخشيد، ما نيز اکنون آن را به شما عرضه ميکنيم».
رستم فرخزاد قصد اسلام آوردن داشت، اما روحانيون زرتشتي نگذاشتند و او را به جنگ ترغيب کردند. رستم در اين جنگ کشته شد.
در جنگ قادسيه حمراء ديلم و سواران ايراني او اسلام آوردند
دولت ساساني در انحطاط شديدي بود و به مردم بسيار فشار ميآورد. نظام طبقاتي بسيار شديدي بر آنها حاکم بود، لذا مردم انگيزه دفاع نداشتند و به همين سبب به سپاه اسلام بسيار کمک کردند. حمراء ديلم و سواران او که ايراني و بسيار فهيم بودند اسلام آوردند.
جنگ نهايي نهاوند بود. وقتي يزدگرد شکست خورد، فرار کرد و به خراسان رفت و در آنجا به دست آسياباني کشته شد و حکومت ساساني از بين رفت. به اين ترتيب نيمي از ايران آن روز به دست مسلمين فتح شد و علاوه بر آن بخشهايي از عراق، شام، ترکيه، گرجستان، آذربايجان، ارمنستان، ري، فارس و ... در زمان عمر فتح گرديد.
در بسياري از مناطق مردم خود با مهاجمان عرب قرار ميگذاشتند و با دادن جزيه بدون جنگ با مسلمانان کنار ميآمدند. ابوموسي اشعري ملعون فاتح شوشتر بود. فرمانده نظامي آنجا به ابوموسي گفت: تعداد ما انقدر نفر است و من براي افرادم از تو امان ميگيرم و تسليم ميشويم. ابوموسي دستور داد تعداد آنها را شمردند، تعداد يکي بيش از آن تعدادي بود که فرمانده گفته بود (فرمانده خودش را در شمارش نياورده بود) به همين علت ابوموسي دستور داد آن فرمانده را کشتند!
ماجراي جنگجوي دلاور ايراني و حيله اي كه براي فرار از مرگ به عمر زد
هرمزان، يکي از ايرانيان بسيار دلير و جنگاور بود که در خوزستان اسير شد. او را نزد خليفه فرستادند و به خليفه گفتند که او بسيار به سپاه اسلام ضربه زده است. عمر نيز حکم به کشتن او داد. علي (ع) نيز در آن مجلس حضور داشتند. هرمزان گفت: قبل از آنکه مرا بکشيد کاسه آبي به من بدهيد. به او کاسه آبي دادند اما او فقط به آب نگاه ميکرد و از آن نميخورد. عمر متعرض او شد که چرا نميخوري؟! گفت: ميترسم پيش از آنکه آب بخورم مرا بکشيد. عمر قسم خورد که تا اين آب را نخوري تو را نميکشيم. هرمزان نيز کاسه را به روي زمين انداخت و آب آن را ريخت و گفت من اين آب را نخوردم و شما نيز چون قسم خورديد نميتوانيد مرا بکشيد. حضرت علي نيز تأييد نمودند و به اين ترتيب از مرگ نجات يافت.
جنگجوي دلاور ايراني مسلمان و مريد علي(ع) شد
هرمزان مسلمان و مريد اميرالمؤمين شد. در مزارع حضرت همکاري ميکرد. عمر که کشته شد پسر خبيث او عبدالله ابن عمر بدون دليل به املاک علي آمد و هرمزان را کشت.
علي (ع) قسم خوردند که هر جا قاتل هرمزان را ببينند، قصاصش ميكنند
حضرت به شدت خشمگين شدند و نزد عثمان رفته و به او گفتند بايد عبدالله قصاص شود اما عثمان اين کار را نکرد. حضرت نيز قسم خوردند که هر جا او را ببينند قصاصش خواهند کرد. عثمان به عبدالله خبر داد و او نيز از کوفه فرار کرد و نزد معاويه رفت.
علي (ع): «خدا را شکر که انتقام هرمزان گرفته شد»
عبدالله در جنگ صفين به هلاکت رسيد، وقتي اميرالمؤمنين جسد نحس او را ديدند فرمودند: «خدا را شکر که انتقام هرمزان گرفته شد».
عمر ابن خطاب علاوه بر گسترش فتوحات اقدامات ديگري هم داشته است، از جمله اينكه:
عمر آدم زرنگي بود و ميدانست علي سرآمد اصحاب پيامبر است و از جهت علم و دانش و تدبير بر همگان برتري دارد. همه فتوحات مرهون تدبير اميرالمرمنين بوده است. البته همانطور که گفته شد عمر در حمله کردن با کسي مشورت نميکرد، اما براي اينکه چه کنيم تا پيروز شويم، شوراي نظامي تشکيل ميداد و حضرت را نيز دعوت مينمود.
عمر حضرت علي (ع) را سمت راست خود مينشاند و نظر همه را ميپرسيد و در آخر با نظر حضرت علي ختم ميکرد. سپس تکبير ميگفت و نظر حضرت را ميپذيرفت. در برخي کتب فتوح، فصلي هست که مشاورههاي اميرالمؤمين به عمر را عنوان کرده است.
در زمان پيامبر چيزي به عنوان بيت المال وجود نداشت
در زمان پيامبر چيزي به عنوان بيت المال وجود نداشت. مسلمين درآمدي نداشتند، مگر آن که جنگي پيش ميآمد و غنائمي نصيب مسلمين ميشد که در اين صورت خمس آن جدا شده و در اختيار رهبر جامعه اسلامي قرار ميگرفت و بقيه آن به مسلمين ميرسيد.
زمان ابوبکر هم همينطور بود، اما در زمان عمر حکومت درآمد بسياري داشت. شاهزادگاني که فرار کرده بودند، اموال و املاکي داشتند که تقديم فرماندهان مسلمان ميکردند و دامها، محصولات و ... فراواني به سوي دستگاه خلافت سرازير شد.
خليفه درباره اين اموال با اصحاب مشورت کرد. علي (ع) نيز در جمع مشورت دهندگان بود اما عمر نظر ايشان را نپذيرفت. يکي از افراد که با ديوان اداري ايران آشنايي داشت، پيشنهاد بيت المال را داد و عمر پذيرفت. مکاني را به نام بيت المال در نظر گرفت و اموال را در آنجا جمع نمود و براي هر کس حق و حقوقي تعيين نمود و نام آن را عطايا گذاشت. دفتري نيز براي ثبت آن در نظر گرفت.
از نظر عمر، اهل بيت پيامبر كه بيشترين حقوق را از بيت المال ميبردند همسران ايشان بودند/حقوق عايشه از بيت المال12000 درهم بود
بيشترين حقوق از عطايا را براي اهل بيت پيامبر قرار داد. البته منظور از اهل بيت پيامبر، همسران ايشان بود! بين آنها هم تبعيض فراوان قائل بود و ميگفت: آنهايي که به طور عادي به همسري پيامبر درآمدهاند بر سايرين برترند و آنهاييکه در جنگها اسير شدند، حق کمتري دارند. ازهمه بيشتر عايشه بود که 12000 درهم ميگرفت.
در ميان اصحاب به دستور عمر، مهاجرين و در ميان مهاجرين، قريش، در دريافت بيت المال بيشترين سهم را داشتند
بعد از آنها نوبت اصحاب بود. در بين اصحاب هم تبعيض قائل ميشد، مهاجرين بر همه برتري داشتند و در بين آنها قريشيها برترند و از ميان آنها آنان که در بدر و احد حضور داشتند سهم بيشتري داشته و 5 هزار درهم ميگرفتند.
در ميان انصار، اوس بر خزرج در دريافت حقوق از بيت المال برتري داشت
در ميان انصار هم اوس بر خزرج برتري داشت. در اينجا اوس و خزرج به جاي آنکه متعرض خليفه شوند که چرا اينچنين تبعيض قائل ميشود به جان هم افتادند. منابع سني ميگويند عمر در اواخر عمرش فهميده بود که کارش خوب نبوده است اما اجل به او مهلت جبران نداد.
وصي رسول تا سال 20 هجري براي گذران زندگياش براي مردم کارگري ميکرد
حضرت علي تا قبل از تأسيس بيت المال (سال 20 هجري) هيچ حق و حقوقي برايشان در نظر گرفته نشده بود و وصي رسول براي گذران زندگياش براي مردم کارگري ميکرد! پس از تأسيس بيت المال، ايشان نيز به عنوان يکي از مهاجرين قريشي که از رزمندگان بدر و احد نيز بودند، 5 هزار درهم دريافت ميکردند.
علي (ع) كدام عمل عمر را به رخ عثمان كشيد
عمر زندگي سادهاي داشت و براي خودش ثروتاندوزي نکرد. اموال حاکماني را که تعيين ميکرد قبل، بعد و حين مأموريت بررسي ميکرد و اگر افزوده ميشد مصادره مينمود. به عنوان مثال اموال ابوموسي اشعري (حاکم بصره) را دوبار مصادره کرد. اين کار او مثبت بود و حضرت علي نيز اين عمل او را به رخ عثمان ميکشيدند.
البته او اينکار را درباره معاويه انجام نداد. او حاکمان را بيش از يک سال نميگذاشت و عزلشان ميکرد اما معاويه و عمروعاص را به مدت طولاني در حکومت شام و مصر گماشت. در حقيقت اين کار او باجي بود که به قريش ميداد.
سادهزيستي و مقابله با ثروتاندوزي سيره عمر نبود بلكه سياسيكاري او محسوب ميشد
به عمر خبر رسيد که سعد ابن ابي وقاص خانهاي دو طبقه ساخته و در آن را نيز از مدائن آورده و براي خانهاش نصب نموده است. عمر، محمدبنمسلمه انصاري را مأمور تحقيق کرد و به او گفت اگر خبر راست بود خانه او را آتش بزن! اما به معاويه اجازه داده بود که قصري براي خود بنا کند و توجيه او را در مورد اينکه شام در برابر روم است و در شأن اسلام نيست که ساده باشد، پذيرفت. به نوعي ميتوان گفت اين روش، سيره او نبوده بلکه از سياسيکاري او محسوب ميشده است.
عمر بر سر تبعيضهاي غيراسلامي جانش را از دست داد
عمر بر سر تبعيضهاي غيراسلامي جانش را از دست داد. فيروزان، صنعتگر ايراني و غلام مغيرهبن شعبه بود. مغيره از او بسيار کار ميکشيد و او هم از اين بابت بسيار خسته شده بود و چندين بار به عمر شکايت کرده بود، اما عمر توجهي نکرده بود تا اينکه يک بار که بسيار ناراحت و عصباني بود نزد عمر رفت و عمر نيز به او گفت يک غلام عجم حق ندارد از ارباب عربش شکايت کند.
فيروزان به شدت ناراحت شد. هنگامي که از نزد عمر ميرفت، عمر به او گفت شنيدهام آسياب هم ميسازي پس يکي هم براي من بساز. او نيز گفت آسيابي برايت خوهم ساخت که ... عمر گفت: اين عجم مرا تهديد کرده است.
فيروزان خنجري ساخت که دو طرفش تيغه داشت. در فرصتي مناسب به عمر حمله کرد و چندين ضربه کاري بر او وارد ساخت اما عمر هيکل زمختي داشت و چندين روز طول کشيد تا به هلاکت رسيد.
ماجراي دست بسته نماز خواندن اهل سنت چيست؟
برخي منابع سني ميگويند عمر در نماز بود که فيروزان به او حمله کرد و او را مجروح ساخت. او نيز دستش را بروي دلش گرفت تا دل و رودهاش بيرون نريزد! علت دست بسته نماز خواندن سنيها هم همين مسئله بوده است.
نقل ديگري هم در مورد دست بسته نماز خواندن سنيها وجود دارد و آن اين است که گروهي از اسراي ايراني را نزد عمر آوردند، آنها نيز به نشانه احترام و به سنت خود دست بسته به عمر تعظيم کردند. عمر اين حرکت را بسيار پسنديد و دستور داد پس از اين، اينگونه نماز گذارند.
چرا عمر جمله حي علي خيرالعمل را از اذان حذف نمود؟
عمر جمله حي علي خيرالعمل را از اذان حذف نمود. در زمان حمله به ايران و روم عمر اجتهاد کرد و گفت اگر مردم فکر کنند بهترين اعمال نماز است نماز ميخوانند و به جهاد نميروند. به همين دليل جمله حي علي خير العمل را از اذان حذف نمود!
روزي عمر هنگام نماز صبح وارد مسجد شد و ديد عدهاي که شب را به عبادت در مسجد گذراندهاند، خوابيدهاند. آنها را با لگد بيدار ميکرد و ميگفت: نماز بهتر از خواب است. بعد به نظرش رسيد که جمله بسيار حکيمانهاي ميگويد و دستور داد پس از آن، اين جمله را در اذان بگويند!
عمر متعه را نيز حرام کرد. امام صادق فرمودند: «اگر عمر متعه را حرام نميکرد، هيچ عمل نامشروعي در اسلام اتفاق نميافتاد».
چرا مردم بدعتها را پذيرفتند؟
عمر بسيار زيرک بود در امور مختلف از شخصيتهاي برجسته مشورت ميگرفت. وقتي نتيجه کار خوب ميشد به اسم او تمام ميشد و وقتي کار خراب ميشد کسي او را مؤاخذه نميکرد. لذا به سرعت در بين مردم جا باز کرد.
وضع مردم نيز در زمان او خوب شده بود. خودش هم زندگي سادهاي داشت. فرزندان و خانوادهاش هم پست و مسئوليتي نداشتند. مردم خود را مديون او ميدانستند و جايگاهي که براي او قائل بودند را براي اميرالمؤمنين قائل نبودند. از اين رو بسياري از بدعتهاي که او وارد ميکرد به راحتي در بين مردم پذيرفته ميشد.