گروه علمی «خبرگزاری دانشجو»- دکترمحمدرحیم عیوضی-عضو هیئت علمی دانشگاه بینالمللی امام خمینی(ره) قزوین؛ موضوع نسبت بین آیندهپژوهی و دین از جمله مسائل مهم و قابل توجهی است که به دلیل نقش اجتناب ناپذیر آن در تحقق الگویی روشمند که بتواند اهداف و انتظارات جامعه دینی را فراهم کند، مورد توجه محققان و اندیشمندان قرار گرفته است؛ به ویژه اینکه امروزه وجود تمایلات دینی در جوامع جهانی و حضور تأثیرگذار و انکارناپذیر دین، به سرعت در حال توسعه است.
واقعیت انکارناپذیر حضور دین در جامعه و ارتباط آن با ارکان هویتی و تمدنی ملت ها برآمده از ضرورت های فطرت انسانی است. انقلاب اسلامی مولد پرسش های بسیاری در حوزه دین و کشاندن آرای دین محور به عرصه حکومتی شده است.
باور ملت ها به دین و ضرورت حفظ و دوام جامعه دینی و تقویت ملاک های قوام بخش انقلاب اسلامی، نیازمند رویکرد آینده پژوهان های به آینده ای پرمخاطره اما فرصتساز است.
در منابع و مبانی نظری دین، اصول و قواعد متقنی وجود دارد که پشتوانه علمی مطالعات آینده محسوب شده و نسبت تلازمی بین آیندهپژوهی و مطالعات دینی را نشان می دهد. در واقع مطالعات دینی با رویکردی آینده پژوهی شرایط و امکان شناخت تحولات پیش روی جامعه را به شکل عمیق تری فراهم کرده و چشم انداز نیل به آینده مطلوب جامعه را ترسیم می کند.
لذا مسئله اصلی این مقاله، تبیین نسبت بین آینده پژوهی و مطالعات دینی و تعیین جایگاه حضور آیندهپژوهی در مطالعات دینی و ضرورت تقویت این عرصه مطالعاتی در کشور است.
مسئلهشناسی آینده در آیندهپژوهی
آیندهپژوهی از گفتمان های جدید حوزه مطالعات علوم انسانی است که به رغم نوپایی، جایگاه کاربردی و راهبردی ویژه ای را به خود اختصاص داده است. مسئله شناخت آینده انسان و جهان موجب شده که این علم با تلاشی روشمند به عنوان حوزه معرفتی، موضوعات، پیش فرض ها، مسائل پیرامونی، روش های موجود و غایات آینده بشری را سرلوحه مطالعاتی قرار دهد.
حوزه معرفتی معطوف به آینده در مکاتب مختلف، نسبت بین انسان و جهان و بایدها و نبایدهای آن را تعیین می کند. آینده پژوهی سعی میکند از طریق شناخت مسائل آینده، راه های مواجه با چالش ها و برون رفت از بحران ها را در قالبی متدولوژیک و آینده پژوهانه شناسایی کند و با اتخاذ راهبردهای مدیریتی، شرایط پیش بینی شده و سناریوهای محتمل ناشی از مسائل نوظهور را به فرصت هایی تبدیل کند.
مسئلهشناسی رویدادهای آینده، دایر مدار توجه به اصول علمی زیر است:
1. معرفتشناختی و معیارهای درستی و نادرستی آن: شناخت محدودیت ها و چگونگی حصول معرفت می تواند فهم آیندهپژوهان در شناخت آینده را تسهیل کند؛
2. هستیشناختی و بیان چیستی و قوانین حاکم بر هستی: توضیح و تشریح منشأ هستی، قانونمندی ها و سنت های حاکم بر هستی، عرصه و گونههای آن و در نهایت غایت آن؛
3. انسانشناختی و ماهیت وجودی انسان: پرسش از چیستی انسان و تبیین ماهیت وجودی، شناخت توانایی ها و ظرفیت های بالقوه او؛ و نیز نگرش های خوشبینانه یا بدبینانه، تک ساحتی یا چندساحتی، عاطفی یا عقلانی، گذشته نگر و آینده گرا به انسان، ضرورت ارائه پاسخ های متنوع و مناسب به حوزه منتج از چیستی انسان را فراهم میکند.
4. جامعهشناختی و تبیین نیازها و مقتضیات خاص مناسبات اجتماعی: شناخت ماهیت زندگی اجتماعی، نیازهای معیشتی، چگونگی مدیریت اجتماعی و تنظیم زندگی سیاسی که در مکاتب جامعه شناسی در عرصههای مختلف بشری جامعیت خواهد داشت.
5. غایتشناختی بشری و آینده پژوهی آن: شناخت دیدگاهها دربارة غایات بشری و سلسله روابط معرفت شناسی نسبت به آنها در ساحت علم آینده پژوهی، نگرش های شفاف و روشنتری نسبت به آینده ایجاد می کند و در تنظیم روابط زندگی روزمره مؤثرتر عمل می نماید؛ ازاین رو، تعیین غایت حرکت تاریخ و فرجام بشریت، از جمله مسائل مهم اندیشگی در مکاتب مختلف است که تلاش می شود هریک به فراخور خود به تبیین و تشریح آن اقدام نمایند.
شایان توجه است برای فهمیدن میزان موفقیت و کامیابی هر مکتبی، باید دقت دیدگاه ها در پاسخ به پرسش ها و شُبهات موجود و نیز میزان انسجام، همسازی و هماهنگی آن را سنجید. ادیان آسمانی، از جهان بینی جامعی برخوردارند و تمام عرصه های زندگی بشری و آینده و سرنوشت انسان ها را دربرمیگیرند.
مسئله شناخت آینده و قلمرو آیندهپژوهی و مسئله شناسی آن تابع چهارچوب ها، ضوابط و قواعد علمی است که مبانی و اصول معرفتی آن ریشه در تجربه اندیشگی انسان دارد و انعکاس این تجارب و تلاش های علمی در مکاتب فکری جمع آوری خواهد شد.
خصلت آینده پژوهی یعنی پژوهش در آینده به بدیع و خاص بودن قلمرو آن اذعان دارد. در واقع مسئله شناسی حول آینده های محتمل، آینده پژوهان را وا می دارد تا به شناخت عوامل شکل گیری آن دسته از مسائلی بپردازند که منجر به ایجاد تغییرات اثرگذار نسبت به آیندگان خواهند شد تا فرایندهای پویایی را که نظم های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، امنیتی و فرهنگی را دگرگون می کنند، شناسایی کنند.
در واقع تعیین اهداف و ارزش ها، شناسایی روندها و توصیف شرایط و ترسیم تصاویری از آینده، ویژگی اقدام آیندهپژوهانه است.
برخی از اهداف در مطالعات آیندهپژوهی عبارتند از:
1. تهیه و تنظیم قواعدی برای تحولاتی که در آینده اتفاق میافتد و بر اساس آینده پژوهی قابل پیشبینی هستند؛
2. شناخت و درک صحیح از مسائل نوظهور و جدید و نحوه برخورد و یا مقابله با آنها؛
3. انجام برنامهریزی بلندمدت و کوتاه مدت و پیشگیری از نتایج زیانبار رویدادهای پیشبینینشده؛
4. پرهیز از گام نهادن در محیط پرخطر و ناشناخته آینده؛
5. پذیرش و درک اهمیت ایدهها، ارزش ها و نگرشهای مثبت گذشته و حال در خلق و ایجاد آینده؛
6. تحلیل روندها گذشته و حال به منظور شناخت مسائل بازدارنده و تجربههای منفی که تهدیدی برای تحولات آینده محسوب میشود؛
7. پدید آوردن نگرشی سیستماتیک، منظم و منطقی به تحولات آینده با پشتوانه معرفتی و خاستگاه هستیشناسی (Slaughter, 1996).
جایگاه آیندهپژوهی در مطالعات دینی
از مسائل مهمی که با آغاز حکومت جمهوری اسلامی ایران، ذهن تحلیلگران و صاحبنظران را به خود معطوف کرد، مسئله آینده انقلاب و راه پُر نشیب و فرازی بود که پیش روی آرمان ها و اهداف آن قرار داشت.
مکتب اسلام با ریشه عمیق و منبع وثیق وحیانی با گزاره های مستند و متقن، آینده جهان را ترسیم کرده و در چشم اندازی الهام بخش، وضعیت مطلوبی را برای بشریت نوید می دهد.
در جهان بینی اسلامی اندیشه و تفکر پویا و آینده پژوهانه در دو عامل مهم ریشه دارد:
یکی عقل به عنوان عامل درونی (حجت باطنی) و دیگری تعالیم قرآنی، انبیای الهی و اهل بیت به عنوان عامل بیرونی (حجت ظاهری) (اصول کافی، جلد اول: 16)؛ البته این دسته بندی به معنی تعارض میان عقل و دین و یا علم محوری و خدامحوری نیست (اصول کافی، جلد اول: 11)، بلکه در مکتب قرآن و اهل بیت، این دو لازم و ملزوم یکدیگر در شناخت آینده هستند (تحفالعقول، بیتا: 376).
جایگاه آینده پژوهی در مطالعات دینی، ریشه در اصول معرفتی و منابع شناخت دینی دارد که علاوه بر عقل به عنوان حجت باطنی، باید به تعالیم انبیا، قرآن، نهجالبلاغه و اهل بیت به عنوان حجت ظاهری نیز مراجعه شود.
مطالعات دینی در حوزه آیندهپژوهی، شامل کاوش علمی و نظام مند در یکی از آموزه های حیاتی و بنیادین اسلام و دستیابی به نگرش کامل آن درباره هستی و فرجام حیات بشری و شناخت برنامه و راهبرد اساسی دین برای پیشبینی آینده ها و تحصیل زندگی مطلوب، معقول و انسانی در آینده است.
آینده پژوهی دینی رویکرد نوین پژوهشی و نظریه پردازی دینی است که به شناخت طرح کلان الهی برای آینده بشریت و چگونگی قرار گرفتن در مدار مشیت الهی برای رسیدن به جامعه آرمانی میانجامد.
نیل به آرمانها و اعتقاد به هدفمندی رویدادهای آینده در بسیاری از تلاش های آینده پژوهانه وجود داشته و مرز مشترک بین بسیاری از آیندهپژوهان است.
از جمله این نقاط اشتراک عبارتند از اعتقاداتی نظیر:
1. انسانها پیگیر خواسته های خود هستند. آن ها موجوداتی فعال، مصمم و هدف گرا هستند که برای خود اهدافی طراحی کرده و میکوشند به آنها برسند؛
2. جامعه تشکیل شده از جریانها و برنامه هایی که در چارچوب زمان، مکان، انتظارات، امیدها و نگرانی ها نسبت به آینده و تصمیم گیری های افراد شکل میگیرد؛
3. زمان بهصورتی یکطرفه و بی بازگشت به پیش میرود؛
4. آینده متضمن تازگی است؛
5. تفکر پیرامون آینده برای کارها و اقدامات کنونی انسان ضروری است؛
6. آینده به صورت کامل از پیش معین و جبری نیست؛
7. آینده متأثر از اقدامات جمعی و فردی انسانهاست؛
8. برخی آیندهها بهتر از بقیهاند؛
9. در جهتیابی مسیر درست زندگی فردی و جمعی، سودمندترین دانش، دانش و معرفت نسبت به آینده است.
10. ازآنجاکه هیچ شناخت کاملی نسبت به آینده وجود ندارد، در مورد آینده نه بر مبنای واقعیت ها بلکه بر اساس احتمالات میتوان عمل کرد.
از دیرباز، گرایش به آینده و سرنوشتگرایی از عمده ترین امیال بشری بوده است. در جامعه اسلامی نیز مسئله شناخت آینده یکی از ضرورت های راهبرد کشور محسوب می شود تا از این طریق جمهوری اسلامی با بهره مندی از آموزه های دینی بتواند اهداف و آرمان های خود را در آینده محقق سازد. برای نیل به این هدف ابتدا لازم است متناسب با جهان بینی اسلامی، اقدام به بازتعریفی جامع و مبتنی بر اقتضائات اسلامی از آینده پژوه شود.
با توجه به ترسیم اشکال مختلف آینده پژوهی به سه شکلِ: آینده پردازی آرمانشهری، ترسیم خط سیر تمدن آینده (فلسفه تاریخ) و تحلیل آینده بر پایه داده های صنعتی و شناختی (اکرمی، 1387: 26)، اسلام از طریق رهنمودهای مستند و معتبر نسبت به جایگاه آیندپردازی آرمان شهری و نیز چشم انداز سیر تحولی تمدن های آینده، بازتعریف خاصی داشته و نیز در تحلیل آینده به ویژه با تأکید بر حوزه فرهنگ و ارزش های اجتماعی، عنایت های ویژه ای داشته که توضیح آن لازم مینماید:
1. گرچه انسان در چهارچوب مشخصی امکان تصرف در آینده را دارد ولی اراده او در ساخت آینده در طول اراده الهی قرار میگیرد. جلوهای از تجلی اراده الهی بر اساس قوانین تکوینی الهی است که در آن انسان دارای عقل، اختیار و روح الهی نسبت به سایر مخلوقات است؛ لذا با توجه به تمایز انسان از سایر مخلوقات، خداوند برای تضمین حداکثر بهره گیری انسان از عالم هستی و در راستای هدف خلقت او، به ابلاغ قوانین تشریعی پرداخته است؛ بنابراین به کارگیری اراده انسانی در کشف و فهم قوانین تکوینی (علم و فناوری) و قوانین تشریعی (نهادها و اصول تنظیم کننده مناسبات و روابط بشری) و فلسفه خلقت، میتواند انسان را در جهت تسخیر آینده امن و پایدارش راهنمایی کند.
2. برخی آیندهها قطعاً وقوع خواهند یافت. این امر مستلزم پذیرش اصل قطعیت در کنار عدم قطعیت در جریان شکل گیری آینده های محتمل است. در علوم انسانی همچون علوم طبیعی بر پایه برخی استدلال های روشمند، وقوع برخی رویدادها اثبات شده است.
به عنوان نمونه در ستاره شناسی پایان یافتن عمر خورشید قطعی است. در جمعیت شناسی، پیر شدن جمعیت و یا وقوع مرگ انسان (پایان زندگی دنیوی) محرز است. در علوم اسلامی نیز بنا به استدلال ها و روشمندی های خاص خود، وقوع رستاخیز (معاد) و حیات ابدی انسان و یا ظهور آخرین منجی بشریت و مکافات انسان ناشی از عمل خویش و... اثبات شده است.
بدیهی است در هیچکدام از موارد فوق، زمان وقوع و یا کیفیت وقوع آنها دقیقاً مشخص نیست، و به نحوی پیش بینی زمان وقوع هریک ناشناخته است، ولی بنا به تناسب اهمیت و تأثیرگذاری هریک از رویدادهای فوق بر آینده، انسان باید برای ساماندهی و بسترسازی و نیز کسب آمادگی های لازم برای ورود به آینده و ساختن آینده مطلوب، اراده خویش را به کار گیرد؛ بنابراین آینده پژوهی دینی اندیشه ای معطوف به آینده است که بر اساس برنامه و سنت الهی و اراده انسان، حرکت به سوی آینده مطلوب را برگشت پذیر و موعود میداند.
3. در آیندهپژوهی دینی اصولی وجود دارد که از طریق قرآن و تعالیم اهل بیت، امکان فهم ما از آینده و چگونگی نیل به آینده مطلوب را در اختیار انسان ها قرار می دهند.
در تفسیر المیزان اشاره شده: «در اینکه نوح از کجا فهمید اینها دیگر ایمان نمی آورند و علاوه بر آن، بندگان خدا را که در آن محیط بودند گمراه می سازند و از این گذشته، نسل آینده آنان نیز فاسد و مفسد است... [باید گفت که] نوح از روی مجرای طبیعی و محاسبات معمولی به این حقیقت رسیده بود، زیرا قومی که نهصد و پنجاه سال با مؤثرترین بیانات تبلیغ شوند و ایمان نیاورند، امیدی به هدایتشان نیست و چون این گروه کافر، اکثریت قاطع را در اجتماع داشتند و همه امکانات در اختیار آنها بود، طبعاً برای اغوای دیگران کوشش می کردند و نسل های آیندة چنین قومی قطعاً فاسد بودهاند».
4. آیندهپژوهی شاخه ای از مطالعات معرفتی است که به بحث آینده انسان و جهان می پردازد. درک چنین آینده ای نیازمند دیدگاهی کلی نگر و همه جانبه است.
در جهان نوعی کل گرایی و وابستگی متقابل وجود دارد. آینده پژوهان به قدری جهان را به هم پیوسته می بینند که معتقدند هیچ سیستمی یا هیچ جزئی از عالم را نمی توان صد درصد مجزا و منفرد درنظر گرفت، بلکه هر جزئی که در کانون توجه آینده پژوهان قرار می گیرید، به صورت یک سیستم باز در نظر گرفته میشود.
در خطبه 145 نهجالبلاغه، حضرت علی(ع)، ارتباط اجزای مختلف هستی را با یکدیگر به خوبی تبیین فرموده اند: «ای مردم! شما در این دنیا هدف تیرهای مرگ هستید که در هر جرعه ای اندوهی گلوگیر و در هر لقمه ای استخوان شکسته ای قرار دارد، در دنیا به نعمتی نمیرسید جز با از دست دادن نعمتی دیگر و روزی از عمر سالخورده ای نمیگذرد مگر به ویرانی یک روز از مهلتی که دارد و بر خوردنی او چیزی افزوده نمیشود مگر به نابود شدن روزی تعیین نشده و اثری از او زنده نمیشود مگر به نابودی اثر دیگر و چیزی برای او تازه و نو نمیشود مگر به کهنه شدن چیز دیگر و چیز جدید از او نمیروید، مگر به درو شدن چیزی دیگر. ریشههایی رفتند که ما شاخههای آن هستیم، چگونه شاخهها بدون ریشهها برقرار میمانند» (المیزان، جلد 25: 89).
5. آیندهها همیشه یکسان نیست. برخی آینده ها مطلوب و برخی نامطلوب است. این مطلب به صراحت نظر آینده پژوهان قرار دارد. زیرا آنها صراحتاً به کشف آینده های بهتر و نیز آینده های ممکن و محتمل می پردازند.
در واقع آینده پژوهی به عنوان مقوله ای میان رشته ای به دنبال کشف و شناسایی آینده های ممکن، محتمل و مطلوب است (قراملکی، 1385: 396). پس از شناسایی، آینده مطلوب را انتخاب و جهت نیل به آن راهبردهایی پیشنهاد می کند.
اصولاً آینده پژوهان تمایل دارند نتایج فعالیت های خود را حتی المقدور مطلوب و دلخواه ارزیابی کنند؛ لذا بخشی از حوزه فعالیت های آینده پژوهی که مطالعه، تبیین، ارزیابی و تدوین چنین ارزش هایی است تا بر اساس آن، آیندههای مختلف مورد ارزیابی و سنجش قرار گیرد.
6. آیندهپژوهی از شاخه های مطالعات میان رشته ای است لذا تنوع در روش فهم آموزه های موجود، در تحلیل موضوعات این قلمرو علمی ضروری است. مطالعات میان رشته ای الگویی برای پیشگیری و درمان تحویلی نگری برخاسته از حصرگرایی روش شناختی و نیز الگویی برای حفظ جهان شمولی روش تحقیق در علوم و رفع نسبیت گرایی ناشی از کثرت گرایی معرفتی دوره پست مدرنیسم است.
مسائل دین پژوهی نیز چندتباری است و اثربخشی آن ها در گروی اخذ الگوهای میان رشته ای است. بین مطالعات میان رشته ای و برگرفتن بدون الگوی دانش های مختلف، تمایز جوهری وجود دارد. کارایی محقق در مطالعات میان رشتهای منوط به برخورداری از زبان مشترک، توانایی مواجهه همراه با تسامح و سعه صدر و رعایت قواعد و الگوهای منطقی است (گزیده تفسیر نمونه، 1387: 277).