فیلم های جشنواره سی و یک، برخلاف انتظار دارای رشد در سینمای ملی و مذهبی بود یعنی وجه جمهوریت و اسلامیت در فیلم ها به وضوح دیده می شد.
گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»- محمدرضا باقری؛ فیلم های جشنواره سی و یک، برخلاف انتظار دارای رشد در سینمای ملی و مذهبی بود یعنی وجه جمهوریت و اسلامیت در فیلم ها به وضوح دیده می شد. وقتی که فیلم «استرداد» را دیدم از کارگردان به خاطر خلق یک اثر فاخر ملی برای تنویر افکار عمومی نسبت به پهلوی ها، تشکر کردم و وقتی «دربند» را دیدم، به یکی از دوستان توصیه کردم این فیلم را – که یک کار خوب اجتماعی است – در جشن دختران ورودی جدیدهای دانشگاه های کشور اکران کنند، تا مسئله ای مهم در قالب یک اثر هنری به مخاطب رسانده شود. رسوایی هم به نظرم یک کار خوب از سینمای ده نمکی برای مخاطبانی که فقط با فیلم های خالق اخراجی ها به سینما می آیند، بود. و سر به مهر که به نظرم فیلم ستودنی امسال جشنواره فجر بود. فیلمی آرام و باوقار که یک حس خوب را در مخاطب درباره یک فریضه دینی بدون سخنرانی و شعار ایجاد میکند.
فیلم هایی هم بود که بالاخره تعریضی به حکومت داشتند مثل حوض نقاشی و هیس دخترها فریاد نمی ززند و خسته نباشید. و فیلم هایی هم آنقدر ضعیف بودند که آدم از دوساعتی که برای دیدنش گذاشته، پشیمان می شود،مثل "زیباتر از زندگی" – با عرض معذرت فراوان از کارگردان محترم آن- و فیلم آفتاب،مهتاب، زمین.
غرض اما نوشتن درباره فیلم های جشنواره فجر نیست. بلکه هدفم نوشتن درباره شیوه نقد و نقادی حزب اللهی های رسانه ای و غیر رسانه ای برای فیلم هاست.
به وضوح نقش برنامه هفت در علاقمند کردن طیف بیشتری از مردم به مسایل سینمایی آن قدر زیاد است که همان حرف ها و تکه کلامهای مسعود فراستی را می شود در لابلای نقد های این جماعت دید. این که فیلم "درنیومده"!، یا داستان نداشت، یا آدم ها دوبعدی بودند، خوب پرداخته نشده بود، دکوپاژ ایراد داشت، فرم فیلم فلان طور بود و محتوا بهمان طور، ورد زبانها این آدم ها شده است که شاید معنای دقیق این عبارت ها را هم ندانند.
«رسوایی» ده نمکی که اکران شد، عده ای آروغ روشنفکری زدند که این که فیلم نیست، فیلمفارسی است!، گفتند ده نمکی عاقبتش مخملباف است، و اعتراض کردند که دختر بدکاره ی فیلم چرا آرایش دارد! و آیا این بود آرمانهای ما؟! یک روحانی می گفت: آخوند فیلم واقعی نیست و ما اینقدر هم فرشته نیستیم!
جالب بود که آقای کوشکی همزمان از اخلاق می گفت و از امام زمان که آیا فیلم را می بیند یا خیر و دائم ده نمکی را متهم می کرد به لمپن بودن و مخملباف بودن! این هم نمونه ای از اخلاق اسلامی!
فردی در سینما کنار من نشسته بود و از حجاب سست دختر خراب فیلم شاکی بود، یک ربع بعدش از شباهت مضمون رسوایی به فیلم ایتالیایی مالنا خبر می داد! گفتم خوب است که هم مالنا می بینی و هم از حجاب کم فاحشه در فیلم شاکی هستی! خب برادر من چادر سر الناز شاکر دوست می کرد؟ اقتضای نقشش همین پوشش است!
خیلی برایم معنا دار بود که در آن جمع مثلا نخبگانی که حتی اخلاق نقد را نمی دانستند و 8 نفر منتقد را انداخته بودند به جان ده نمکی، گویاترین حرف را از نگهبان سینما شنیدم که موقع خروج ده نمکی به او گفت: بازم بساز و سرمایه دارها رو رسوا کن! مخاطب فیلم پیامش را گرفته بود.
حالا همین مخاطب رگ گردنی برای حجاب شاکردوست فیلم های دیگر با زنان بدفرم تر را دیده بود و به به و چه چه میکرد، یا از پوران درخشنده برای شناخت سینما و مخاطب تشکر می کرد، ولی توجهی به تضعیف امر قصاص به مثابه یک حکم انسانی الهی توسط قصه آبدوغ خیاری خانم درخشنده نداشت و می گفت باید نیمه پر لیوان را دید! همین مخاطب حزب الهی با دیدن حوض نقاشی ذوق زده شده بود که آفرین به سینمای خانواده! ولی ندیده بود که سرچشمه همه ی بدبختی ها در فیلم تحریم های الکی که توسط مسئولان کشور ایجاد شده،معرفی شده است.
مرغ همسایه همیشه غاز بوده، هادی مقدم دوست کارگردان متعهد سینما و تلویزیون فیلم ستودنی سر به مهر را درباره یک واقعیت اجتماعی می سازد و مسئله شرم از انجام واجبات دینی را مطرح می کند، آن وقت یک عده می نویسند که فیلم ضد نماز بود!، فیلم متوسط بود، فیلم در نیامده بود!
کاش یک مقدار حفظ خودی ها را از جماعت روبرویمان یاد می گرفتید که کیمیایی را حلوا حلوا می کنند و مهرجویی را بر سر می گذارند.البته نقد سازنده ایراد ندارد، من با نقد احساسی و از روی پز و نخریب گونه مخالفم.
دوست عزیزی نوشته بود که سر به مهر فیلم بسیار بدی بود و خاک بر سر تهیه کنندگان آن!! حبذا بر این اخلاق اسلامی! بارک الله! واقعا حق کسی که در ساخت فیلم با مضمون دینی خط شکن شده این است؟ یادم نمی رود روزی که برای اولین بار این فیلم در جمع محدودی اکران شد، آقای وحید جلیلی خیلی از کارگردان تعریف کرد و جمله "دمت گرم" از زبانش نمی افتاد، تعجب کردم که چطور نقدی ندارد،بعد از جلسه پرسیدم و گفت: الان وقت این حرفها نیست باید برای ساخت بهتر از اینها تشویقش کنیم.
اما امروز جماعت حزب اللهی عادت کرده به قرقره کردن حرف همان روشنفکرهایی که تا دیروز به آنها فحش می داد، و عادت کرده یک گوشه بایستد و نقد کند، یعنی فقط حرف بزند،دریغ از دوزار عمل!
آقایان منتقد، برادرها، خواهرها، آدم بچه ی خودش را جلوی دیگری نمی زند، یا خودتان وارد عرصه شوید وبسازید یا از بیرون گود هم بیرون تر تشریف ببرید و شما شریک جماعت روشنفکر در ذبح بچه مسلمانها نشوید.
احسنت اخوي!
بهترين تحليلي که در مورد «رسوايي» ديدم
مهمترين افتخار رسوايي (تأکيد دارم بگم افتخار عليرغم اينکه شخصا با ده نمکي اختلافات سليقگي زيادي دارم.) اين بود که در سينمايي در بالاشهر تهران 80 درصد سالن انتهاي فيلم تشويق مي کردند (نه از باب سياسي از باب ساخت فيلم) و اينکه يک حزب اللهيچند سال پس از ورودش به سينما مي تواند فيلمي بسازد که در سال خودش جزء پرفروش ترين ها بشود و در عين حال پيام مثبتي منتقل کند، فارغ از تمامي اشکالات فرمي و محتوايي. حزب اللهي ها بعضا عادت کرده اند فقط نقد کنند (يا بهتر نق) آن هم با ژست هاي روشنفکري.
مشکل اين است که از فيلم انتظار نمايش واقعيت داريم، در صورتي که اسمش روش هست، فيلم فيلم است. سينما را بايد در پارادايم هاي خود تحليل کرد، نمي شود يک گاو به روش آدمها قضاي حاجت کند، سينما اسلامي معنايي ندارد. با اين نگاه که ببيني "من مادر هستم" هم فيلم خوبي است، چرا که حداقل وظيفه اش پيام رساني است که آن هم مي شود
سپاس
ولي نكته مورد غفلت اينه كه همين استدلالِ خب اقتضاي نقشش بود و نقش ايجاب مي كرد در مورد هزارو يك فيلم ديگر كه نمونه اش همين اواخر من مادر هستم بود پذيرفته نيست و همه در مقابل اين استدلال براي دفاع از فيلم، موضع ميگيرند اما به وقتش براي خودي ها تا دلتان بخواهد به كارش مي برند.
چرا؟ چون ما اصول ثابتي نداريم
ادبيات يادداشت هم تا حدودي از جنس همان حركتي است كه در خود يادداشت تقبيح مي شود، يعني غيرمحترمانه و تند و عصبي نوشتن كه منجر به توهين مي شود.
كمي آروم تر برادر
ببخشيد
يه مشكل ديگمون اينه كه همش احساس كمبود مي كنيم كه چرا بالاشهري ها ما رو نمي بينن و احسنت به ده نمكي كه ما رو به بالاي شهر برد!
احسنت به ما و اين تفكرمون
حرف حق بايد زده بشه، چه كسي بشنوه و چه كسي نشنوه، لزوما حرفي كه بالا شهري ها بشنون حرف درستي نيست، چه بسا مشكل از حرف باشه كه اين همه مخاطب جذب ميكنه
@سحر دانشور
اگر فيلم را ديده باشيد، مي بينيد كه حرامي در پوشش صورت نگرفته و فقط تكنيك استفاده از رنگ بكار گرفته شده، ضمن اينكه لازم است دوباره چند فيلم را با هم ببينيد تا بفهميد كه تفاوت بازيگران زن يعني چه!
جنس نقد هم به كسي يا فردي بي احترامي نمي كند ضمنا كسي احساس كمبود نكرد، اين برداشت ها را نمي دانم از كجا در مي آوريد
@ نجفي كينه اي از كسي ندارم، اين يادداشت از سر درد است،نه مرض!
شما که اين همه از اخلاق اسلامي دم مي زني، چرا خودت "زيباتر از زندگي" را اينقدر تحقير کرده اي؟؟ و چر بجاي حمايت از کارگردان ارزشي آن بر اين فيلم تاخته اي؟؟؟؟ چه تناقض جالبي!!
ارسال نظرات
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
بهترين تحليلي که در مورد «رسوايي» ديدم
مهمترين افتخار رسوايي (تأکيد دارم بگم افتخار عليرغم اينکه شخصا با ده نمکي اختلافات سليقگي زيادي دارم.) اين بود که در سينمايي در بالاشهر تهران 80 درصد سالن انتهاي فيلم تشويق مي کردند (نه از باب سياسي از باب ساخت فيلم) و اينکه يک حزب اللهيچند سال پس از ورودش به سينما مي تواند فيلمي بسازد که در سال خودش جزء پرفروش ترين ها بشود و در عين حال پيام مثبتي منتقل کند، فارغ از تمامي اشکالات فرمي و محتوايي. حزب اللهي ها بعضا عادت کرده اند فقط نقد کنند (يا بهتر نق) آن هم با ژست هاي روشنفکري.
باعرض سلام خدمت تمامي دوستان
برادرمحترم آقاي باقري مطلب خوب بودولي کاش باادبيات بهتري نقدمي کرديد افرادي روکه باشيوه ي نقدشون مخالفيد....انگاربيشتر نقدشما متوجه افرادي خاصي مي شدکه اگربه ته دلتون مراجعه کنيد ازشون کينه داريد.... البته اين صرفا حدسيات بنده است ؛سعي کنيدبراي بهتر شدن مطالبتون محترمانه تروعادلانه تربنويسيد.
اميدوارم اين متن رو نمايش بدين
ولي نكته مورد غفلت اينه كه همين استدلالِ خب اقتضاي نقشش بود و نقش ايجاب مي كرد در مورد هزارو يك فيلم ديگر كه نمونه اش همين اواخر من مادر هستم بود پذيرفته نيست و همه در مقابل اين استدلال براي دفاع از فيلم، موضع ميگيرند اما به وقتش براي خودي ها تا دلتان بخواهد به كارش مي برند.
چرا؟ چون ما اصول ثابتي نداريم
ادبيات يادداشت هم تا حدودي از جنس همان حركتي است كه در خود يادداشت تقبيح مي شود، يعني غيرمحترمانه و تند و عصبي نوشتن كه منجر به توهين مي شود.
كمي آروم تر برادر
يه مشكل ديگمون اينه كه همش احساس كمبود مي كنيم كه چرا بالاشهري ها ما رو نمي بينن و احسنت به ده نمكي كه ما رو به بالاي شهر برد!
احسنت به ما و اين تفكرمون
حرف حق بايد زده بشه، چه كسي بشنوه و چه كسي نشنوه، لزوما حرفي كه بالا شهري ها بشنون حرف درستي نيست، چه بسا مشكل از حرف باشه كه اين همه مخاطب جذب ميكنه
اگر فيلم را ديده باشيد، مي بينيد كه حرامي در پوشش صورت نگرفته و فقط تكنيك استفاده از رنگ بكار گرفته شده، ضمن اينكه لازم است دوباره چند فيلم را با هم ببينيد تا بفهميد كه تفاوت بازيگران زن يعني چه!
جنس نقد هم به كسي يا فردي بي احترامي نمي كند ضمنا كسي احساس كمبود نكرد، اين برداشت ها را نمي دانم از كجا در مي آوريد
@ نجفي كينه اي از كسي ندارم، اين يادداشت از سر درد است،نه مرض!
ضمنا خود گويد و خود خندد