فاضل نظری
هیچ دلی عاشق و دچار مبادا
عاقبت چشم ، انتظار مبادا
میروی و ابرها به گریه که برگرد
چشم خداوند اشک بار مبادا
تشنه لبی مست رفته است به میدان
این خبر سرخ ناگوار مبادا
تشنه لبی مست رفته است به میدان
آینه با سنگ در کنار مبادا
تشنه لبی مست رفته است به میدان
وعده ی دیدار بر مزار مبادا
تشنه لبی مست رفته است به میدان
تشنه لب مست بی قرار مبادا
شیهه اسبی شنیده می شود از دور
شیهه اسبی که بی سوار مبادا
این طرف آهو دوید آن طرف آهو
دشت در اندیشه ی شکار مبادا
وسعت دشت است و وحشت رم اسبان
غنچه ی سرخی به رهگذار مبادا
زندگی سبز و مرگ سرخ مبارک
دشت پر از لاله بی بهار مبادا
عالم کثرت گشود راه به وحدت
هیچ به جز آفریدگار مبادا
علی زمانیان
اصلا حسین جنس غمش فرق میکند
این راه عشق، پیچ و خمش فرق میکند!
اینجا گدا همیشه طلبکار میشود
اینجا که آمدی کرمش فرق میکند!
شاعر شدم برای سرودن برایشان
این خانواده محتشمش فرق میکند!
صد مرده زنده میشود از ذکر یا حسین
عیسای خانواده دمش فرق میکند!
از نوع ویژگی دعا زیر قبهاش
معلوم میشود حرمش فرق میکند!
تنها نه اینکه جنس غمش، جنس ماتمش
حتی سیاهی علمش فرق میکند!
با پای نیزه روی زمین راه میرود
خورشید کاروان قدمش فرق میکند!
من از "حسینُ منّی" پیغمبر خدا
فهمیدهام حسین همهاش فرق میکند!