گروه اندیشه «خبرگزاری دانشجو»، در برنامه این هفته هنگام درنگ دکتر موسی حقانی، محقق و پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، با آقایان پرویز جنتی طالقانی، محقق و پزوهشگر تاریخ معاصر ایران، مسعود رضایی، محقق و پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، به بررسی جریانات چپ و مواضع این جریان در برابر حوادث ایران پرداخت.
خاک ایران نباید زیر پای بیگانه باشد
حقانی: در برنامه گذشته به بحث جنگل رسیدیم، که نهضتی ضد استعماری بود و برای اعاده مشروطیت در ایران و قطع کردن دست اجانب و نفوذ بیگانگان آغاز شد ولی خودش رفته رفته گرفتار نیروهایی شد که از سوی جریانات استعماری گسیل شده بودند تا نگذارند این نهضت ناکام بماند. برخلاف دیدگاهی که نهضت جنگل را نهضتی تجزیهطلبانه میشناسد، نگاه ما این است که میرزا کوچکخان به هیچ وجه به دنبال تجزیه ایران نبود.
میرزا کوچک خان فردی بود که تلاش داشت مشروطیت را به مسیر اصلی خود بازگرداند، اما به برخی از مسائل توجه نداشت. شاید نوعی بی تجربگی دامنگیر نهضت جنگل شد. من خواهشم این است که نقش جریانات چپ (مارکسیستی) را در به شکست کشاندن نهضت جنگل توضیح دهید.
رضایی: میرزا کوچک خان فردی ملی و مذهبی بود. از دوران جوانی خود در نهضت مشروطه حضور دارد. زمانی که ایران درگیر جنگ جهانی اول می شود و نیروهای بیگانه وارد ایران می شوند میرزا کوچک خان یک تعصب ملی دارد که خاک ایران نباید زیر پای بیگانه باشد. با همین انگیزه نهضت خود را شروع می کند.
نهضت جنگل دچار مسائل مختلفی میشود، از یک سو در داخل یک حکومت ضعیف وجود دارد و از سوی دیگر انگلیسیها در پی گسترش نفوذ خود می باشند. بعد از اینکه در شوروی انقلاب سوسیالیستی به وقوع پیوست بخش اعظمی از نیروهای روس از ایران خارج میشوند و انگلیسیها در صدد گسترش نفوذ خود به سمت شمال هستند. میرزا در این امر با آنها درگیر است. این یک فضای کلی از آن دوران بود.
میرزا کوچک خان در تلاش بود استقلال ملی و دینی و مذهبی ایران حفظ شود
نهضت جنگل مراحل مختلفی را طی کرده بود. در خرداد ماه سال 1299، ناوگان شوروی وارد بندر انزلی میشود و این در زمانی است که نهضت یک دوره شکست را از نیروهای انگلیسی و قزاق داشت. با ورود ناوگان شوروی به ایران حزب کمونیست در ایران اعلام موجودیت می کند. اولین کنگره خود را نیز برگزار میکند. دبیر کل اول این کنگره فردی معروف به سلطان زاده است.
میرزا کوچک خان با اینها وارد یک پیوند می شود اما حواس میرزا به این است که قراردادی که با اینها می بندد به گونه باشد تا استقلال ملی و استقلال دینی و مذهبی این سرزمین خدشه دار نشود.
حقانی: بسیار حساسیت داشت و دقیق هم عمل می کرد.
رضایی: میرزا در این قراردادها دقت لازم را داشت، اما مشکلی که برای میرزا پیش میآید این است که طرف مقابل به پشتوانه یک نیروی خارجی قائل به انجام تعهدات خود در این قرارداد نیست. میرزا تعهد کرد که شعار کمونیستی نباید در این منطقه وجود داشته باشد، اقتصاد کمونیستی نباید در این منطقه اجرا شود، اصلاحات ارضی به معنای مصادره زمین ها و ... نباید انجام شود، نیروهای بیشتر شوروی هم نباید وارد این منطقه بشوند.
افراد بهایی به نهضت جنگل راه یافتند
کلا نیروهای چپ یه حالت تندروی دارند. این حالت تندروی را در این مورد هم بروز دادند. علی رغم تمام این معاهداتی که در تیر ماه سال 1299 با میرزا کوچک خان بسته بودند، حداکثر مدت این اتحاد و هماهنگی 3 ماه بود. در بین طرفداران کمونیست ها فردی به نام احسان الله خان دوستدار وجود دارد. این فرد اصالتا یک فرد بهایی است.
دوستدار به همراه چندی در تشکیلات اداری که در آنجا پیریزی میشود، موقعیت بالایی را به دست میآورد. میتوان در اینجا به میرزا این انتقاد را کرد که نباید وارد پیوند و پیمان با چنین نیروهایی بشود، اما برای رعایت انصاف، باید 6 سال مجاهدت میرزا را نیز در نظر بگیریم. شرایطی که به وجود می آید میرزا را وادار میکند برای جلوگیری از نفوذ نیروهای انگلیسی که در پیمان با نیروهای قزاق بودند، چنین پیمانی را ببند.
بعد از این پیمان (بعد از 2-3 ماه) میرزا با نیروهای کمونیست درگیر می شود. این پیمان در این مرحله به شکست منتهی می شود. علی رغم اینکه نهضت جنگل یک نهضت آزادیبخش بود و شورویها و لنین با شعار حمایت از نهضتهای آزادیبخش روی کار آمده بودند، هیچ حمایتی از میرزا در این مرحله هم انجام نمی دهند و پشت میرزا را خالی می کنند.
حقانی: همانطور که اشاره کردید میرزا کوچک خان یک انقلابی متدین ایران دوست است. در این مقطع با مرحوم شهید مدرس هم ارتباط دارند. بنا داشتند مشروطیت را به مسیر اصلی خود بازگردانند. شاید مقداری کم تجربگی نیز موثر بود و یک اصل که متاسفانه در مشروطه رعایت نشد، و بعد از آن نیز از سوی جریانات دینی در کشور دوباره تکرار شد، و آن این است که با جریانات و گروههایی که خیلی با ما ارتباط ندارند مرز بندی نمیکنند.
همین عدم مرزبندی باعث شد فرد تندرویی همانند دوستدار وارد این نهضت شود و در نهایت میرزا را علی رغم میلش به پای میز قرارداد بکشاند. اندکی در خصوص این تیمی، که وارد نهضت جنگل شدند و این نهضت را با بن بست مواجه کردند و حتی در یک مقاطعی پشتوانه مردمی نهضت را با افراط های خود از نهضت گرفتند، صحبت بفرمایید.
جریاناتی که در مشروطیت به وجود آمد
جنتی: از مشروطه اگر بخواهیم بررسی کنیم 6-7 جریان در مشروطه حضور دارد که عبارتند از جریان ناسیونالیستی (سردمدار این جریان آقای مراغه ای است)، جریان لیبرالیستی (از میرزا ملکم خان و پدرش )، جریان تجددخواهان(شاخه ای از لیبرال ها می باشند و سردمدارش آقای تقی زاده است)، جریان دموکراتیسم(همان جریان مارکسیستی است و سردمدار این جریان آقای اسکندری محسوب می شود)، 3جریان اسلامی که یکی پیروان مکتب میرزای شیرازی(مکتب سامرا) و پیروان مکتب آخوند خراسانی(مکتب نجف) و جریان اتحاد اسلام که سید جمال اسد آبادی بنا می گذارد و میرزا کوچک خان در واقع دنباله این مکتب است.
زمانی که نهضت مشروطه به انحراف کشیده می شود میرزا کوچک خان به گیلان می آید و همان جریان اتحاد اسلام را ادامه می دهد. در مشروطیت حزب کمونیست هم دنباله جریان دموکراتیسم است. حزب کمونیست هم نظرات مارکسیستی –لیبرالیستی دارد. میرزا کوچک خان علی رغم سابقه انقلابی و اسلامی از تاکتیک ها و ادبیات مارکسیست ها و گروه های مارکسیستی بی خبر بود.
با توجه به مکتب قم که امام آن را پایه گذاری کرد میرزا کوچک خان اشتباه بزرگی کرده است چراکه جریان انقلابی و اسلامی در هیچ مقطعی اتحاد استراتژیکی نمی بندد و بی خبر از ادبیات و سنت مارکسیستی این کار را انجام داد.
حقانی: نکته ای را اشاره کنم و آن اینکه آنها با شعارهای رهایی مردم و توده های مظلوم آمدند شاید هم امر هم باعث شد تا یک جاهایی از اینها اقبال شود. میرزا کوچک خان هم یک سابقه ی همکاری با اینها در مشروطه داشت بدون اینکه به ماهیت آنها پی ببرد.
در نهایت میرزا کوچک خان به احسان الله خان به عنوان یک انقلابی همکار در مشروطه نگاه می کرد که در برخی موارد تندی هایی هم دارد اما میرزا کوچک خان به این امر دقت نداشت که این تندی ها به مبانی فکری او باز گردد.
گاندی گفت من از سید جمال تقلید کردم
جنتی: در جریان اتحاد اسلام خط مشی بازگشتن تمام گروه ها به اسلام و مبارزه همه جانبه با استعمار انگلیس بود. بعدها آقای گاندی گفت که من از سید جال تقلید کردم. این امر یک سنت پیشینه برای میرزا کوچک خان بود.
میرزا کوچک خان با توجه به پیشینه افرادی چون دوستدار و به دلیل همکاری که در گذشته در جریان انقلاب مشروطه داشتند با آنها داشت، با آنها متحد شد و اتحاد با این جریانات باعث شد مردم از میرزا کوچک خان و نهضت جنگل روی گردان شوند.این امر باعث شد شایعات و عملیات روانی دشمن علیه میرزا کوچک خان کارساز شود.
حقانی: یک سوی این ماجرا هم تندروی های کمونیست ها را می بینیم و هم شیطنت انگلیسی ها را شاهد هستیم که سعی می کنند یک نهضت ضد استعماری را با نفوذ در آن از مسیر خودش خارج کنند. اجازه دهید از نهضت جنگل عبور کنیم هر چند گفته های بسیاری در این مورد وجود دارد. تحلیل کمونیست ها و عملکرد آنها را در ماجرای کودتای سال 1299 و بعد در کمک کردن به روی کار آمدن رضا خان، را توضیح دهید.
لنین و کمونیست ها از میرزا جدا می شوند
رضایی: کلا حزب کمونیست ایران همواره نگاه شان به تحلیل و تفسیری بود که حزب مادر از مسائل ایران دارد ولو مخالف تحلیل و تفسیر خودشان باشد. لنین بعد دو سال که از انقلاب شوروی می گذرد طرحی به نام طرح جدید اقتصادی را ارائه می دهد. از جمله ائده های این طرح ارتباط با دنیای سرمایه داری بود و روابط تجاری خود را باید درست کنیم.
آنها بر خلاف شعارهایی که می دادند، بیش از آنکه به تز های مارکسیستی خود پایبند باشند به منافع اقتصادی و ملی خود پایبند بودند. از دو قراردادی که با انگلیس و با ایران بسته می شود، رضا خان بر سر کار می آید و او را به رسمیت می شناسند و از میرزا کوچک خان هم حمایت نمی کنند. کمونیست های ایرانی به اعتقاد بنده، بر حسب همین تز لنین از نهضت جدا می شوند و جرات انجام کاری خلاف آن را ندارند.
اینکه دولت رضا شاه بر روی کار آمد و به رسمیت شد، در واقع از سوی دولت شوروی و شخص لنین به رسمیت شناخته شد و به تبع او کمونیست ها نیز این امر را نادیده گرفتند که رضا شاه یک نیروی انگلیسی و ضد ملی است. میرزا کوچک خان تنها ماند و در آذر ماه سال 1300 جان خود را از دست داد.
در پایتخت ایران روزنامه کمونیستی منتشر شد
حقانی: بر اساس چه تئوری کمونیست ها از رضاشاه حمایت کردند؟ از جهت تئوریک روس ها چگونه با رژیم پهلوی کنار آمدند؟
جنتی: حزب کمونیست بعد از جریان جنگل بطور خیلی قوی از رضاخان حمایت کرد. در لایحه تاسیس مجلس موسسان و بعد واگذاری حکومت، از رضا خان دفاع شد. این حمایت و دفاع از رضاخان ادامه پیدا می کند به طوری که بعدها رضاخان از کمونیست ها استقبال می کند و مورد تمجید خود قرار می دهد.
در پایتخت ایران روزنامه ایی به نام کمونیست منتشر می شود. تا زمان تاجگذاری رضا شاه این روند ادامه داشته است. بعد از سرکوب حزب کمونیست،بعد از مدت ها کنگره دوم کمونیست ها در ارومیه تشکیل می شود. در آن کنگره به این سوال خودشان پاسخ می دهند.
از خود انتقاد می کنند که چرا تا این حد از رضاخان حمایت کردیم. دلایل حمایت از رضا خان را این گونه توضیح می دهند؛ رضا خان از بین توده محروم به پا خواسته بود، فئودالیسم را در ایران براندازی کرد، در مقابل ارتجاع (منظور همان دین است) ایستاد. ارزیابی کمونیست ها این بود که رضا خان جامعه ما را یک قدم به سوسیالیست نزدیک می کند و در نتیجه باید حمایت شود.
بر طبق گفته امام(ره)؛ به گمانم امریکا شوروی را هم بازی داد. در جریان حمایت از رضا خان انگلیس ها هم شوروی را فریب دادند. در واقع عنصر صددرصد وابسته به انگلستان را یک فرد انقلابی و از میان توده برخاسته نشان دادند. یک امر دیگر که شوروی و روسها از آن غافل بودند سیاست «تفرقه بنداز و حکومت کن» انگلستان، بوده است.