از آنجا که هدف اصلی و اساسی هرکس خداوند است، شاید سؤالی به بزرگی این سوال برای انسان وجود نداشته باشد که بهترین شرایط ...
گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»، فائزه بنایی، یک نوع نگاه به خدا هست که در نتیجه آن میتوانیم با او ارتباط پیدا کنیم که همان مسیر «لقاءالله» است و قرآن راهِ آن نوع ارتباط با خدا را چنین معرفی میکند که «مَن کَانَ یَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا» (1)؛ هرکس میخواهد به لقاء پروردگارش نایل شود پس باید عمل صالح انجام دهد و در عبادتِ پروردگار خود هیچکس را شریک او قرار ندهد و غیر خدا را در زندگی خود مؤثر نداند.
اینکه فرمودهاند این آیه را قبل از خواب بخوانید به این جهت است که متذکر لقاء الهی شوید و با امید به لقاء الهی بخوابید و بیدار شوید. در این آیه نمیگویند منشأ ملاقات با خدا کتاب و درس و مدرسه است، بلکه راه لقاء الهی را انجام اعمال شرعی و شرک نورزیدن در عبادت الهی به خدا معرفی میکنند، یعنی در اموراتمان تمام توجهها به خداوند باشد و نگذاریم چیزی جای خدا را بگیرد.
سجده؛ نزدیک ترین راه به خالق
نزدیک ترین راه توجه و اتصال به خداوند نیز سجده ذکر شده است. قرآن سجده را از نشانههای قرب عاشق به خداوند قرارداده «واسجد واقترب»(2)؛ سجده کن و به خدا نزدیک شو و یا در خلوت معراج پیامبر(ص) و خداوند میخوانیم: «ای احمد! آیا میدانی در چه شرایطی بنده من از همه وقت به من نزدیکتر است؟ گفت: پروردگارا نه. پروردگارش فرمود: آنگاه که گرسنه یا در حال سجده باشد.»(3)
شاید سؤالی به بزرگی این سؤال برای انسان وجود نداشته باشد و آن اینکه بخواهد بداند بهترین شرایط برای نزدیکی به خدا کدام شرایط است؟ چون هدف اصلی و اساسی هرکس خداوند است و حالا حضرت برای رسیدن به این هدف بزرگ سؤال میکنند و خداوند «گرسنگی» و «سجده» را بهترین شرایط جهت قرب بنده به خود معرفی میکند؛ زیرا هر اندازه که انسان، «خود» و میلهای خود را نفی کند، به همان اندازه نزدیکی به حق را احساس میکند. از طریق گرسنگی میلهای خود را نفی میکند و از طریق سجده، احساسِ هستبودن در مقابل خدا، از انسان نفی میشود و به اعتبار دیگر؛ سجده، خود و خودیت را نفی مینماید.
شاید بیست سال است که در مقابل حضرت حیّ قیّوم سجده کردیم، اما احساس بقاء و حیات نمیکنیم! چه شده است که ما با تلاش بسیاری که در راه ارتباط با خالق خود داریم، اما نتیجه شایسته این تلاش را نمیگیریم مشکل در راه است یا روش؟
ضرورت تغییر در نگاه
حتماً قصه آن کارگری را که در حمام سرِ مردم را میتراشید، شنیدهاید. هرچه تیغش کُند میشد، بیشتر فشار میآورد، و در نتیجه پوست سرمردم را میکَند. به او گفتند: یک ریال بده یک تیغ بخر و سر مردم را اینطور تکهتکه نکن. در جواب گفت: چرا یک ریال بدهم تیغ بخرم؟! ده شاهی میدهم نان میخرم، میخورم، قدرت دست و بازویم زیادتر میشود، بیشتر فشار میآورم.
چیزی که مردم به او پیشنهاد میکردند که تیغش را عوض کند، پیشنهادِ تغییر روش بود، ولی کاری که آن کارگر پیشه کرده بود؛ اصرار بر ماندن بر روش قبلی است. با اینهمه او در عین عدم موفقیت، روش خود را عوض نکرد، همان کار غلط را با انرژی بیشتر ادامه داد. فکر میکرد به تیغ کم فشار میآورد لذا برنامه میریخت بیشتر فشار بیاورد.
یک وقت میگوییم: ما همین کارهایی را که میکنیم باید ادامه دهیم، اگر نتیجه نداد، بیشتر تلاش میکنیم، اگر باز هم نتیجه نداد، بیشتر تلاش میکنیم اما نمی دانیم که راه درست است، اما روشمان غلط است و باید تغییر روش بدهیم.
با محبت نگاهمان را تغییر دهیم
دوست داشتن هر چیز مستلزم دوست داشتن همه متعلقات آن است و باعث مى شود که انسان در برابر هر چیزى که در جانب محبوب است تسلیم باشد، لازمه دوست داشتن خدا نیز قبول دین او و اطاعت و تسلیم در برابر او است.
محبت خداوند با ارزشترین هدیة الهی است، اما میبینیم شامل افرادی میشود که تمام روابط خود را با هرکس که باشد، بر اساس حضور و نظر خداوند قرار میدهند. همچنان که در فرازی از حدیث معراج می خوانیم:
«ای محمد! بر خود واجب کردهام که محبتم برای کسانی باشد که به خاطر من همدیگر را دوست دارند و بر خود واجب کردهام که محبتم برای کسانی باشد که به خاطر من از همدیگر جدا میشوند و بر خود واجب کردهام که محبتم برای کسانی باشد که برای خاطر من با همدیگر رابطه برقرار میکنند و بر خود واجب کردهام که محبت خودم برای کسانی باشد که بر من توکل میکنند و برای محبت من حدّ و نهایتی نیست و هرگاه نشانهای را در مورد آنها فرود آورم متعاقباً عَلَم و نشانة دیگری برای آنها قرار میدهم، تا هرگز چنین افرادی در راه نمانند و از مقصد و هدف اصلی فاصله نگیرند.»(4)
حب الله، اتصال به رسول
اتصال است که تابعیت ایجاد میکند، انگشتان دست تا زمانی که به دست ما وصل اند تابع ما هستند باز می شوند، بسته می شوند وانگشتان در حالتی که اتصالی به دست نداشته باشند قطعا تابعیتی هم ندارند پس با اتصال به ولایت می توان به خدا وصل شد.
حالا اگر مى خواهیم در عبادت خود خالص شویم و عبادتمان بر اساس حب حقیقى باشد، این شریعت را که زیر بنایش حب است پیروى کنیم.«قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله؛ بگو اگر خدا را دوست دارید از من پیروی کنید تا خدا نیز شما را دوست داشته باشد»(5) باید پیامبر(ص) را در سبیل و طریقه اش پیروى کنیم؛ چرا که از این طریق محبوب ما را دوست مى دارد و همین بزرگترین بشارت براى محب است.
اینجاست که آنچه را مىخواهیم مىیابیم و همین است آن هدف واقعى و جدى که هر محبى در محبتش به دنبال آن است و آن رسیدن به محبوب. پس برکسى که مدعى ولایت خدا و دوستى او است واجب است که از رسول او پیروى کند تا این پیرویش به ولایت خدا و به حب او منتهى شود.
و اگر در این آیه به جاى ولایت خدا حب خدا آمده، به جهت این است که اساس و زیربناى ولایت حب است و اگر تنها به ذکر حب خدا اکتفا نمود و سخنى از حب رسول و سایر دوستان خدا نکرده، براى این است که در حقیقت ولایت و دوستى با رسول خدا و مؤ منین، به دوستى خدا برگشت مى کند و مغفرت الهى نتیجه اثر نزدیکى خدا به بنده است.
پینوشتها:
1 . سوره مبارکه کهف، آیه 110
قل إنما أنا بشر مثلکم یوحى إلى أنما إلهکم إله وحد فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صلحا و لا یشرک بعبادة ربه أحدا. بگو من فقط بشرى هستم همانند شما، که به من وحى مى شود، حق این است که خداى شما یگانه است پس هر که امید دارد که به پیشگاه پروردگار خویش رود باید عمل شایسته کند و هیچ کس را در عبادت پروردگارششریک نکند.