گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو» - سیده حنانه حسینی؛ امروز، 25 ذیالحجه است؛ صبح امروز پیامبر (ص) و همراهان به سمت مدینه حرکت کردند و به محض ورود به شهر، روز غدیرخم (18ذیالحجه) را بزرگترین عید همه مسلمانان خواندند.
حضرت رسول (ص) وقتى از دور مدینه را دیدند، سه مرتبه تکبیر گفته و فرمودند: خدایى جز الله نیست، او یگانه و بىهمتاست، پادشاهى و حمد براى اوست و بر هر چیزى قادر است؛ بازمىگردیم، در حالى که تائب و عابد و ساجد و شاکر پروردگارمان هستیم؛ خدا به وعدهاش وفا کرد و بندهاش را یارى نمود و همه گروهها را به تنهایى فرارى داد.
کاروان عظیم حجاج امروز پس از یک ماه به مدینه بازگشت و با خود خبر ولایت را آورد.
پیامبر (ص) در اقدامى حساس، روز غدیر را به عنوان عید اعلام کرد و فرمود: روز غدیر خم بهترین اعیاد امت من است و آن همان روزى است که خداوند به من دستور داد برادرم على بن ابىطالبعلیهما السلام را براى امتم منصوب نمایم...»
داستان فداکاری اهل بیت(ع) و نزول سوره هل أتی
یکى از جریانهای شگفتانگیز زندگى امیرالمؤمنین (ع) و خانوادهشان در این روز اتفاق افتاده است؛ امام حسن و امام حسین علیهما السلام در دوران کودکى مریض شدند. پیامبر(ص) به همراه بعضى اصحابشان از ایشان عیادت کردند. یکى از آنها به امیرالمؤمنین (ع) گفت: «اى کاش نذرى براى فرزندانت مىکردى تا خدا زودتر آنها را شفا دهد.»
امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «من نذر مىکنم اگر فرزندانم خوب شوند سه روز روزه بگیرم.» همسرشان حضرت زهرا(ع) و هر دو طفل مریض نیز همانند حضرت نذر کردند. کنیز ایشان که فضّه نام داشت نیز همانند آنها نذر نمود.
پس از مدتى آن دو طفل سلامتى خود را بدست آوردند؛ به همین جهت همه اشخاصى که نذر کرده بودند شروع به روزهگرفتن کردند.
روز اول که روزه گرفتند امیرالمؤمنین علیه السلام دید در خانه غذایى براى افطار ندارند، لذا نزد یکى از همسایههایشان به نام شمعون، که یهودى بود و شغل پشمریسى داشت، رفته و به او گفتند: «مقدارى پشم به ما بده تا همسرم فاطمه آنها را بریسد و در عوض آن جو به ما بده.» او نیز قبول کرد.
امیرالمؤمنین(ع) پشمها را نزد حضرت فاطمه(س) آورد، ایشان نیز خوشحال شده و یک سوم از پشمها را ریسیدند و سپس مقدارى از جوها را برداشته و آرد نمود و پنج عدد نان پخت، براى هر نفر یک عدد نان؛ هنگام غروب امیرالمؤمنین(ع) نماز مغرب را به جماعت در مسجد پیامبر(ص) خواندند و به منزل آمدند. سفره افطار پهن بود، همگى دور آن نشستند.
امیرالمؤمنین(ع) همین که خواست اولین لقمه را بردارد و میل کند شخص مسکینى درب خانهشان را زد و گفت: «اى اهل بیت محمّد، سلام بر شما، من مسکینى از مسکینهاى مسلمانان هستم و گرسنهام، از آنچه خود مىخورید به من هم بدهید تا خداوند به شما از غذاهاى بهشتى عوض دهد.»
امیرالمؤمنین(ع) هنگامى که صداى او را شنید لقمهاش را زمین گذارده و با خواندن اشعارى از همسرش فاطمه(ع) خواست تا غذاها را به مسکین دهد.
ایشان نیز قبول نموده و تمامى نانهایی که در سفره بود را به او دادند و همگى آن شب را با آب خالى افطار نموده و با همان وضع فردا را روزه گرفتند.
روز دوم فاطمه زهرا(س) ثلث دیگر پشمها را ریسیدند و سپس مقدارى دیگر از جوها را برداشته و آرد کردند و همانند روز گذشته پنج عدد نان پختند. امیرالمؤمنین(ع) هنگامى که نماز مغرب را خواند، به منزل آمد و همگى دور سفره افطار جمع شدند.
هنگامى که خواستند اولین لقمه را میل کنند، یتیمى درب خانه را زد و گفت: «اى اهل بیت محمّد، سلام بر شما، من یتیمى از یتیمهاى مسلمانان هستم و گرسنهام، از غذاهاى خود به من بدهید تا خداوند از غذاهاى بهشتى به شما عوض دهد.»
ایشان نیز مانند شب گذشته تمامى نانها را به او دادند و آن شب را نیز با آب خالى افطار نموده و فردا را با همان حالت روزه گرفتند.
روز سوم حضرت زهرا(س) بقیه پشمها را ریسیدند و سپس جوهاى باقىمانده را آرد نموده و نان پختند و مانند دو شب گذشته دور سفره افطار جمع شدند. هنگامى که خواستند اولین لقمه را بخورند، اسیرى از اسراى مشرکان درب را زد و درخواست غذا نمود. آنها نیز مانند دو شب گذشته تمامى غذایشان را به او دادند.
فردا صبح امیرالمؤمنین(ع) با فرزندانشان امام حسن و امام حسین علیهما السلام نزد پیامبر (ص) آمدند، در حالى که آن دو فرزند از شدت گرسنگى مىلرزیدند. پیامبر (ص) بسیار ناراحت شدند و با هم به خانه امیرالمؤمنین(ع) آمدند و دیدند حضرت فاطمه(س) در محراب عبادتشان هستند، ولى از شدت گرسنگى شکم مبارکشان به پشتشان چسبیده و چشمانشان در سر فرو رفته است. در این هنگام امین وحى جبرئیل(ع) نازل شد و سوره «هل أتى» را در وصف ایشان آورد و این فضیلت براى همیشه در قرآن ثبت شد.
منابع:
امالى صدوق؛ ص330-329
مناقب آل ابىطالب؛ ج3، ص149-147
بحار الانوار؛ ج35، ص241-237
بحار الانوار: ج 37، ص 109