به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، تا به حال چند فیلم درباره تاریخ آمریکا دیدهاید؟ حتما حتی اگر اهل فیلم دیدن هم نباشید مخاطب چندتایی از آنها بودهاید. آمریکاییها حتی از قسمتهای تاریک گذشتهشان هم چهرهای دوستداشتنی تراشیدهاند و سینمایی کردهاند.
منظورم فیلمهای «وسترن» است یعنی فیلمهایی که ادعا ندارند اجداد آمریکا دزد و آدمکش و کودن نبودهاند بلکه میگویند دزد و آدمکش و کودن هم از نوع آمریکاییاش جذاب است. حالا لطفا بپرسید اساسا مگر آمریکا تاریخ دارد که این همه فیلم درباره آن ساخته؟
و سؤال دوم این است؛
ایالات متحده برای تبلیغ گذشته و حال و آیندهاش در تمام دنیا، سالی چقدر هزینه میکند؟
حقیقت این است که چنین سؤالی اشتباه است و به درستی باید پرسید که ایالات متحده برای تبلیغ گذشته و حال و آیندهاش سالی چقدر پول در میآورد؟
بله! آنها از راه تبلیغ خودشان پول هم در میآورند نه اینکه هزینه کنند.
شما در هر جای دنیا از قلب آفریقا گرفته تا شرق دور یا حتی در خود آمریکا، خودتان و با هزینه از جیب خودتان فیلمهایی آمریکایی را خریداری میکنید و یا برای دیدن آنها بلیت خریده و به سینما میروید.
یعنی پول میدهید تا تبلیغات آنها را تماشا کنید.
آنقدر که بزرگترین اقتصاد دنیا، یعنی ایالات متحده پس از اسلحه سازی بزرگترین درآمدش را از راه سینما کسب میکند.
با توجه به همین نکته میتوان به راحتی ارتباط امپریالیسم و سینما را کشف کرد و از کشف این ارتباط پلی به بررسیهای کلیتر در باب تبلیغات امپریالیستی زد.
از قبل سینما و از بغل این کارخانه رویاسازی کلی تشکیلات و صنایع تبلیغی دیگر هم به وجود میآید. صنایعی که وجودشان وابسته به وجود سینماست اما خودشان هم به این صنعت مادر مدد میرسانند.
هر شخصیتی در سینما کم کم تبدیل به پوستر خواهد شد و اولین صنعتی که از کنار سینما به بهرهبرداری میرسد همین تولید و فروش پوستر است.
سپس عروسکهایی از کاراکترهای فیلم تولید میشود و به بازار میآید. خصوصا اگر فیلم در گونه کودک و نوجوان باشد یا حداقل بتواند برای آن گروه سنی جذابیتی ایجاد کند.
در مراحل بعد عکس یا نقاشی این هنرپیشگان را روی بستهبندی مواد غذایی و اسباببازیهای یک بار مصرف هم خواهید دید و یکی از مهمترین قسمتها لوازمالتحریر است.
امروزه که پوستر کمتر مورد مصرفی دارد بیشتر طرحهای روز جلد دفاتر و لوازمالتحریر است که کار همان پوستر را انجام میدهد.
البته شخصیتهای روی جلد معمولا از انیمیشنهای کارتونیک هستند نه شخصیتهای رئال.
این چرخه که از دوران کودکی، روند تأثیرگذاری روی ذهن تودهها را شروع کرده کم کم افراد اجتماع را به انجذاب سمت صفحه اول نشریات زرد سوق میدهد و یا تاپ نیوز پاپاراتزیترین رسانههای اینترنتی و شبکههای اجتماعی.
همینطور باید گفت قوه رویابافی و قدرت تلقین سینمای پروپاگاندای آمریکا از همان کودکی روی افراد جامعه کار کرده که تا این حد قوت یافته و حتی در کهنسالی افراد هم آنها را در ید قادره خود نگه داشته است.
به این ترتیب در دنیای تبلیغات، سینما را باید یک ابر قدرت دانست که دارای هژمونی گسترده و پیچیدهای است.
ابرقدرتی که به جای بمب اتم از تخیل بخشی استفاده میکند و برای عبور از موانع فرهنگی جهت رسیدن به اهداف سودجویانهاش، دست به ساخت یک فرهنگ جدید میزند.
طبق یک تعریف جدیدتر باید این جریان برساخته را به جای فرهنگ جدید و یا مصنوعی به نوعی ضد فرهنگ لقب داد. یادمان نرفته روزگاری که عروسکهای سریال «مدرسه موشها» را در ژاپن بازسازی کرده بودند و در بازارها میفروختند.
قطعا بهترین دفاع در برابر تهاجم فرهنگی، حمله است.
ما برای یکی رسیدن به یکی از اصلیتری آرمانهای اولیه نهضت اسلامیمان یعنی صدور پیام انقلاب، نیاز داریم که به تمام این حوزهها توجه تام داشته باشیم؛ تقویت سینمای ملی و بخصوص سینمای کودک، گسترش بهرهگیری از ظرفیتهای بومی در امر تبلیغ و کشف و معرفی جذابیتهای بومی.
لازم نیست سالی چند میلیارد برای تبلیغ فرهنگ ملی و مذهبیمان هزینه کنیم بلکه حتی میتوان این آرمان را تبدیل به ابزاری سودآور کرد، آنچنان که از نظر اقتصادی هم به نفع کشور باشد.
شکرستان تا بحال موفقترین انیمیشن ایرانی بوده و جالب است که باید گفت شکرستان اساسا ایرانیترین انیمیشن تولید داخل است.
موفقیت این مجموعه نشان میدهد الگوهای بومی چقدر بهتر از هر مدل دیگری در جذب مخاطب کارایی دارند و استقبال بینظیر مشتریان لوازمالتحریری از دفترهایی که روی آن طرح شخصیتهای کارتون کار شده نشان میدهد از بغل یک صنعت پویای فیلمسازی چندین و چند صنعت تبلیغی دیگر میتوانند به رونق برسند، به تمام این فاکتورهای ثمربخش، تأثیرات مثبت فرهنگی و روانی چنین رویکردی را بر اجتماع اضافه کنیم تا به ارزش و اهمیت واقعی مطلب بیشتر پی برده شود.
منبع: باشگاه خبرنگاران