در واقع کارگردان همه حرف فیلم را به یعنی ناسازگاری سنت و مدرنیزم و نفی بازگشت به سنت را به طور فشرده زده است. بنابراین فیلم گذشته فقط زبان گفتارش فرانسوی نیست بلکه زبان اندیشه آن نیز فرانسوی و لائیک و ضد سنت است .
به گزارش گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو» جلسه نمایش و تحلیل مضمونی فیلم سینمایی گذشته ساخته اصغر فرهادی، به همت موسسه صهبای معرفت، عصر دیروز با حضور دکتر پرویز امینی؛ در مجتمع فرهنگی دانشجویی 13 آبان (لانه جاسوسی) برگزار شد.
متن زیر سخنرانی کامل دکتر پرویز امینی در این جلسه است :
تحلیل فیلم نه نقد فیلم
نکته اول این است که بحثهای بنده بیشتر متمرکز بر روی تحلیل فیلم است تا نقد فیلم، در واقع تلاش بنده این است که بگویم فیلم چه میگوید؟ نه اینکه چرا چنین میگوید و چرا چنین نمیگوید که تفاوت ظریفی بین تحلیل و نقد فیلم است. فرق بین نقد و تحلیل فیلم این است که در تحلیل فیلم تلاش برای فهمیدن پیام اصلی یا در واقع خود فیلم است و هنوز وارد نقد، ارزیابی و داوری نشدیم، اینکه تلاش کنیم تا حرف اصلی فیلم را متوجه شویم،
نکته دوم بنابراین در تحلیل فیلم عمدتا به گزارههای متنی و درون فیلم بحثها را مستند میکنم و در کنارش به برخی المان ها و عناصر معرفتی کارگردان در دیگر آثارش رجوع می کنم.
نکته سوم این که فیلم سینمایی پدیدهای است که چیزی از تصویر، صدا، افکت و غیره در آن بیدلیل و اتفاقی نیست و همه جزئیات در خدمت اندیشه و خواست کارگردان قرار میگیرد یا لااقل قاعده کار چنین است . این مسئله به این دلیل فرایند خاص تولید فیلم سینمایی است که در چند مرحله اصلی مانند نوشتن و بازنویسیهای مکرر «فیلم نامه» که معمولاً با ذکر بسیاری از جزییات است و همچنین «کارگردانی» و نیز در نهایت «تدوین» است، موضوع کنترل و مدیریت میشود.
نکته چهارم این است که فهم فیلم گذشته تا حدی مشکل است چرا از یک سو جنبه های معرفتی و اندیشه ای در آن غلبه دارد و از دیگر سو به جای طرح مستقیم آنها با نشانه گذاری درباره آنها بحث کرده است که بخشی از اختلاف برداشتها درباره این فیلم هم بر همین اساس طبیعی است.
درباره این فیلم مخاطب می تواند برداشت هایی داشته باشد که به نوعی در طول یکدیگر است.
برداشت اول
اولین برداشتی که خصوصا مخاطب عمومی فیلم از آن پیدا میکند این است که احساس میکند فیلم حول و حوش معمای خودکشی «سلین» همسر اول سمیر است که مانند فیلمهای کاراگاهی فرضیاتی در این مورد مطرح و سپس رد میشوند. یا در واقع، به این وسیله تعلیق شکل میگیرد و کشش داستان برای مخاطب نیز نتیجه همین تعلیق است. برخی تعابیر منتقدان درباره این فیلم به عنوان جدول کلمات متقاطع بیشتر نتیجه همین برداشت است. یا انتقادی که به کش دار و طولانی بودن فیلم وجود دارد(بیش از دو ساعت) و این که تا 20 دقیقه یا نیم ساعت اول فیلم اتفاق خاصی رخ نمی دهد بیشتر نتیجه همین برداشت است. در این برداشت فیلم برای مخاطب از جذابیت متناسب با شهرت و فیلم های سابقش برخوردار نیست.
برداشت دوم
در برداشت دوم مخاطب با این مسئله مواجه میشود که برخلاف فیلم های کاراگاهی و معمایی، معمای خودکشی سلین حل نمی شود و پاسخی پیدا نمی کند. در فیلم دائما دلایل مختلفی از افسردگی تا اطلاع او از روابط عاشقانه همسرش سمیر با مارین، تا ماجرای برخورد تند سمیر با او فروشگاه خشکشویی پیش چشم مشتری و کارگر فروشگاه، تا رد و بدل شدن ایمیل توسط دختر مارین(لوسی) تا نقشی که «نعیما» کارگر خشکشویی در این ارتباط دارد و.. برای خودکشی سلین مطرح میشود که هر دلیل با آمدن شواهد تازه رد میشود. تا این که سمیر درباره دلیل خودکشی همسرش به واژه «نمی دانم» در سکانس های پایانی فیلم تاکید میکند و از بررسی و پیگیری آن صرفنظر میکند. در این برداشت، فیلم میخواهد بگوید دنبال یقین و اطمینان از واقعیت و حقیقت نباش چرا که درست در نقطه ای که مطمن هستی و یقین داری همیشه این احتمال است که تو اشتباه کرده باشی. در واقع تفیلم به لحاظ معرفتی به دنبال سست نشان دادن معرفت های یقینی است و از ترجیح شکاکیت بر یقین دفاع میکند. هر بار درباره خودکشی سلین از سوی هر یک از کاراکترهای فیلم فرضیات قطعی و یقینی مطرح و رد میشود. فیلم از این هم گامی فرا تر میرود که اساسا جستجوی یقین و اطمینان امری نشدنی و بیهوده است که در صرفنظر کردن سمیر از یافتن حقیقت خودکشی همسرش نمود دارد. علاوه بر مشکل معرفتی که احساس یقین و اطمینان دارد از یک نوع چالش کارکردی نیز برخوردار است. چالش ها و تنش هایی که بین لوسی، سمیر احمد، مارین و نعیما هست همه نتیجه انگاره هایی یقینی است که آنها درباره خودکشی سلین دارند. بنابراین یقین یا احساس یقین و اطمینان سرمنشا خشونت و درگیری است که کارگردان در فیلم جدایی نادر و از سیمین و نیز درباره الی نیز بر آن تاکید داشته است. جمع بندی این برداشت از فیلم در دیالوگ یک کاراکتر فرعی(دکتر همسر سمیر) بیان میشود. دکتر در پاسخ به سمیر که می پرسد چگونه می توان مطمئن شد میگوید با تست های بعدی هر چند که باز شکی باقی خواهد و اساسا هر اطمینانی در این شرایط مشکوک است. در سکانس های پایانی فیلم می بینیم که کاراکترها بعد از طی این آزمون و خطاها درباره فرضیات گوناگون درباره خودکشی سلین و نافرجام دیدن کشف حقیقت آن و صرفنظر کردن از پیگیری آن بیشتر از واژگان «نمی دانم»، «شاید » و..مانند این استفاده میکنند. حتی مارین درباره مدت بارداریش میگوید «دوماه و خورده ای» یعنی زمان را دقیق بیان نمی کند که این نشانه تغییر معرفتی در او است. سمیر نیز علی رغم عدم واکنش همسرش به تست هایی(عطرها) که دکتر انجام داده است به جای یقین به این که همسرش به تست ها پاسخ نخواهد داد در حالیکه در حال ترک بیمارستان است ناگهان مردد میشود و بر می گردد و خودش عطرها را بر روی همسرش تست میکند که نشانه تغییر معرفتی در سمیر از نگاه یقینی به نگاه شکاکانه است.
برداشت سوم
فیلم در برداشت سوم بازنمایی چالش سنت و مدرنیزم است. سنت و مدرنیزم در معنای فلسفی و معرفتی آن با آنچه غالبا ذهنیت عمومی از آن میفهمد تفاوت دارد. پایه و اساس مدرنیته، «فردیت انسان» است و باقی مسائل اعتباری هستند. کانت، پیامبر مدرنیته، میگوید آن چیزی که اهمیت دارد این است که انسان غایت است نه ابزاری برای رسیدن به اهداف. یعنی پیش و پس از فرد، مرجعیتی وجود ندارد بلکه خود انسان ملاک است. پس مدرنیته یعنی رد هر گونه مرجعیت خارج از فرد که به آن اصل اتونومی یا خودمختاری یا خودبنیادی بشر میگویند.
وی افزود: هسته مرکزی و اصلی سنت، تکیه بر یک مرجعیت بیرون از خود برای تشخیص ارزشها، تنظیم رفتارها و روابط فردی و جمعی است که این مرجعیت دین و یا هر چیز دیگری حتی آداب و روسم و سنت های یک گروه و جامعه میتواند باشد. در مدرنیته فرد تصمیم میگیرد چه بکند و همین هم مهم است نه آن که چه میکند. بنابراین ارزش طلاق و ازدواج مادامی که فرد با اراده آزاد آنها را انتخاب کرده باشد ترجیحی برهم ندارند. خودکشی و پایان دادن به حیات نیز از همین منطق پیروی میکند. چون مرجعیت رفتار با انسان است او حق دارد این کار را بکند و مشکلی در راه او وجود ندارد در حالی که در سنت این گونه نیست. دیالوگ فواد در مترو به پدرش که می گوید ما نمی دانیم مادرت میخواهد بمیرد یا با تصال به دستگاه زنده بماند این است که معلوم است که میخواهد بمیرد اگر نمی خواست بمیرد که خودکشی نمی کرد. همین مسئله خودینیادی مدرنیته را بازگو میکند که پدر پاسخی برایش ندارد.
در فیلم گذشته، کاراکتر احمد نماد«سنت » است. اسمش احمد، ریشوست و قرمه سبزی و بلال درست میکند و ایرانی است. مارین فردی فرانسوی است و نشانه هایی در فیلم دارد مثل این که بدون طلاق از احمد با سمیر ازدواج کرده و از او باردار است و نماد «مدرنیته» یا لاقل زادگاهش مدرنیته است و دائما در فیلم جدال سنت و مدرنیته را میبینیم. سکانس اول فیلم بازنمایی چالش بین سنت و مدرنیزم است. وقتی مارین در استقبال از احمد پشت یک جدار شیشه ای ضخیم نشان داده میشود که این دو مقابل هم هستند اما این فاصله شیشه ای ضخیم مانع از فهم و دیالوگ آنها با هم میشود و مجبور میشوند با ایما و اشاره با هم حرف بزنند. کاراکترهای فیلم به نوعی نشان دهنده چالش سنت و مدرنیزمند. شهریار صاحب رستوران ایرانی و همسری فرانسوی دارد که شهریار اشاره میکند هنوز یک چیز کوچکی مثل شباهت رنگ پرچم رابطه ما را حفظ کرده است. سمیر عرب با سلین فرانسوی و رابطه سردی که در زندگی دارند و مارین فرانسوی با احمد ایرانی که رابطه پر تنش و چالشی دارند همه نشانه هایی از درگیری و ناسازگاری سنت و مدرنیزم است.
فیلم از زبان شهریار صاحب رستوران برداشت سوم را جمع بندی میکند. احمد به شهریار میگوید که اگر چهار سال پیش از فرانسه نرفته بود شاید این اتفاق(احتمالا اشاره به جداییش از مارین) نمی افتاد. شهریار در پاسخ میگوید اگر چهار سال پیش نمی رفتی یک سال بعد نه دوسال بعد میرفتی تو آدم اینجا نیستی. آخرش این جویی که یک پایت را گذاشتی اینور(سنت) یک پایت را گذاشتی اون ور(مدرنیزم) یک جایی گشاد میشه.
برداشت چهارم
به طور طبیعی پرسش این خواهد بود که در تقابل سنت و مدرنیته چه کار کنیم؟ پاسخ فیلم رد بازگشت به گذشته یعنی سنت است. در واقع گذشته به عنوان اسم فیلم تداعی کننده مسئله فیلم یعنی سنت است. فیلم در سکانس های پایانی بر این مسئله تاکید دارد. سمیر در سکانس های پایانی فیلم در خشکشویی به مارین می گوید که من میخواهم راجع به الان حرف بزنیم و این که قبلا چی بوده تمام شده رفته و چیزی که میدونم اینه که یک بچه تو شکم تو است و فقط باید باید فراموش کنیم و در پاسخ سئوال مارین که میشه(گذشته را فراموش کرد)؟ میگوید که باید بشه تاکید دارد گذشته یا همان سنت را باید فراموش کنیم. در یکی دیگر از سکانس های پایانی فیلم نیز هم مارین در پاسخ به خواسته احمد که میخواهد درباره چهار سال پیش صحبت کند میگوید که نه نمی خواهم درباره گذشته بشنوم و فراموش کن چرا که نمی خواهم به عقب برگردم. مارین که از زمان آمدن احمد شرایطی برایش پیش آمده است که دائما حالت عصبانیت دارد که در نماد سیگار کشیدن نشان داده میشود در این سکانس پایانی بعد از این که گفته است که دیگر نمی خواهم به عقب برگردم پنجره را باز میکند و یک نفس عمیق که نشانه آرامش است میکشد.
کارگردان البته در دقایق نخست فیلم و قبل از ظاهر شدن نام گذشته به عنوان فیلم در تیتراژ این برداشت از فیلم را مطرح کرده است. جایی که مارین میخواهد دنده عقب برود و با برخورد و تصادف مواجهه میشود. اسم فیلم بلافاصله بعد از دنده عقب منجر به تصادف بر روی پرده ظاهر میشود. در واقع با نشان دادن تصادف در حرکت دنده عقب خودرو با رانندگی مارین این نشانه گذاری را انجام میدهد که بازگشت به سنت ممنوع .
در این باره میتوان به سراغ سایر کارهای فرهادی رفت. فرهادی در سکانس اول فیلم چهارشنبه سوری یک زن سوار شده بر ترک موتور شوهرش را نشان میدهد که از حاشیه تهران(امامزداده داوود) در حال حرکت به سمت تهران هستند(از سنت به مدرنیزم) که ناگهان چادر زن(نماد سنت) در چرخ موتور گیر میکند و آنها به زمین میخورند. در واقع سنت را مانع ورود به دنیای مدرن میداند. و در سکانس پایانی همان زن را نشان میدهد که در حال برگشت از تهران دیگر چادر ندارد. در فیلم شهر زیبا، سکانسی است که دیالوگ بین اعلا و یک سید روحانی(نماد سنت) را می بینیم که چالش بین نجات یک انسان و انجام نماز اول وقت در آن بین آنها طرح میشود و سید روحانی به عنوان نماد سنت، نماز را از نجات جان یک انسان مهمتر میداندو فیلم به این شکل موضع انتقادی خود به سنت را نشان میدهد. در فیلم جدایی نادر از سیمین سکانسی وجود دارد که شوهر راضیه پس از آن که به دلیل شکایت متقابل نادر از راضیه قرار است بازدداشت شود یا ضمانت تهیه کند معترض میشود و بازپرس یا قاضی نیز دستور بازدداشت او را میدهد. یعنی فرد در شرایطی است که اولا فرزندش سقط جنین شده و در همین حال همسرش نیز متهم و احتمال رفتن به بازداشتگاه را دارد و خود نیز روانه بازداشتگاه شده است. در این شرایط از شوهر راضیه در فیلم نمایی نشان داده شده است که در کنار آبخوری ایستاده و اظهار میکند که حالم بد است و همه بدبختی های عالم در چهره او دیده میشود و همزمان با این نما صدای اذان(نماد سنت) پخش میشود و بین این همه بدبختی و این نماد سنت(اذان) ارتباط ایجاد میکند. بنابراین در فرهادی نوعی نگرش علیه سنت وجود دارد که البته مثل دیگر پیام های فیلم های او نمادین است و گل درشت نیست.
برداشت پنجم
سئوال مهمی که مطرح است این است که چرا لوکیشن اصلی فیلم در منطقه ای در حاشیه پاریس است؟ در فیلم چیز زیادی از نشانه های به خصوص فرانسه نمیبینم. بنابراین برخی منتقدین می گفتند که چرا لوکیشین و ویژگی های آن در فیلم ظهور و بروز ندارد. فرانسه با انقلاب فرانسه که یک انقلاب ضد سنت بود و محور دنیای مدرن محسوب میشود، شناخته میشود. فرانسه یا لائیکترین کشور دنیا یا جزء لاییک ترین کشورهی دنیا است که در برابر آن کشورهایی منثل آمریکا مذهبی به حساب می آیند. فیلم در حاشیه پاریس میگذرد چون میخواهد نشان دهد کاراکترها ی که ما در فیلم داریم در حاشیه مدرنیته هستند. در واقع همه کاراکترهای در سطوح مختلف هنوز تعلقاتی به سنت دارند بنابراین در حاشیه مدرنیسم قرار میگرند. با این که از احمد به عنوان نماد سنت چیزی جز برخی تشریفات سنت مثل سبزی قرمه و ریش و اسم نمی بینیم و در مارین نیز چیزی جز یک علقه به سنت(احمد و سمیر) نیست اما همچنان در حاشیه مدرنیزم تعریف میشوند.
مارین به عنوان نماد مدرنیزم با احمد و سپس با سمیر ازدواج میکند که هر دو نماد سنت هستند. بنابراین، او هنوز یک انسان مدرن ارتدوکس و اورجینال است. در یکی از سکانس ها لوسی به احمد میگوید که میدونی چرا مارین مادرم رفته سراغ سمیر چون اون شبیه تو هست. یعنی مارین با این که نماد مدرنیزم است اما هنوز یک تعلقاتی به سنت در او ست بنابراین در حاشیه مدرنیزم که نمادش پاریس است زندگی میکند.
برداشت ششم
بهرحال این سئوال در فیلم مطرح است که اگر هم به نتیجه برسیم که سنت را باید کنار گذاشت اما در واقعیت امر که نمی توان سنت به عنوان چیزی که هست را منکر شد. پاسخ فیلم به سنت به عنوان یک واقعیت چیست؟ فیلم از زبان سمیر میگوید که آخرین حافظه ای که در فرد از بین می رود حافظه بویایی است که عطر و اودکلن ها را متناسب با حافظه بویایی نشان میدهد و نشانه گذاری میکند که نشانه سنت اند. یعنی سنت تا زمانی که انسان زنده است با اوست و از بین رفتنی نیست. بنابراین مسئله کنار گذاشتن سنت به عنوان سنت در متن زندگی مطرح است اما در سطح نوستالژی و خاطره و تشریفات مشکلی ندارد و باید در همان چارچوب هم محدودش کرد. تست عطرها از سوی سمیر که منجر به ایجاد اشک(نماد خاطره و نوستالژی) در سلین میشه اما قادر نیست انگشت سمیر را تکان بدهد. یعنی سنت به عنوان نوستالژی مشکلی ندارد ولی باید دانست که کاری حتی در حد فشار دادن یک انگشت هم از او بر نمی آید.
برداشت هفتم(جمع بندی)
در واقع کارگردان در دقایق نخست فیلم یعنی سکانس فردوگاه و دنده عقب گرفتن خودرو توسط مارین همه حرف فیلم را به یعنی ناسازگاری سنت و مدرنیزم و نفی بازگشت به سنت را به طور فشرده زده است. بنابراین فیلم گذشته فقط زبان گفتارش فرانسوی نیست بلکه زبان اندیشه آن نیز فرانسوی و لائیک و ضد سنت است .