گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»؛ حجتالاسلام محمدعلی جاودان از اساتید برجسته اخلاق هستند که در طی دوران زندگی و تحصیل حوزویشان از محضر اساتید برجستهای از جمله آیتالله حاج آقا مجتبی تهرانی، آیتالله خوانساری، آیتالله حقشناس و علامه عسکری بهرهمند شده اند.
أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین
چطور میشود آدم را به یک آنی زیر و رو میکنند؟
چطور میشود آدم را به یک آنی زیر و رو میکنند؟ اگر آدم حرف گوش کن باشد، میشود. هر کس حرف گوش کن باشد، میشود. یکی از دوستان ما هست که سید است و شما او را میشناسید. خیلی خوب است؛ خیلی خوب. اخلاقیات خوبی دارد؛ اهل گذشت است. حالا خیلی جهات فضیلت دارد. ایشان خواب دیده بود. (مطلب را میخواهم عرض کنم وگرنه خواب مهم نیست) خواب دیده بود که در یک مجلس بزرگی حضرت حسین علیه السلام در صدر مجلس تشریف دارند. ایشان وارد مجلس شد و سلام کرد. امام جواب نفرمود. سلام کرد و امام جواب نفرمود. فقط سرش را بلند کرد و یک لبخندی که گاهی آدم میزند و لبهایش هم باز نمیشود رو به ایشان زد. این بستگی دارد به حرف گوش کن بودن آدم. انسان به میزانی که حرف گوش میکند ارزشمند است. تا جایی که هر چه میخواهد میشود. آدم در حرف گوش کنی به جایی میرسد که هرچه میخواهد میشود.
قرآن یک داستانی دارد که به این بحثهای ما هم مربوط میشود. مادر حضرت مریم سلام الله علیهما عرض کرد خدایا این بچهای که در رحم من است را نذر میکنم که بیاید خدمتگزار خانه تو باشد. حالا آن وقت رسم مذهبی شان این گونه بوده. اگر ایشان نذر میکرده میشد که فرزندش خدمتگزار خانه خدا باشد. (یعنی بیتالمَقْدِس که ما میگوییم بیتالمُقدَّس). همان مسجد و معبدی که حضرت سلیمان ساخته است.
یک کسانی بودند که عمرشان را در خدمتگزاری در خانه خدا صرف میکردند. عبادت میکردند و خدمت میکردند و زندگی شان در خانه خدا به خدمت خانه و عبادت میگذشت. ایشان هم فرزندِ در رحمش را نذر میکند که برود و خدمتگزار خدا باشد. بچه متولد میشود و بعد مشخص میشود که بچه دختر است. خب بچهای که دختر است نمیتوانست در شمار خدمتگزاران خانه درآید.
عرض کرد خدایا من نذر کرده بودم و نذرم این گونه شد. در آیه 36 سوره مبارکه آل عمران میفرماید: «وَاللهُ أعْلـَمُ بـِمَا وَضَعَتْ» خدا بهتر میدانست که فرزند او دختر است و آن نذر نمیشود. بعد یک مطلب دیگر گفت. معلوم می شود این زن، زن بزرگی بوده است. زیرا هر ناله ای که شنیده نمیشود. ایشان عرض کرد که خدایا من این بچه ام و فرزندانش را از شر شیطان به تو پناه میدهم. خب؛ نمیدانم. بنده که هزار بار شده از شر شیطان به خدا پناه برده ام. اما خب. وقتی شیطان یک عمر است که با من رفیق است، پناه بردن میشود یک شوخی. در هر صورت ایشان عرض کرد که خدایا من این بچهام و فرزندانش را از شر شیطان به تو پناه میدهم. از او پذیرفتند. قبول کردیم. این زن خیلی بزرگ بوده. این دختر خانم حضرت مریم شد.
تفاوت اینکه خود آدم قبول شود یا نذرش
بعد قرآن یک چیزی فرمود که میخواستیم آن را عرض کنیم. ایشان بچهاش را نذر کرده بود که بچه بیاید خدمت کند. ببینید نذر خدمت کرده بود. شما نذر میکنید روزه بگیرید. بعد هم نذرتان قبول میشود. روزه را باید بگیرید دیگر. نذر کردهاید. نذرت قبول است. قرآن فرمود که ما این بچه را قبول کردیم. نفرمود نذرت را قبول کردیم. فرمود بچه ات را قبول کردیم. اینکه آدم قبول شود، آدم قبول شود یا نمازش قبول شود یا نذرش قبول شود زمین تا آسمان فرق میکند. آدم خودش قبول شود. در آیه 37 سوره مبارکه آل عمران میفرماید: فـَتـَقـَبَّلـَها رَبُّها خدا مریم را قبول کرد. «فـَتـَقـَبَّلـَها رَبُّها بـِقـَبولٍ حَسَن» این هم یک چیز بیشتر. بعد اگر خدای متعال یک کسی را قبول کند در ادامه آیه فرموده: «وَأنبَتـَها نـَباتـًا حَسَنـًا» پرورش مریم را خودش به عهده گرفت.
وقتی خدای متعال پرورش و تربیت کسی را برعهده بگیرد...
اینهایی که زحمت میکشند و ریاضت میکشند و سیر و سلوک میکنند، مثلا میخواهند به اینجا برسند. به یک جایی برسند که خدای متعال تربیت و پرورش شان را به عهده بگیرد. اگر به آنجا رسیدی که رسیدی. اگر نرسیدی حرام میشوی و میروی. فـَتـَقـَبَّلـَها رَبُّها بـِقـَبولٍ حَسَن وَأنبَتـَها نـَباتـًا حَسَنـًا بعد حضرت زکریا را برای تربیت ایشان فرستادند که عهدهدار تربیت خداست. همهاش درجه دارد. این درجه دارد. ایشان در یک درجهای است که خدای متعال پیغمبر بزرگ زمان را برای تربیت ایشان فرستاده است. بالای سرش میایستد و معلم است. معلمش، پیغمبر خداست.
این مقدار نماز بخوان. این مقدار روزه بگیر. این مقدار ... همه دستورات طبق مصلحت است. طبق مصلحت. ما که نمیدانیم کارهایی که انجام میدهیم چیست. خیلی از موارد هم کارمان حرام میشود و هم خودمان خراب میشویم. در ادامه آیه میفرماید: وَکـَفـَّلـَها زَکـَریّا زکریا پرورش او را تقبل کرد. آنجا که فرمود خدای متعال تربیت او را به عهده گرفت، به دست ولیّاش سپرد.
یک مواردی هم هست که دیگر برای آن شخص نیاز نیست که ولیّ بالای سرش باشد. حالا مثلا در مورد رسول خدا دارد که از آن لحظهای که ایشان از شیر گرفته شد خدای متعال بزرگترین فرشته از فرشتگان خودش را برای تربیت ایشان فرستاد. لحظه به لحظه عمرش تحت تکفل و تربیت بود. اگر اینگونه شود آن وقت یک ساعت آدم هم حرام نمیشود. یک اشتباه هم نمیکند. حالا ما که تمام عمرمان حرام شده و اشتباه شده است.
شما وقت و فرصت و اجازه یک دانه اشتباه را ندارید
واقعیت این است که شما وقت و فرصت و اجازه یک دانه اشتباه را ندارید. اجازه یک دانه اشتباه را هم ندارید. چون این اشتباهی که کردید از دست رفت. هیچ امکان جبران وجود ندارد. اگر من خدایی نکرده عمرم را به گناه گذراندهام، کاری نمیشود کرد. حالا فرض کن توبه کردم. این سی سال، بیست سال، ده سال، پنج سال، دو سال، یک سال، یک روز، یک روز. یک روزم از دست رفته. سوخته. نمیشود. آدم وقت اشتباه ندارد. فرصت اشتباه ندارد. هرکس اشتباه نکند و همه اش را در خدمت بگذراند سرانجامش چه می شود؟ نمیدانیم چه میشود.
عرض کردیم که بعضی از اولیاء خدا هستند که دیگر تحت تربیت خود خدا هستند. همه لحظات شان را در آن تربیت میگذرانند. آنها برترین اند. آنها برترین مخلوقات خدا میشوند که اگر در خاطرتان باشد عرض کردیم نام مبارک پیامبر را در روایات ما میآورند و میگویند که ایشان اقرب مقربین به درگاه خداوند است. اقرب مقربین است. این هم باز ثمره همان تربیت است. حالا در آن روایت اینگونه آمده که از لحظهای که از شیر گرفتند. ما میگوییم چرا شما از لحظهای که از شیر گرفتند میفرمایید؟ از آن لحظهای که متولد شده است. چرا می گویید از آن لحظه ای که متولد شده است؟ از لحظهای که در رحم مادر به وجود آمده؟ آقا چرا آن وقت را میگویید؟ بگویید از گذشته اش. از قبل از آن. همه اش تحت تربیت و تحت نظر بوده.
پیامبر بنا بوده برترین بنده از بندگان خدا باشد. اگر بنا بوده برترین بنده باشد، از قبل از خلقتش مراقبش بودهاند و از او مواظبت کردهاند. میدانید دیگر میگویند تمام پدران این سلسله دارای «اصلاب شامخه» بودند. این اصطلاح را در زیارت خواندهاید. همه پدران، مردان بزرگ بودند و همه مادران، پاک و پاکیزه بودند. انقدر مراقبت شده است.
از حضرت آدم شروع شده و آن نور در سلب آدم آمده و بعد به آن فرزندی منتقل شده است که نسل بعد است. نه تمام فرزندان آدم؛ چون حضرت آدم فرزندان زیادی داشته. نه هرکس. آن نور آمده به صلب شیث که جانشین و وصی حضرت آدم (ع) است. همینطور در فرزند او و در فرزند او تا برسد به حضرت نوح. باز این نور در فرزندان برگزیده حضرت نوح حفظ شده تا رسیده به حضرت عبدالمطلب و آنجا دو قسمت شده است. یک قسمت به حضرت عبدالله منتقل شده و یک قسمت به حضرت ابوطالب علیه السلام منتقل شده است که امیرالمومنین و رسول خدا از صلب آنها متولد شدهاند.
اگر تحت تربیت قرار گرفتی، به مقصد میرسی
ببینید از قبل مراقبت کرده اند. حالا برای ما چطور؟ اگر همت کنیم میتوانیم هرچه زودتر برویم و تحت آن تربیت قرار بگیریم. بستگی به مقدار همتمان دارد. اگر تحت تربیت قرار گرفتی، به مقصد میرسی. آدم اگر تحت تربیت قرار گرفت، به مقصد میرسد. آن را باید درست کرد. اگر در خاطرتان باشد، اینها را مکرر عرض کردیم. در آیه 257 سوره مبارکه بقره میفرماید: «اللهُ وَلیُّ الـَّذینَ آمَنوا» خدا مراقب کسانی است که ایمان آوردهاند. مراقبشان است. نمیگذارد پایشان در چاله برود؛ نمیگذارد. مراقب است.
تربیت الهی نصیب چه کسی میشود؟
آن کسی که ایمان آورده چه کسی است؟ عرض کردیم درجه پایین و حداقلش آن کسی است که گناه نمیکند. هر گناهی نشانه یک شرک است. یک جایی که من گناه میکنم و پایم سستی میکند و لغزش میکنم آنجا نشان میدهد که من خدا را قبول ندارم و کم آوردهام. هر کسی گناه نکند، نشان میدهد که او ایمان دارد. اگر ایمان دارد حتما تربیت نصیبش میشود. هرچه بیشتر مراقبت کنی، بیشتر نصیبت می شود.
مکرر از حاج آقای حقشناس میشنیدیم که میفرمودند نمیگذارند به سوی یک حلالهایی برود. بعضی از حلالها را از او میبریدند. چرا؟ چون میدانست اگر به سراغ آن حلال برود ممکن است سر به حرام بکشد. از این حلال سر به حرام بکشد.
شما هرجایی که نمیتوانید به کار و کاسبی بروید. کار و کاسبی ظاهرا حلال است. اگر ما تحت نظر باشیم نمیگذارند هرجایی به سرکار برویم. نمیگذارند به جایی بروی که آدم آنجا به باد فنا میرود. تا اینجا مراقبت میکنند.
از کجا باید شروع کرد؟
اگر حالا یک صاحب همتی در جمع ما پیدا شد از کجا شروع کند آقا؟ از ترک گناه شروع کند. اگر همت کنیم و هر وقت به ترک گناه موفق شویم، هر وقت موفق شویم، خوب است. خدا نکند طول بکشد. آدم تازه سر هفتاد سالگی بخواهد کاری کند، نمیشود. مثلا سر هفتاد سالگی به نامحرم نگاه میکند. خدا نکند که آنطور شود. انشاءالله آدم زود بتواند از گناه پرهیز کند.
اگر آدم به طور جدی بتواند از گناه پرهیز کند آن تربیت به سراغ آدم میآید. آن وقت آدم هرچقدر به آن تربیت تن دهد، امکانش بیشتر میشود. مدام بیشتر میشود. تا آنجایی که دیگر تمام زندگی آدم تحت تربیت میرود. غذا که میخواهی بخوری، اگر غذایش بد باشد، نمیگذارند بخوری. این غذا را نمیگذارند بخوری. اگر شبهه دارد نمیگذارند بخوری. این کسی که ممکن است یک روزی غیبت کند، نمیگذارند با تو رفیق شود. رفاقتش را بر هم میزنند. اگر این درس و مدرسه به ضررت باشد، نمیگذارند بروی. همه چیز را کنترل میکنند. ما چه میدانیم. ما تمام عمرمان به ضررمان تمام میشود.
تمام عمرمان به ضررمان تمام میشود؟ یا تمام عمرمان به سودمان تمام می شود؟ حداقل بخشی از عمر ما، بخش آخر عمرمان به سود ما باشد خوب است. بخشی از عمرمان هم به سودمان باشد خوب است.
لازم به ذکر است جلسات درس اخلاق ایشان 4شنبهها مخصوص برادران و جلسات 5شنبهها حضور برای برادران و خواهران آزاد میباشد.
جلسات 4شنبه در خیابان شهید مصطفی خمینی، قبل از چهار راه مولوی، سمت چپ کوچه شهید بالاگر، بن بست شهید صادقی، پ24 بعد از نماز مغرب و عشاء برگزار میشود.
جلسات 5شنبه ایشان در دبیرستان سادات موسوی واقع در خیابان 17 شهریور، نرسیده به میدان شهدا، سمت راست، جنب ورزشگاه برگزار میشود. این جلسات معمولا در شش ماه اول سال قبل از نماز مغرب و عشاء و در شش ماه دوم سال بعد از نماز مغرب و عشاء آغاز میگردد.