گروه اندیشه «خبرگزاری دانشجو» دکتر موسی حقانی، محقق و پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، در برنامه هنگام درنگ این هفته با دکترغلامعلی حداد عادل، رئیس فرهنگستان ادب، درباره تحولات فرهنگی و اقتصادی و سیاسی و روند مدرنیزاسیوم در دوره پهلوی اول به بحث و گفتوگو پرداخت.
چرا یک قزاق گمنام بر ایران مسلط شد؟
حقانی: چه شد بعد از 15 سال که از انقلاب مشروطیت در ایران گذشت، آن نهضت بزرگ و آن همه امیدها به یکباره با شعلههای کودتای 1299 ، که روزگار سیاهی را برای کشور ما رقم زد، از بین رفت؟ چرا رضا خان انتخاب شد؟ چرا یک قزاق گمنام با آن مشخصات برای حکومت بر ایران مسلط شد؟
حداد عادل: روی کار آمدن رضا شاه از حوادث عبرت انگیز تاریخ است. رضا شاه 14 سال بعد از پیروزی مشروطیت کودتا کرد، در این 14 سال چه اتفاقاتی در ایران رخ داد؟ اولین حادثه استبداد صغیر و به توپ بسته شدن مجلس در سال 1326 بود. بعد از آن اختلافی بود که در بین علما و پیشروهای این نهضت روی داد و کار به جایی رسید که شیخ فضل الله نوری را در میدان توپ خانه در روز تولد حضرت علی (ع) به دار آویختند.
بعد از آن ترور سید عبدالله، منزوی شدن سید محمد طباطبایی، ترور ستارخان و منزوی شدن باقر خان، از صحنه خارج شدن رجال درجه اول، روی کار آمدن صدر اعظم هایی هم چون عین الدوله و انجمنهای سری، آشوب در پایتخت، ناامنی در ولایات، جنگ جهانی اول و در خطر گرفتن استقلال کشور و... رخ داد.
وقتی انقلاب کمونیستی در روسیه به پیروزی رسید روس ها که موقتا به دو دلیل گرفتار مسائل داخلی خود بودند و دیگر نمی توانستند از منافعی که تزارها به دنبال آن بودند دفاع کنند، از ایران خارج شدند در نتیجه خلأیی در قدرت پیدا شد؛ قبل این اتفاق توازنی بین روس و انگلیس برقرار شده بود.
با سقوط روسیه تزاری انگلیس ها فرصت را غنمیمت دانسته و تصمیم گرفتند حکومتی در ایران بر روی کار بیاید که تحت نفوذ انگلستان نباشد، بلکه ساخته دست آن ها باشد؛ چراکه درست است قاجاریه روز به روز ضعیفتر می شدند و بالاخره اصل وجود خود را مدیون بیگانگان نبودند؛ رضاخان از اصل ساخته و پرداخته انگلستان بود.
این امر سبب شد انگلستان از شرایط آشفته داخل ایران و عدم حضور روسها استفاده کند و یک افسر قزاق را در ایران به حکومت برساند و برای یک آدم بی نام و نشان چه چیز بهتر که برای یک کشور دیگر شاه شود.
حقانی: شناسایی رضا خان توسط اردشیر جی و عینالملک هویدا صورت گرفت، تاکید آن ها بر این بود که فرد قزاق باشد و ژاندارم نباشد و شیعه اثنی عشری خالص نیز نباشد؛ وقتی آیرونساید به ایران می آید رضا خان را معرفی می کند و آن اتفاقات رخ می دهد.
اختلاف هیئت حاکمه انگلستان در مستعره کردن ایران یا تعیین فردی برای پادشاهی ایران
حداد عادل: رضاخان دینی نداشته که شیعه اثنی عشری باشد، البته تظاهر به تشیع میکرد. داور زمانی که به ایران میآمده در عدن، که تحت سیطره انگلیس ها بوده است، کشتی پهلو میگیرد و در این جا یک افسر انگلیسی به داور میگوید شما نگران آینده ایران نباشید و به زودی تحولاتی در ایران صورت می گیرد که میدان برای روشنفکرانی همچون شما باز می شود. این مسئله را خود داور ذکر می کند و چند سال قبل از کودتای سال1299 بوده است.
سیروس غنی در کتاب « ایران، برآمدن رضاخان، برافتادن قاجار و نقش انگلیسی ها» سعی دارد ثابت کند رضا شاه درست است که منتخب آیرونساید بوده است ولی آیرونساید این تصمیم را جدای از وزارت امور خارجه انگلستان گرفته است و آیرونساید یک افسر وزارت جنگ انگلیس ها بوده است و به این نتیجه رسیده است که کودتا کند؛ او می خواهد نقش انگلیس ها را در روی کار آمدن رضا خان تعدیل کند.
جنبه دیگر دیدگاه سیروس غنی در کتابش این است که خدمات رضا خان را در مدرن کردن و امروزی کردن ستایش می کند و رضا شاه را فردی مقتدر نشان می دهد که تجدد را به ایران آورده است.
چه چیز مانع مستعمره شدن ایران شد؟
حقانی: اختلافی در هئیت حاکمه انگلستان ایجاد شد بر سر این که ایران را مستعمره کنند یا فردی را از سوی خود برای حکومت ایران تعیین کنند. وزارت جنگ انگلیس به دنبال کودتا بود و وزارت خارجه به دنبال قرارداد 1919 بود و در این مرحله قدم پیش گذاشتند، ولیکن پایمردی شهید مدرس و علما و مردم باعث شد ایران مستعمره نشود.
حداد عادل: سیروس غنی در کتاب خود نسبت به شخصیتی هم چون شهید مدرس نامهربان بود. در کتاب «گذشته چراغ راه آینده» درباره آیرونساید نکاتی نوشته شده است که به آن اشاره میکنم؛ در یادداشت های آیرونساید اشاره به ضرورت مردی مقتدر که ایران را نجات دهد اوایل سال نو مسیحی مکرر دیده می شود، آیرونساید ظاهرا از همین زمان چشم انداز خود را گسترش داد، فکرش گذشته از عزیمت منظم و بی خطر نیروهای انگلیسی از شمال ایران متوجه به کارگماری رهبری نیرومند در رأس حکومت ایران شد، آیرونساید اعتقاد داشت که شایستگی این شخص را در رهبری رضاخان یافته است.
هنرنمایی آیرونساید از زبان روزنامه های فرانسوی
در کتاب «قزاق» اشاره شده است که روزنامههای فرانسه رضا شاه را مدیون آیرونساید دانسته و نوشتهاند: ژنرال آیرونساید که در ایران بود بزرگترین هنرنمایی را کرد؛ زیرا سرباز رضا پهلوی را تدریجا به درجات عالی افسری رساند و سرانجام او را شاه ایران کرد.
پسر آیرونساید در پاسخ به رضا پهلوی که گفته بود من علاقه ندارم دولت های خارجی برای رساندن من به تخت و تاج اقدامی بکنند (به عبارتی مدعی شده بود که من فقط می خواهم دموکراسی در ایران پیشرفت کند) در روزنامه فرانسوی گفته بود: زمانی که انگلستان در سال 1920 تصمیم گرفت در ایران دخالت نظامی کند در قزوین نیرویی را به نام نیروی شمال غرب فارس سازماندهی کرد؛ وظیفه این نیرو جلوگیری از پیشروی بیشتر روسها در داخل ایران بوده است.
پدر من در آن زمان فرماندهی نیروهای انگلیسی را در ایران بر عهده داشت؛ وی در آن سال ها برنامه برای مقابله با قزاق های ایرانی و گردان فرماندهی روسی را سازمان دهی کرد و پدربزرگ رضا پهلوی را به فرماندهی ارتش ایران منصوب کرد. بعد از این کار نیروهای انگلیسی امکان یافتند خاک ایران را ترک کنند.
گفته رضا پهلوی را باید با توجه به تاریخچه خانوادگی او بررسی کرد؛ پدربزرگ وی در زمانی که توسط پدرم بر سر کار آمده بود، به پدرم دو قول داده بود؛ اول اینکه ارتش ایران برای نیروهای انگلیسی کوچکترین مشکلی ایجاد نکند و دیگر این که وی هیچ گاه سعی نخواهد کرد که شاه قاجار را سرنگون کند.
انگلستان سعی داشت ایران را بدهکار خود کند
بعد از مدتی اجازه عدول از قول دوم به رضا خان داده شد، به عبارتی بعد از مدتی به این نتیجه رسیدند که رضا خان می تواند شاه شود. این حکومت از بن و بنیان ساخته و پرداخته بیگانه بوده است. یکی از واقعیت های این دوران این بود که انگلیسی ها در فاصله پیروزی مشروطیت و کودتای 89 ایران را گرفتار ناامنی کرده بود.
برای نزدیک کردن حکومت مرکزی به انگلیس سعی می کردند ایران را بدهکار و وام دار انگلستان کنند؛ در ولایات به رؤسا پول میدادند تا سر به شورش بردارند.
حقانی: در مطالعات مربوط به کودتا اگر از این نکته غفلت شود که اغفال را تاریخ نگاری دوره پهلوی سعی دارد القا کند. ناامنی ها را ذات جامعه ایرانی می داند و رضا خان را به عنوان منجی جامعه ایرانی نشان می دهد. با ظهور این فرد چه اتفاقی در ایران افتاد؟ رفتار رضا شاه بعد به سلطنت رسیدن چطور تغییر کرد؟
حداد عادل: انگلیس ها بعد از کودتا خود داوطلب لغو قرارداد 1919 شدند و این را به حساب رضا شاه گذاشتند تا نشان دهند این فرد برای حفظ استقلال ایران آمده است.
انگلستان در تلاش سکولار کردن کشورهای اسلامی بود
انگلیس ها به کسی نیاز داشتند که با نام تجدد ایران را از نظر فرهنگی در مسیری قرار دهد که غربی ها می خواهند؛ اصولا سیاست انگلیس ها بعد از جنگ جهانی اول این بود که به قدرت و نفوذ دین در قلمرو کشورهای اسلامی خاتمه دهند؛ پیروزی انگلیس ها در جنگ جهانی اول به آن ها میدان داد تا یک برنامه فرهنگی وسیعی را در همه کشورها اجرا کنند تا کشورهای اسلامی را سکولار کند.
ناسیونالیسم را جایگزین دین کردند؛ ناسیونالیسم را در کشورهای عربی از طریق دانشگاه فرانسوی لبنان یا دانشگاه آمریکایی بیروت القا کردند و نسلی از روشنفکران عرب را تربیت کردند. در ایران این عمل با روی کار آمدن رضا خان انجام شد؛ جنبه زور و قلدری و خشونت این کار را به دست رضا خان سپردند و جنبه جنگ نرم را به دست روشنفکران دادند. رضا شاه با تظاهر به دین روی کار آمد و بعد کار به جایی رسید که مردم اجازه اظهار دینداری نداشتند.
حقانی: دخالت در تمام شئون دینی مردم باعث خفقان شدید در ایران شده بود. چه شد که رضا خان شمشیرش را به سمت دوستان خود هم میگیرد؟ تیمورتاش، فروغی و....کشته می شوند.
حداد عادل: این از شگفتیهای روزگار است؛ مقدر شده بود عده ای از رجال سیاسی که برای تخت رضا شاه پایه شدند در همین دنیا به دست خود رضا شاه عذاب ببینند . کسی از تیور تاش به رضا شاه نزدیک تر نبود ولیکن رضا خان با او چه کرد؟
حقانی: اشاره خوبی به عذاب الهی کردید. می گویند تیمور تاش و نصرت الدوله مشروب می خوردند و مست می کردند و مرحوم میرزا طاهر ترک آبادی را احضار می کردند و با او بحث فلسفی می کردند و با تمسخر به او می گفتند خدا را برای ما اثبات کن؛ زمانی که تیمور تاش را دستگیر کردند میرزا طاهر اصرار کرد او را ببیند و به تیمور تاش می گوید آن زمان از من برای اثبات خدا دلیل می خواستی، همین که تو در اینجا هستی دلیلی بر اثبات خداست. درباره حرص و آز رضا خان اندکی صحبت کنید.
زننده ترین نقیصه اخلاقی رضا شاه چه بود؟
حداد عادل: در کتاب آقای غنی نوشته شده است زننده ترین نقیصه اخلاقی رضا شاه میل سیری ناپذیر او به تملک زمین بود. رضا شاه تمایل بیمارگونه ایی به تملک زمین داشته است. در سال های سلطنت رضا شاه 44 هزار سند مالکیت به نام رضا شاه ثبت شده است؛ چنین فردی را با زندگی امام مقایسه کنید.
چند تکه زمین کشاورزی که از پدر امام به ایشان به ارث رسید هم مردم در آن کشاورزی می کردند و کم کم مالک آن شدند؛ این اتفاق با انقلاب اسلامی روی داد و آن رویداد با کودتای رضا خانی اتفاق افتاد.