به گزارش گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، قسمت هفتم برنامه «ققنوس» با موضوع بایستههای انقلاب اسلامی با حضور حجتالاسلام پناهیان از شبکه چهارم سیما پخش شد.
حجت الاسلام پناهیان در این برنامه در پاسخ به این سوال که اقتضائات و الزامات سینمای ما چیست و اینکه ترکیب اضافی «سینمای انقلاب اسلامی» چه موجودیتی دارد و احیاناً این موجودیت کامل است یا خیر؛ لازمه پاسخ به این سوال را بررسی رابطه دین و سینما دانست و گفت: طبیعتاً انقلاب ما دارای ماهیت دینی است و اگر بخواهیم نسبت سینما و دین را بررسی کنیم، می توان گفت که سینما یک پدیده کاملاً دینی است؛ البته این گونه نیست که بگوییم سینما ذاتاً دینی نیست، ولی ما میخواهیم از آن در ابعاد دینی استفاده کنیم، از این تعبیر ضمن اینکه درست نیست، سوء استفاده هایی نیز می شود. اگر بگوییم که سینما ذاتا ولیده فرهنگ غرب است و برآمده از کفر و الحاد است و رشد یافته در دامن هزرگیها و آلودگی ها و شهوات است، لذا به درد دین نمی خورد و ناچاراً از آن برای دین استفاده می کنیم، جدا از اشتباه بودن، آثار سوء نیز در پی دارد.
وی ادامه داد: یکی از آثار این امر این است که کسانی میروند سراغ سینما که اهل دین نیستند، یا اجازه نمی دهند که انتظار دینی از سینما داشته باشیم، یا اینکه این اتفاق منجر می شود که هنرمندان هویتشان را غیردینی تعریف کنند و لذا کار دینی از چنین هنرمندی کمتر دیده خواهد شد.
این استاد حوزه و دانشگاه سینما را محل نمایش رفتارها و کنش ها و واکنش ها دانست و معتقد بود که نباید سینما را از جنس مادیات و تصویرها و دیدنیها بدانیم و دین را از جنس غیب؛ وی به این ترتیب میان این دو فاصله و افتراق ایجاد کرد.
پناهیان با طرح این ادعا که سینما بیش از آن که می تواند در اختیار دنیا قرار گیرد، می تواند در اختیار دین باشد، دلیل این ادعا را این گونه بیان کردند: «سینما بیش از اینکه در خدمت شهوات و آلودگی ها باشد، می تواند در خدمت دین باشد.»
وی گفت: اتفاقاً سینمای در خدمت شهوت و آلودگی راحت تر از سینمای در خدمت دین است، اما این خدمت نامتجانس و غیرمعمولتر است؛ دلیل این مدعا این است که آدم ها گم گشته هایی در دورن خود دارند که در این دنیا ارضا شدنی نیست. در فیلمی اگر کسی را نشان داد که با یک موهبت دنیایی به شادی و آرامش رسیده است، این فیلم به انسان دروغ می گوید. چون انسان ذاتاً به گونه ای است که با مواهب دنیوی به آرامش جاودانه نمی رسد. انسان ها بی قرار جایی دیگر و بهتر هستند. فیلمی که این آرامش را نشان دهد، به آستان انسان دروغ گفته است. انسان را که نمی شود تحریف کرد. این پیچیدگی هایی که در داستان رخ می دهد برای - تفحص - گمشده انسان است.»
این استاد حوزه و دانشگاه در پاسخ به این پرسش که زاویه ورود دین به سینما چگونه باید باشد، افزود: تا رابطه سینما و دین را مطرح می کنند به یاد مقررات دینی می افتیم که باید در سینما رعایت شود، اما این الزاماً به معنی رسیدن به اهداف دینی نیست، به طوری که مثلاً می توان احکام دین را رعایت کرد و فیلمی با موضوع دین ساخت، اما از اهداف دین فاصله داشت.
پناهیان گفت: مثل آنچه اخیراً به عنوان سینمای نسبتاً دینی رواج پیدا کرده، لذا وقتی می رویم سراغ دین باید قله هدف دین را نگاه کنیم که آن قله، تحقق قربت الی الله، تحقق عبودیت و تحقق تقواست.
وی با بیان اینکه منظور از تحقق تقوا، تحقق اخلاق نیست، خاطرنشان کرد: متاسفانه برخی این را اشتباه می گیرند و برخی هم از آن سوءاستفاده می کنند و فکر می کنند وقتی پیامبر از مکارم الاخلاق صحبت کردند، منظورشان اخلاق صرف بود، یعنی مکارمش را حذف می کنند و فقط اخلاق را از آن استنباط می کنند، بعد می گویند که خب سینمای غرب هم دارای اخلاق است و پیام های اخلاقی می دهد، اگر بخواهیم این طور فکر کنیم پس دیگر نیازی به پیامبران الهی نیست و همین کارگردانان محترم این سطح از اخلاق را می فهمند و ترویج می کنند. پیامبران الهی برای مکارم اخلاق آمدند آن هم برای ترویج و تکمیل مکارم اخلاق نه صرف مکارم اخلاق!
این استاد دانشگاه یادآور شد: لذا وقتی مکارم اخلاق رعایت شود، کسی که از پای فیلم بلند می شود باید احساس کند که به خدا نزدیک شده است. باید احساس کند که عبد خداست.
پناهیان در ادامه انقلاب را سینمایی ترین بخش دین عنوان کرد و افزود: انقلاب چیزی نیست جز جذابت ترین بخشهای دین، جز بخش حماسی دین، پس انقلاب یعنی سینمایی ترین بخش دین؛ وقتی دین را با سینما تلفیق کنیم، سینما عمق و جذابیت بیشتری پیدا می کند، وقتی انقلاب اسلامی را وارد سینما کنیم، این اتفاق در آن ساده تر رخ می دهد. وقتی بگوییم دین، این سوال پیش می آید که کدام بخش از دین؛ در این حالت باید بگوییم که نگاه به مولفه های انقلاب اسلامی، اساساً جذابت ترین بخش دین هستند؛ زیرا شهادت و جنگ و ولایت بخش حماسی دین هستند. انقلاب ما چیزی جدا از دین نیست، بلکه بخش های جذاب دین است.
وی سینمای انقلابی را دلیلی برای مصون ماندن دین از تحریف دانست و افزود: اگر سینمای دینی داشته باشیم، بی آن که سینمای انقلابی داشته باشیم، این سوءظن پیش می آید که ممکن است دین تحریف شده داشته باشیم. انقلابی بودن، لازمه حرف دینی است. در طول تاریخ بسیاری بودند که حرف دینی غیر انقلابی زدند، اما شما برای اینکه در دام پیام معنوی و دینی غیر انقلابی قرار نگیرید لاجرم باید انقلابی باشید. حتی اگر خواستید اخلاق را ترویج کنید، خاستگاهتان باید بستری انقلابی باشد، وگرنه اخلاق سکولار ، معنویت منهای ولایت، و از این قبیل را ممکن است منتقل کنید.
این استاد دانشگاه تثبیت مباحث نظری دینمداری و نگاه به قله اهداف دین در ذهن سینماگر را لازمه و پایه و اساس ورود به تفکر انقلابی دانست و بیان کرد: چنین فردی برای رسیدن به آن اهداف، شروع به طرح ریزی و کار می کند. در این حالت وقتی آن اهداف را در بستر واقعیات جامعه خودش به تصویر بکشد، این عنصر می شود انقلابی. مثلاً وقتی شما می خواهید مردم را به خدا دعوت کنید، ابتدا باید ببینید در جامعه چه چیزی مانع رسیدن به خداست، مثلاً ولایت طاغوت، لذا اولین اقدام قبل از انتقال هر پیام معنوی این است که آن ولایت طاغوت را از بین ببرید و علیه صهیونیستها بجنگید یا مثلاً وقتی می خواهید تصدیق و انفاق و کمکهای خیریه را در فیلم نشان دهید باید افرادی را که باعث تولید فقر در جهان می شوند نیز نشان دهید؛ چون در غیر این صورت به سراغ معلول رفته اید، در حالی که به علت نپرداخته اید.
پناهیان عوامل رسیدن به یک سینمای انقلابی را سه عامل دانست و گفت: کسی که می خواهد یک سینماگر انقلابی باشد ـ فارغ از اینکه خودش انقلابی است یا نه ـ و می خواهد به یک اثر انقلابی برسد، باید شرایط اولیه یک هنرمند دینی را داشته باشد، دین را عمیقاً درک و جذب کرده باشد و لطافت و زیبایی های دین را درک کرده باشد، یک سینماگری که می خواهد کار انقلابی انجام دهد باید ایمان در قلب او زیبا و محبوب باشد و از سوی دیگر زیباییهای دین را دیده باشد.
وی تصریح کرد: کسی که به این عرصه می آید باید از حکمت و فن بیان برخوردار باشد؛ خیلی ها ممکن است انقلابی باشند، اما نتوانند و اصلاً بلد نباشند که آن را بیان کنند. صرفاً با علم و آگاهی نمی توان پیام را به مخاطب منتقل کرد. حکمت دارای ماهیتی است که با سرعت و ظرافت بیشتری پیام را به مخاطب انتقال می دهد. برای داشتن حکمت هم باید شرایطی داشت. حکمت اخلاص می خواهد. سینماگری که به دنبال شهرت است، مسلماً نمی تواند کاری عمیق ارائه دهد، حکمت، فوت کوزه گری است؛ در واقع سبک زندگی هنرمندان ما باید کمی تغییر کند مثلاً اگر مشهور شد، یک رنج پنهانی داشته باشد. اینها مکانیزم های حکمت است؛ همچنین سینماگر انقلابی باید از فن لازم برای به تصویر کشیدن واقعیت ها و مفاهیم انقلابی برخوردار باشد.