گروه اندیشه «خبرگزاری دانشجو»؛ غدیر یکی از روزها و وقایع مهم و بزرگ در تاریخ اسلام به حساب می آید که پیرامون آن سوالات متعدد و به تبع آن اختلافات بسیار مطرح گردیده، به همین بهانه پای صحبت دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی، عضو هیأت علمی و استادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی نشستیم تا به بررسی برخی سوالات مطرح شده پیرامون مسئله غدیر بپردازیم.
«خبرگزاری دانشجو»- اگر خطابه پیامبر در روز عید غدیر مبنی بر ولایت امیرالمومنین بود، پس چرا بعد از وفات پیامبر (ص) هیچ کدام از انصار و مهاجرین واقعه غدیر را یادآوری نکردند و به آن استناد نکردند؟
صداقت ثمرحسینی: این پیشفرض صحیح نیست. علامه امینی در کتاب گرانسنگ «الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب» بابی دارد که در آن به تفصیل به مناشدههای امام علی علیهالسلام در احتجاج به حدیث غدیر پرداخته است. «مناشده» به معنای قسم دادن مخاطب به خدا، جهت بیان همة حقیقتی است که میداند و پنهان نکردن چیزی از آن است.
در تاریخ به کرات حضرت دیگران را قسم دادند تا واقعه غدیر را کتمان نکنند و حقیقت را بیان کنند. علامه امینی موارد متعددی از مناشدههای امیرالمؤمنین علیهالسلام را به نقل از منابع برادران اهل سنت نقل کرده است. علاوه بر آن، گواهی صحابه پیامبر خدا (ص) نیز در این زمینه موجود است که برخی از آنان مانند ابوایوب خالد انصاری و یا خزیمه بن ثابت انصاری از اصحاب بدر بودند. نیز سلیم بن قیس هلالی گزارشی از اولین مناشدههای حضرت در همان روزهای نخستین پس از رحلت پیامبر اکرم را روایت کرده است.
این موضوع موجب شده است تا برخی نویسندگان معاصر اهلسنت، مانند احسان عبدالمنعم عبدالهادی در کتاب «النظام السیاسی فی الاسلام - نظام الخلافة الراشدة» بابی را با عنوان «مجاز بودن طلب خلافت» در ذیل مباحث خلافت اسلامی مطرح کنند که در ذیل آن به طلبِ خلافت توسط علی بن ابیطالب اشاره شده است و اینکه امام علی همراه با دخت مکرم رسولالله (ص) از انصار طلب یاری میکردند و با تاکید بر انتساب خود به اهل بیت، خود را محقترین مردمان در کسب خلافت رسول الله دانستهاند. هرچند پاسخ میشنیدند که ما بیعت خود را کردهایم ...
«خبرگزاری دانشجو»- آیا بعد از واقعه غدیر تا لحظه وفات پیامبر(ص)؛ حضرت رسول اعمالی که دال بر خلافت علی(ع) باشد انجام دادند ؟ و سعی کردند رقبا را دور کنند؟
صداقت ثمرحسینی: برای پاسخ به این پرسش ابتدا باید با روایات وصیت آشنا شد. بهطور کلی پیامبر اکرم شش دسته روایت در باب «وصیت در مضمون جانشینی» خود دارند که همگی با یکدیگر پیوندی نزدیک و ناگسستنی دارند.
دستة اول از روایات، با الفاظ مختلف ولی در معنا یکسان، دلالت بر وجود امام در هر زمانی دارند. شاخصترین آنها روایت نبوی «مَن مات وَ لَم یَعرف إمام زَمانِه مَات مِیتة جَاهِلیَّة» است. اهل سنت این روایت را پذیرفتهاند و حتی در برخی از منابع متأخر این روایت را از زمرة دلایل شرعی وجوب برپایی خلافت قلمداد شده است؛ زیرا اقتضای وجوب شناخت امام و اطاعت از او، حصول آن، یعنی برپایی خلافت است.
دستة دوم از روایات، دلالت بر تعیین امام از عترت نبی دارد. شاخصترین آنها حدیث ثقلین است که از صحیحترین روایات مشترک شیعه و اهل سنت به شمار میرود. برای مثال جابر بن عبدالله انصاری روایت کرده است که پیامبر اکرم (ص) در روز عرفه و در حجة الوداع سوار بر شترش، که قصوی نام داشت، خطبهای ایراد فرمود و او این سخنان را از آن خطبه شنیده است: «یا ایها الناس إنی قد تَرکت فیکُم ما إن أخذتُم به لَن تَضلِّوا، کتاب الله و عِترتی أهلَ بیتی»؛ ای مردم، من در میان شما دو یادگار گرانسنگ برجای میگذارم که اگر به آن چنگ زنید، هرگز گمراه نخواهید شد، کتاب خدا و عترتم اهلبیتم. حدیث ثقلین در ضمن خطبة غدیر نیز تکرار شده است.
برخی دیگر از روایاتِ جانشینی، یعنی سومین دسته، عدد امامان را مشخص کردهاند که از زمرة آنان میتوان به حدیث اوصیای دوازدهگانه اشاره کرد: «یَکون بَعدی إثنی عَشَر أمیراً کُلُّهُم مِن قُریش» پس از من دوازده امیر خواهند آمد که همگی قریشیاند و در روایات مربوط به مهدویت نیز بیان شدهاند.
چهارمین دسته از روایات جانشینی، علاوه بر ذکر عدد، اسم و نسب و یا اسم و نسب و لقب امامان دوازدهگانه را نیز آوردهاند.
پنجمین دسته نیز به معرفی مهدی موعود میپردازند، از آن جهت که به وضوح معنای قریشی بودن پیشوایان دوازدهگانه و حاکمان را تبیین کردهاند و به لحاظ اعتبار مورد تایید همة امت حتی سلفیهای وهابی است به عبارت دیگر اجماع میان همه علمای شیعه و سنی است که به فرموده پیامبر امام مهدی در آخر الزمان ظهور خواهند کرد، و یقیناً سبط رسول الله و از فرزندان فاطمه هستند.
ششمین دسته از روایات نیز که به لحاظ دامنة زمانی، سراسر دوران بعثت را شامل میشوند، بر اثبات خلافت بلافصل علی بن ابیطالب تاکید دارند، نمونهای از آن را میتوان در حدیث وزارت یا حدیث یومالدار مشاهده کرد که پیامبر اکرم (ص) از علی بن ابیطالب، با عنوان «برادر، وصی و وزیر و وارث و خلیفه و امام» و نظایر آن یادکردهاند: «هذا علی اخی و وصیی و وزیری و وارثی و خلیفتی إمامکم ...» حدیث غدیر خم در این دسته قرار میگیرد و اگر خوب توجه شود ارتباطی ناگسستنی میان این روایات به چشم میخورد. البته پیامبر اکرم مجموعه وصایایی عمومی نیز دارد که در اینجا مجال ورود به آن نیست.
«خبرگزاری دانشجو»- موسی(ع) برای معرفی هارون به عنوان جانشین خود از ابتدا وی را به عنوان یاور، همدست و جانشین خود معرفی کردند؛ آیا رسول الله همانند موسی(ع) نیز دست به چنین اقدامی زدند؟
صداقت ثمرحسینی: همین طور است، در سیاق ششمین دسته از روایاتی که عرض شد، رسول خدا (ص) وصیت خود را با وصایای دیگر پیامبران الهی مقایسه کردهاند؛ چنانکه در بسیاری از روایات وصیت، علی بن ابیطالب با اوصیای پیامبران دیگر به ویژه هارون برادر و وصی موسی (ع) خصوصاً در ذیل غزوه تبوک مقایسه شده است.
«خبرگزاری دانشجو»- آیا شیعه و سنی بر متن خطابه غدیر توافق دارند؟ از چه طریق می توان دانست که کدام خطابه روایت شده قابل استناد و صحیح است؟
صداقت ثمرحسینی: حدیث غدیر بیتردید معتبرترین حدیث در جهان اسلام است. اعتبار خطبة غدیر که متضمن حدیث ثقلین نیز هست، موجب شده است تا جریان اصلی اختلاف میان اهل سنت و شیعه در این زمینه متوجه مباحث ادبی به ویژه معنای مولی (از ریشه ولی) در عبارت معروف «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاه» باشد که در این عبارت خاص هیچ اختلافنظری نیست، هرچند در برخی از دیگر عبارات آن اختلافاتی موجود است.
در این عبارت، مسئله آن است که آیا ولایت به معنای دوستی است و یا امامت و سرپرستی؟ در پاسخ علامه امینی مدخل هر مجلد از کتاب عظیم «الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب» را به تفکیک هر قرن، از شعر شاعران بزرگ جهان اسلام شروع کرد تا نشان دهد که برجستهترین شاعران و ادبای عرب که فهم آنان در زبان و ادبیات عربی «حُجت» است، لفظ مولی در حدیث غدیر را به معنای امامت و سرپرستی امیرالمؤمنین دانستهاند.
وقتی بسامد آماری مضمونی در اشعار بزرگان ادبیات یک دورۀ تاریخی بالا رود، دیگر بیان آن مضمون یک اتفاق و در ردیف امور تصادفی نیست. این اشعار فهم عرب از مفهوم ولایت در حدیث غدیر را نشان میدهند که اولین آنها همچون اشعار حسان بن ثابت که روایتی تصویری از واقعه را در قالب نظم نشان میدهد، بسیار معرووف است. حسان شعر خود را بلافاصله پس از خطبه رسولالله و با اذن ایشان خواند. بیت اول آن چنین است:
ینادیهم یوم الغدیر نبیهم بخمٍ واسْمعْ بالرسولِ منادیاً
این وصایا دائماً در طول حیات شریف پیامبر اکرم (ص) تکرار شدهاند و این تکرار همانند تکرار آیات قرآنی، هدفمند و به جهت بیان نکتهای بوده است. چنانکه میتوان آن را انذار بعد از انذار و بشارت بعد از بشارت دانست تا انسانها پیش از آنکه اندک فرصت زندگانی در دنیای فانی را از دست بدهند، از خواب غفلت بیدار شوند. در اینجا نکتهای مهم دیده میشود و آن اینکه اگر در جایی رسول خدا (ص) دربارۀ همسران خویش و یا دربارۀ نماز و سایر موارد وصیتی داشته است، دلیل بر آن نیست که در طول دوران رسالتشان وصیتی دیگر نداشتهاند. حکمت رسولالله اقتضا کرد تا روایات وصیت را در مکانها و مناسبتهای زمانی مناسب بارها و بارها بیان کند.
ابنخلدون مدعی است که آنچه در صحیح وارد شده است آنکه پیامبر دوات و کاغذ خواست تا وصیتی بگوید و عمر او را از این کار منع کرد. ابنخلدون این را دلیل واضحی مبنی بر نبود وصیتی از جانب پیامبر اکرم میداند. اگرچه ابنخلدون با این انکار، تلویحاً بیان کرده است که موضوع آن نوشته چه بوده است. واقدی از جابر بن عبدالله انصارى نقل میکند که «پیامبر (ص) در بیمارى رحلت خویش فرمود نامهاى بیاورند تا از براى امت نوشته شود که نه هرگز کسى را گمراه کنند و نه گمراه شوند» ولى در اثر منع عمر بن خطاب و کشمکش در محضر رسول خدا، چنین نشد.
«خبرگزاری دانشجو»- آیا ائمه بعدی بر متن خطبه غدیر اشاره ای کردند؟
صداقت ثمرحسینی: بله این موضوع در کتابهای روایی شیعه بهتفصیل آمده است در آثار نویسندگانی چون سلیم بن قیس هلالی و کلینی و ابنبابویه و مجلسی دیگران از طرق مختلف نقل شده است که بررسی آنها مانند روایاتی که از حضرت امام محمد باقر علیهالسلام رسیده است، مجال دیگری را میطلبد.