به گزارش خبرنگار علمی «خبرگزاری دانشجو»، نشست دانشجویی «نقد و بررسی سیاست های کشور در بخش جمعیت» در «مرکز مطالعات سیاستگذاری سلامت، بسیج دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی تهران» برگزار شد.
در این نشست مرتضی فیروزآبادی، مدیر شبکه تحلیل گران تکنولوژی ایران (ایتان) پس از بیان سابقه طرح بحث جمعیت در کشور سخنان خود را در 6 محور عنوان کرد: 1. طرح مسئله 2. مروری بر سیاست های کنترل جمعیت که کشور اتخاذ کرده، 3. مسائل کشور در بخش جمعیت، 4. ابعاد اهمیت جمعیت و پاسخ به چند شبهه 5. نگاهی کلی به سیاست های سایر کشورها و 6. چارچوب سیاست گذاری پیشنهادی.
ابعاد اهمیت جمعیت و پاسخ به چند شبهه
- جمعیت و اقتصاد دانش بنیان
بطور ساده الان مؤلفة قدرت در دنیا تغییر کرده است.در اقتصاد گفته می شود که تولید تابعی از سرمایه و نیروی کار است. لیکن الان عامل اصلی، دانش، تکنولوژی، فناوری و علم است و دانش هم یعنی انسان. لذا کشوری که در اسناد بالادستی خود ادعای دانش بنیانی دارد، باید به مساله منابع انسانی دقت ویژه ای داشته باشد.
پس ما نباید به روزی برسیم که مانند کشورهای اروپایی جمعیت وارد نماییم. یک دلیل اینکه بچه های کشور ما به آنجا می روند این است که در آن کشورها کسی نیست که کار علمی انجام دهد. الان بنیان اقتصاد کشور ما نفت است، یعنی سرمایه را می فروشیم و مصرف می نماییم و اگر در سالی تلاطم ایجاد شود با وضعیت پر چالشی روبه رو می شویم. این بنیان باید به دانش تبدیل شود. یعنی باید استعداد و مغز باشد تا فناوری رشد کند. اگر جمعیت جوان وجود نداشته باشد یعنی کار علمی بی نتیجه می ماند و این مسئله غیر از این است که خود جمعیت به عنوان نیروی کار نیز برشمرده می شود.
- جمعیت و بازار مصرف
جمعیت یک بازار تقاضای مهم در اقتصاد محسوب می شود و ایجاب می کند که شما برای این تقاضا تولید انجام دهید. البته ممکن است شما به غلط به واردات روی بیاورید اما در صورت سیاست گذاری درست جمعیت محرک تولید است.
شما می دانید که الان نرخ بیکاری در کلان شهرها کمتر است، مهمترین علت این مسئله جمعیت است. چون جایی که جمعیت زیاد باشد تقاضا افزایش می یابد و فزونی تقاضا باعث تنوع در خدمات می شود و این یعنی انواعی از مشاغل جدید ایجاد شود.
مثلاً در یک روستا یک نانوایی برای زدن نان کفایت می کند و در آنجا صحبت از نان سنگک یا لواش و ... معنی ندارد، چون یک نانوایی کافی است. اما وقتی جمعیت زیاد می شود صحبت از دو نانوایی و تنوع در نوع نان آنها می شود. یعنی این تنوع در خدمات با افزایش جمعیت فزونی می یابد. مثلاً در یک شهرستان دور افتاده کسی بیمارستان تخصصی کلیه نمی زند، بلکه باید جمعیتی در جایی باشد که شما این شغل و اقتصاد را بنا کنید.
به همین دلیل جمعیت یک عامل افزایش تقاضا، افزایش تولید، گسترش سطح تخصص گرایی، افزایش سطح خدمات و ... است که اثرات آن را می بینید، از این جهت است که امکانات و تقاضا در جاهایی که جمعیت است جمع می شود. این از بعد اقتصادی است.
- جمعیت و اشتغال
ممکن است چنین تصوری وجود داشته باشد که اگر جمعیت زیاد شود شغل را باید چه کار کرد؟ در ابتدای انقلاب که جمهوری اسلامی 36 میلیون نفر جمعیت داشت، نرخ بیکاری چند بود و حالا چه عددی است و قبل و بعد انقلاب چه عددی بوده است؟ الان نمودار مسکن و جمعیت و بیکاری ما خلاف هم هستند.
جمعیت شهرها بیشتر، مشکلات مسکن بیشتر، اما نرخ بیکاری کمتر است. در کشورهای دیگر نیز می توان به همین شکل مطالعه نمود. بیکاری مسئله ای نیست که با کمیت مطلق جمعیت سروکار داشته باشد. اگر در این سمت شما می بینید که وقتی یک فرد به جامعه اضافه می شود کار می خواهد، از سوی دیگر این را هم باید مدنظر قرار دهید که این فرد نیازهایی دارد و دیگران هم باید کار کنند تا نیاز او را تولید نمایند، یعنی این چرخه دو طرفه است و جمعیت خودش محرک بازار تولید است.
- جمعیت و کمبود منابع
می توان در مورد محدودیت منابع طبیعی مطالعه کرد و دید که پیک های رشد فناوری در دنیا چه زمانی بوده است؟ عده ای معتقدند که دقیقاً با پیک های افزایش جمعیت یکی بوده است. یعنی وقتی جمعیت زیاد شده است به همان دلیل کمبودها مجبور شدند که کار علمی کنند و با روش های جدید تولیدات جدیدی داشته باشند.
البته این یک نظر است و در این مورد باید مطالعه صورت بگیرد. لیکن مسئلة منابع طبیعی در کشور ما چندان جدی نیست، هرچند ما با مشکل آب روبه رو هستیم، اما 80% آب ما در زمینه کشاورزی به صورت غیر بهینه مصرف می شود، خب می توان با صرفه جویی آن را به 50% رساند، مابقی آن را ذخیره کرده و از این طریق آب شرب مردم را تأمین نمود و با بهره وری آب کشاورزی انها هم تأمین خواهد شد.
البته همة اینها نیازمند محاسبات دقیقی است اما نگاه کلی نشان می دهد که در این زمینه مشکل نداریم و به طرق مختلف می توان برای تامین منابع برنامه ریزی کرد.
سیاست های سایر کشورها
در کشورهای دیگر سیاست هایی نظیر مشوق مالی برای بچه داری، ساعات کار منعطف برای مادران، تسهیلات مراقبت از کودکان، مرخصی با پرداخت حقوق برای مادران و حتی پدران اتخاذ شده است.
نکته ای که در اینجا وجود دارد و می تواند نقد سیاست های شورای عالی انقلاب فرهنگی هم باشد، این است که بین کسانی که نمی خواهند بچه داشته باشند، با کسانی که می خواهند اما نمی توانند، یعنی شرایط به آنها چنین اجازه ای نمی دهد تفاوتی قائل نشده است.
ما باید بین این دو دسته تفاوتی قائل شویم. در غرب مسئلة کاهش جمعیت، مسئله ای فرهنگی و ناشی از یک نوع نگاه متفاوتی به زندگی است و آنها اصلاً نمی خواهند بچه بیاورند، مسئلة شرایط اقتصادی برای آنها امری فرعی است و مسئلة اصلی فرهنگ و سبک زندگی است.
البته ما هم در جامعه مان با این خطر مواجهیم که این نگاه توسعه پیدا کند و به چنین نقطه ای برسیم. ما در مورد این قشر باید در نظر داشته باشیم که مساله اول اصلاح تفکر آنان است و بچه داری این قشر مساله دوم است. اما الان همة مسئلة ما از این جنس نیست، هم اکنون بخش زیادی از مشکل ما این است که افرادی هم که می خواهند بچه دار بشوند شرایط آن را از لحاظ اقتصادی و اجتماعی و قوانین کشور ندارند یا حداقل اینکه افراد تصور می کنند از نظر اقتصادی دچار مشکل می شوند
. حتی اگر فقط این احساس وجود داشته باشد که بچه داری شرایط اقتصادی سختی را به همراه دارد، خودش تبدیل به یک مانع می شود. شورای عالی انقلاب فرهنگی نباید برنامه ریزی را بر روی اینکه عده ای تمایل به بچه داری ندارند بگذارد. یعنی اینکه گفته می شود به کسی که فرزندی را به دنیا می آورد سکه می دهیم باید دانست که کسی بخاطر سکه بچ دار نمی شود، این سکه خرج ماه اول بچه است و حتی ممکن است خرج زایمان بیمارستان هم نباشد بنابراین هیچ کس بخاطر سکه بچه داری را انجام نمی دهد.
نمی گویم که این سیاست نباشد، اما باید دانست که به این دلیل کسی بچه دار نمی شود و مسائل دیگری وجود دارد که باید آنها را حل کرد.
در رابطه با مسئله جمعیت در سایر کشورها باید به سه نکته زیر توجه کرد:
1. کشورهایی که پیشتاز کنترل جمعیت بودند، پشیمانند. البته به اصل این قضیه که کسی در دنیا (در یک کشور اروپایی) تصمیم به کاهش جمعیت گرفته باشد و حالا پشیمان باشد، شک وجود دارد.
چون به نظر می آید که جمعیت به طور طبیعی کاهش پیدا کرده است. یعنی سیاست های تدوینی تحدید نسل فقط برای کشورهای جهان سوم پیاده شده است. اما در کشورهای غربی تغییر سبک زندگی منجر به کاهش جمعیت شده و اینکه دولت ها سیاست های کاهش جمعیت را اتخاذ کرده باشند، محل تردید است.
در هر صورت اگر هم این کار را کرده باشند فعلاً پشیمان هستند. نکته مهم اینکه تا الان کسی در این سیاست موفق نبوده است که بخواهیم بگوییم بصورت جدی توانسته افزایش جمعیت بدهد. به عبارت دیگر برگرداندن روند رشد جمعیت به سمت افزایش کار بسیار دشواری است و این مسئله برای ما زنگ خطر مهمی است.
2. نخست وزیر ترکیه حداقل سه فرزند را برای قدرتمند شدن ترکیه ضروری می داند. ایشان طی مصاحبه ای در 2-3 سال گذشته چنین مسئله ای را ابراز داشتند. او خوب فهمیده است که الان جمعیت عامل قدرت است. همانطور که می دانید هم اکنون قدرت های اقتصادی جهان در حال تبدیل شده به قدرت های جمعیتی هستند و قبلاً اینگونه نبوده است.
در دهه اخیر برزیل و هند و چین در بازیگران جدید اقتصادی وارد شده اند، که اینها دارای پیام های شفافی است.
3. در فتنه سال 88 آقای برژینسکی گفته بود ایران را رها کنید، تغییرات جمعیتی، جامعه را به نفع ما رقم خواهد زد. اگر کسی بخواهد تحلیل سیاسی بکند این جمله بسیار گویاست.