به گزارش گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، مصطفی محدثی خراسانی شعری «اندر بیان آنچه شعربا ما همی کرد و آنچه ما با وی...» سروده و با عنوان «داستان شعر ما» در وبلاگ خود منتشر کرده است.
متن این شعر به شرح ذیل است:
ایکه می خواهی بدانی داستان شعر ما
چند بیتی گوش کن ازترجمان شعر ما
گوش کن این داستان سربه سر پرآب چشم
داستانی از شغاد و رستمان شعر ما
از خراسان شعر ما را زمزمه آغاز شد
پر شد از ایدون و ایدرها زبان شعر ما
بعد آمد تا به مرکز ،تا عراقات عجم
عشق و عرفان کم کمک شد داستان شعرما
نازک اندیشان و مضمون سازهای بس خفن
پی بیا فکندند زان پس، اصفهان شعرما
کاربا نیما فتاد و نیمه گر بود آن بزرگ
پس دو نیمه کرد سبکش ،استخوان شعرما
چند ده سالی دو نیمه استخوان باهم به جنگ
تا فروکش کرد ،جنگ نیمگان شعرما
این دو نیمه آخرش پیوندشان شد برقرار
تا کلاسیک نوین شد ارمغان شعرما
***
بر سبیل پیش درآمد گذشت این چند بیت
تا رسم برحال و روز این زمان شعرما
در دفاع و انقلاب و اجتماع و درد خلق
بیست بوده نمره های امتحان شعرما
در تمام روزهای شادی و غم،سهل و سخت
صاف بود و آفتابی آسمان شعر ما
لیک بی بودیجه ترها بود دراین سال ها
بی نصیب از هر ردیفی، شایگان شعرما
هیچکس او را به فرزندی نمی کردی قبول
هراداره گرچه شد بابا فغان شعرما
عاقبت، حسب التصادف صاحبی پیدا نمود
تا که بر جایش نشیند خسروان شعر ما
قائمی منصوب شد تا در مقام ذیل صدر
مرهمی باشد به زخم نیمه جان شعرما
چند سالی در رسانات مجازی خطبه خواند
کاینچنین خواهد نمود و آنچنان شعرما
نه چنین کرد آخرالامر آن جناب و نه چنان
باز ما ماندیم و اصل این همان شعرما
این هنر در حرف جایش بر سریرعزت است
در عمل اما کجاشد قدرو شان شعرما
خیل شاعرها یکایک پله های نردبان
کاسبان بالا شدند از نردبان شعرما
کاسبان بالا شدند و مسندی پرداختند
شاعران هم کارمند کاسبان شعرما
یک جریده داشتیم و وصل ما را حلقه بود
برنتابیدند «آنرا مومنان» شعرما
برنتابیدند و برچیدندش از هر پیشخوان
کاملا شد تخته اینگونه دکان شعرما
ظلم شد بر «سید» و سالار شعر انقلاب
غصب شد تخت و سریراز «قیصران» شعرما
تا بیفتد از تکاپو آن پلنگ تیزتک
چاله ها شدشاهراه «یوسفان» شعرما
حال ما ماندیم و مشتی کارمند بوالفضول
خیل شیره کش که افتاده به جان شعرما
طرح های آبکی و طرح های نانکی
گشت اجرا تا ببلعد آب و نان شعرما
قیررا بردند باگونی که اکنون زیر برف
چکه دارد سقف سقف آشیان شعرما
زیرخاکستر نهان شد شور مشتاقی دلا
تا کجا سر برکند آتشفشان شعر ما