گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»، فائزه بنایی؛ قرآن دریای عمیق و گستردهای است که گنجینههای آن پایانی ندارد و در هر دوره و تاریخی میتوان مرواریدهایی از آن صید کرد که به کار آن روز تو بیاید، حتی اگر هزاران سال از نزول آن گذشته باشد. برآنیم تا در هر شماره، این گنجینههای گرانقدر را به تماشا بنشینیم و مرواریدهایی صید کنیم به اندازه وسع خود.
راه میانه در سخن با خدا
نماز و دعا، سخن گفتن با خداوند است همان گونه که قرائت قرآن، سخن گفتن خدا با انسان است. قرآن کریم میفرماید «لاَ تَجهَر بِصَلاَتِکَ وَلاَ تُخَافِت بِهَا وَابتَغِ بَینَ ذَلِکَ سَبِیلاً» (1)؛ صدایت را در نماز خیلی بلند نکن و بسیار خفیف هم سخن نگو و راهی میان آن دو انتخاب کن. لازم به ذکر است که در روایات، برای هر فعلی از افعال نماز آدابی ذکر شده است.
در دعا هم باید مؤدبانه با خدا سخن گفت؛ دعا را باید با حمد خدا و صلوات بر پیامبر و آلش آغاز کرد و با صلوات بر پیامبر و آلش به پایان برد؛ چون دعایی که ابتدا و انتهایش مستجاب باشد وسط آن هم اگر خالصانه و به صلاح بنده باشد مستجاب خواهد بود؛ چنان که این الگو در صحیفه سجادیه آموزش داده شده است. (2)
آنچه که به آداب اجتماعی سخن گفتن با خدا برمیگردد مباحث مربوط به نماز، دعا و مناجات با خدا در اجتماعاتی مانند مسجد الحرام، مسجدالنبی و سایر مساجد و عبادتگاههاست که هر فرد وظیفه دارد رعایت حال دیگر طوافکنندگان، نمازگزاران و دعاکنندگان را بنماید. همچنین دعاهای وارد شده در کتب معتبر را بخواند، از خدا خیر دنیا و آخرت خود و دیگر برادران دینی را طلب کند و به مطالب دنیوی اصرار نورزد.
نهی تقدم بر خدا و رسول
در پنج آیه اول سوره حجرات در باب ادب معاشرت و سخن گفتن اهل ایمان با رسول خدا سخن به میان آمده است. در آیه اول میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُقَدَّمُوا بَینَ یَدَیِ اللهِ وَ رَسُولِهِ وَاتَّقُوا اللهَ إِنَّ اللهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»
آیه اول عامتر از بقیه آیات است از این حیث که نهی تقدم بر خدا را نیز در ابتدا آورده «لا تُقَدِّمُوا بَینَ یَدَیِ اللهِ وَ رَسُولِهِ» میتواند اعم از پیشی گرفتن در سخن گفتن باشد یا در اعمال دیگر، آن گونه که برخی پژوهشگران بیان کردهاند؛ گرچه علامه طباطبائی به قرینه آخر آیه شریفه که میفرماید: «وَ اتَّقُوا اللهَ إِنَّ اللهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» (از خدا بپرهیزید که خدا به گفتههای شما شنوا و آگاه است)- و نفرموده «سَمِیعٌ بصیرٌ»؛ چون بصیر در نظارت بر فعل میآید، اما سمیع در گفتار، و علیم بودن خداوند دلالت بر محتوا و انگیزههای گفتار دارد آن را مربوط به عدم تقدم در گفتار میداند. (3)
پس اولین ادب سخن گفتن با رسول خدا این است که مؤمنان موظف بودند پیش از آن حضرت آغاز به سخن گفتن نکنند و تا پیامبر درباره حکمی از احکام دین سخنی نگفته، از پیش خود حکمی صادر نکنند و این، با تقوا و کمال ایمان سازگار است، چنان که خدای تعالی در ادامه میفرماید: «وَ اتَّقُوا اللهَ»؛ یعن: لازمه تقوا رعایت شأن و منزلت پیامبر و عدم تقدم بر اوست.
نهی بالا بردن صدا نزد رسول خدا
و اما در در آیه دوم میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَرفَعُوا أَصوَاتَکُم فَوقَ صَوتِ النَّبِیِّ وَلَا تَجهَرُوا لَهُ بِالقَولِ کَجَهرِ بَعضِکُم لِبَعضٍ أَن تَحبَطَ أَعمَالُکُم وَأَنتُم لَا تَشعُرُونَ». گرچه آیه قبل خطاب به «یَا أَیُّهُا الَّذِینَ آمَنُوا» (ایمان آورندگان) بود، در آغاز این آیه نیز «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» تکرار شده است تا مجدداً مسلمانان را مخاطب قرار داده و موجب توجه بیشتر آنان باشد.
بعد از آن، اهل ایمان را به موردی دیگر از ادب سخن گفتن با رسول خدا ارشاد فرموده است و آن اینکه صدایشان را بلندتر از صدای پیامبراکرم(ص) نکنند و با صدای بلند پیامبر را مخاطب قرار ندهند؛ چراکه این عمل موجب استخفاف (کوچک شمردن) پیامبر است و حکایت از بی ادبی گوینده دارد و این خلاف مقام تعظیم و بزرگداشت پیامبر است، در حالی که مؤمنان موظف به گرامیداشت مقام رسول خدا هستند.
در ادامه، با بیان «لَا تَجهَرُوا لَهُ بِالقَولِ کَجَهرِ بَعضِکُم لِبَعضٍ» (در هنگام سخن گفتن با نبی خدا صدایتان را بلند نکنید آن گونه که همدیگر را خطاب میکنید) بلند سخن گفتن با پیامبر را به طور کلی نهی نموده است. در قسمت قبل، مؤمنان از بلند کردن صدایشان نسبت به صدای پیامبر نهی شده بودند؛ در اینجا نهی کلی از بلند سخن گفتن است.
خداوند فریادزنندگان در هنگام سخن گفتن را به صوت الاغ تشبیه نموده
به طور کلی، مؤمنان باید متعادل سخن بگویند و از فریاد زدن در تخاطب با یکدیگر بپرهیزند، چنان که لقمان حکیم در تربیت فرزندش، چگونگی سخن گفتن را به او میآموزد و میفرماید: «وَ اغضُض مِن صَوتِکَ إِنَّ أَنکَرَ الأَصوَاتِ لَصَوتُ الحَمِیرَ» (4)؛ آرام سخن بگو؛ نه با فریاد و بلند که نکره و زشتترین صداها صدای خران است. اینکه خدای تعالی فریادزنندگان در هنگام سخن گفتن را به صوت الاغ تشبیه نموده، شاید به این دلیل باشد که از خران یا صدایی بر نمیخیزد و یا اگر به صدا درآیند آواز نکرهای دارند که گوش خراش است، و صدای ناهنجار روان آدمی را میگزد، چون گزیدن مار بدن را.
اثر وضعی بلند سخن گفتن با پیامبر چه میباشد؟
سخن گفتن با پیامبر به صدای بلند علاوه بر آنکه نشانه بیادبی است، اثر وضعی دیگری دارد و آن، باطل شدن اعمال حَسَن مؤمنان به طور ناخودآگاه است، چنان که خدای سبحان بعد از نهی از رفع صوت و جهر در سخن گفتن، میفرماید: «أَن تَحبَطَ أَعمَالُکُم وَأَنتُم لَا تَشعُرُونَ»؛ تا مبادا اعمال نیکتان به واسطه (این بی ادبی) باطل شود و شما از آن آگاه نباشید.
آیت الله سیدرضا صدر میفرماید: پیغمبر(ص) محبوب ترین خلق نزد خداست، احترام به او بالاترین نیکیهاست. کسی که در حضور مقدسش با ادب رفتار نکند طاعت و عبادتهای وی نزد خدا باطل میگردد. (5)
تشویق در جهت رعایت ادب با رسول خدا
در آیه سوم این سوره، آثار رعایت ادب در سخن گفتن با رسول خدا را یادآوری میکند تا مؤمنان را ترغیب و تشویق به آن نماید: «إِنَّ الَّذِینَ یَغُضُّونَ أَصوَاتَهُم عِندَ رَسُولِ اللهِ أَولَئِکَ الَّذِینَ امتَحَنَ اللهُ قُلُوبَهُم لِلتَّقوَی لَهُم مَّغفِرَهٌ وَأجرٌ عَظِیمٌ»: آن دسته از مؤمنان که در نزد رسول خدا صدایشان را کوتاه میکنند (غض صوت دارند) خدا قلبهای آنها را به تقوا آزموده است، برای آنان آمرزش و اجر بزرگی است. غض صوت کنایه از متانت و ادب سخن گفتن است و این ادب برخاسته از تقواست. (6)
پس متانت و ادب در سخن گفتن را در برخورد با هرکس باید رعایت کرد، به ویژه در رابطه با رسول خدا و اولیای دین خدا؛ چرا که احترام به رسول خدا و اکرام و بزرگداشت او، علاوه بر آنکه بزرگداشت شخص پیامبر است، بزرگداشت خود خدای سبحان نیز میباشد؛ چون پیامبر از سوی خدا فرستاده شده است و احترام فرستاده، احترام فرستنده نیز هست. اینجاست که خدای سبحان آن را نشانه تقوای درونی و در نتیجه، موجب دریافت پاداش بزرگ و آمرزش خود دانسته است.
در آیه بعد، نمونهای دیگر از برخورد و گفتوگو با رسول خدا را آموزش میدهد و عدم رعایت آن را موجب بیخردی میداند: «إِنَّ الَّذِینَ یُنَادُونَکَ مِن وَرَاء الحُجُرَاتِ أَکثَرُهُم لَا یَعقِلُونَ»؛ آنان که از پشت حجرهها تو را ندا میدهند بیشترشان بیخردانند. محمدباقر محقق شأن نزول آیه را گروهی از بیخردان بنیتمیم میداند که پشت منزل رسول خدا آمدند و گفتند: یا محمد! نزد ما بیا تا با تو حرف بزنیم. پیامبر(ص) از سوء ادب و طرز رفتار بد آنان دل آزرده گشت و این آیه نازل شد. (7)
روش درست مراجعه به رهبر جامعه اسلامی و گفتوگو با ایشان
ادب حکم میکرد که در جلوی درب خانه پیامبر به انتظار مینشستند تا پیامبر بر آنان وارد شود و آنگاه با کمال ادب خواسته شان را مطرح و با آن حضرت گفتوگو کنند، نه اینکه از پشت دیوار خانه، پیامبر را صدا بزنند تا به سوی آنان بیرون برود و رفتارشان موجب رنجش پیامبر گشته و اعمالشان باطل گردد.
در آیه بعد، روش درست مراجعه به پیامبر و گفتوگو با آن حضرت را بیان میفرماید: «وَلَو أَنَّهُم صَبَرُوا حَتَّ تَخرُجَ إِلَیهِم لَکَانَ خَیرًا لَّهُم وَاللهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ»؛ اگر اینان صبر میکردند تا پیامبر خودش به سوی آنان از منزل خارج شود؛ برایشان بهتر بود [و به خاطر این ادب نگه داشتن مورد مغفرت و رحمت خدا قرار میگرفتند] و خدا آمرزنده مهربان است.
علامه طباطبائی ذیل این آیه میفرماید: اگر اینان تحمل میکردند تا اینکه پیامبر به سوی آنان رود و پیامبر را صدا نمیزدند بهتر بود؛ چون نشانه حسن ادب و رعایت بزرگی و شأن مقام رسالت بود و برای آن گروه موجب مغفرت و رحمت خداوندی میشد. (8)
پینوشت:
1- سوره مبارکه اسراءآیه 110.
2- صلواتی، 1381، ص 46.
3- تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج 18؛ ص 305.
4- سوره مبارکه لقمان آیه 19.
5- صدر، 1384، ص 192
6- صدر، 1384، ص 202
7- محقق، ص 739.
8- تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج18، ص 315.
منابع:
1. تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، جلد18.
2. کتاب عرفان اسلامی (شرح جامع مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه)، استاد حسین انصاریان، جلد 10.