گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ ماه رمضان، ماه صیام و نیاز، ماه دعا و نماز، ماه بازگشت و توبه و ماه جوش و خروش تمام شد. گرچه حسرتش تا سال آینده بر دلمان خواهد ماند اما سرور یک ماه بندگی حی حق در دلمان شعله ور است. عید فطر را به شوق او صبح کرده ایم و غم رفتن رمضان را به همین دلخوشی بدرقه می کنیم.
اشعار زیر عرض تبریک به جهت ورود در عید الله اکبر است:
مولوی
بگذشت مه روزه ، عید آمد و عید آمد
بگذشت شب هجران، معشوق پدید آمد
آن صبح چو صادق شد، عذرای تو وامق شد
معشوق توعاشق شد، شیخ تو مرید آمد
شد جنگ و نظر آمد، شد زهر و شکر آمد
شد سنگ و گهر آمد، شد قفل و کلید آمد
جان از تن آلوده، هم پاک به پاکی رفت
هرچند چو خورشیدی بر پاک و پلید آمد
از لذت جام تو دل مانده به دام تو
جان نیز چو واقف شد، او نیز دوید آمد
بس توبه شایسته برسنگ تو بشکسته
بس زاهد و بس عابد کو خرقه درید آمد
باغ از دی نامحرم سه ماه نمی زد دم
بر بوی بهار تو، ازغیب رسید آمد
علیرضا قزوه
یمان ما دو نیمه شد ونان ما دو نیم
دست من و نگاه تو یا سیّدالکریم
روحم تمام زخمی و جانم تمام درد
یک امشبم ببخش به آرامش نسیم
از شعله های روز قیامت رها شدیم
افتاده ایم باز در این ورطه ی جحیم
چیزی بگو شبیه سخن گفتن شبان
حکمی بده به سادگی حکمت حکیم
ما راهیان کوی چپ و راست نیستیم
ما راست آمدیم سر راه مستقیم
ما عاشقان شهید توهستیم تا ابد
ما سالکان مرید تو بودیم از قدیم
برقی بگو وزان شود از سمت یا لطیف
اشکی بگو فرو چکد از ابر یا کریم
ما را ببر به رویت لبخند عید فطر
ما را بخوان به خلوت یا رب و یا عظیم
قیصرامین پور
عید است و دلم خانه ویرانه ، بیا
این خانه تکاندیم ز بیگانه ، بیا
یک ماه تمام مهیمانت بودیم
یک روز به مهمانی این خانه بیا
کلب علی تبریزی
افسوس که ماه رمضان آمد و رفت
آن توبه ده پیر و جوان آمد و رفت
از بهر صلاح کار ما آمده بود
از دست فساد ما به جان آمد و رفت
امیر معزی
همایون و مبارک باد عید روزه دارانش
چو عید روزه دارانش مبارک باد قربانش
عید اضحی رسم و آیین خلیل وآذرست
عید فطر اندر شریعت سنت پیغمبر است
اقبال لاهوری
روزه برجوع و عطش شبخون زند
چنبر تن پروری را بشکند
اما از نظر گاه مولانا در طول ماه رمضان،
«منِ» حقیقی انسان که در سایه من های دروغین
وی قرار گرفته بود، مجال می یابد که از سایه برون آمده
و خویشتنِ انسان شود؛
و با عید فطر این من برآمده که از مذبح من های دروغین
(من هایی که آلوده به نام و نان و شهوت اند.
من هایی که نه سر بر آسمان که دل در گرو زمین دارند)
باز می گردد، فرصت عروج می یابد.