به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، خداوند در هنگام قیامت با نفخ صور بر آنچه در زمین و آسمان است را مى میراند عد ه اى را استثنا مى کند: «وَ نُفِخَ فِی الصورِ فَصَعِقَ مَن فِى السمَـ'وَ'تِ وَ مَن فِى الاْ رْضِ إِلا مَن شَآءَ اللَهُ ثُم نُفِخَ فِیهِ أُخْرَى ' فَإِذَا هُمْ قِیَامٌ یَنظُرُونَ؛ و در صور دمیده شود، پس هر که در آسمان ها و هر که در زمین است بى جان افتد، مگر کسى که خدا بخواهد، سپس بار دیگر در آن دمیده شود و به ناگاه آنها به پا خیزند و (با نگرانی) نگاه کنند» (زمر/68).
باید دید که مراد از «مَن شَآءَ اللَهُ» در این آیه چیست؟ و افرادى را که خداوند نمى خواهد صعق و هلاکت آنها را فرا گیرد کدامند؟ می دانیم که ظاهر این آیه دلالت دارد بر آنکه افرادى که صعقه آنها را می گیرد و هلاک می شوند همان کسانى هستند که بعداً زنده می شوند و در محضر خداوند تبارک و تعالى قیام مى نمایند. و همان کسانى هستند که به مفاد:
«إِن کَانَتْ إِلا صَیْحَةً وَ'حِدَةً فَإِذَا هُمْ جَمِیعٌ لَدَیْنَا مُحْضَرُونَ؛ آن جز یک صیحه نخواهد بود که ناگهان همگى نزد ما احضار خواهند شد» (آیه 53 سوره یس) در پیشگاه پروردگار احضار شده و حضور پیدا مى کنند.
و چون از طرفى از احضار شدگان به مفاد:
«فَإِنهُمْ لَمُحْضَرُونَ * إِلا عِبَادَ اللَهِ الْمُخْلَصِینَ؛ قطعا آنان از احضارشدگانند، مگر بندگان خالص شده خدا» (آیه 127 سوره صافات)
بندگان مُخلَص خدا استثناء شده و از حضور معاف هستند، بنابراین مراد از مَن شَآءَ اللَهُ که در آیه صَعق استثناء شده اند بندگان مُخلَص خدا هستند. و از طرف دیگر خداوند بندگان مُخلَص خود را در کتاب عزیزش چنین توصیف نموده است که از دستبرد إبلیس ـ در هنگامیکه رانده و دور شد ـ محفوظ میباشند. «قَالَ فَبِعِزتِکَ لاَ غْوِیَنهُمْ أَجْمَعِینَ * إِلا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ؛ إبلیس به پروردگار چنین گفت: به عزت تو سوگند که همه افراد بشر را إغوا میکنم، مگر بندگان مُخلَصین تو را» (آیه 82 سوره ص).
و نیز خداوند در قرآن مجید بیان کرده است که اغواى شیطان بواسطه وعده هاى دروغ می باشد که به آنها می دهد و آنان مى پذیرند، و به مقتضاى شرک به خداوند عزوجل و شقاوت ذاتى خود که عین ظلم و عدوان است رهسپار جهنم شده و به عذاب سخت و دردناک مبتلا مى گردند.
قرآن در سوره ابراهیم آیه 22 مى فرماید: أولیاء الله که در دو آیه فزع و صعق استثناء شده اند و موت و هلاکت ندارند، کسانى هستند که در دنیا طریق خلوص را پیموده و تمام افعال خود را براى حضرت معبود جل اسمُه قرار داده، و فعلاً و صِفةً و ذاتاً از شرک بیرون جسته و در عالم خلوص وارد شده اند، و از تمام درجات مُخلِصین (به کسر لام ) گذشته و عین خلوص شده اند.
«چون حکم پروردگار براى به جهنم رفتن متمردین و مستکبرین و تابعین آنها در روز قیامت جارى شود، در این حال شیطان به جهنمیان می گوید: خداوند به شما وعده حق نمود، و من نیز به شما وعده هائى دادم لیکن مخالفت آنها را نمودم؛ و من در دنیا علیه شما هیچگونه إعمال قدرت و سلطنتى نداشتم مگر آنکه فقط شما را به گناه خواندم و شما از من پیروى نمودید، بنابراین شما مرا سرزنش و ملامت نکنید بلکه خود را سرزنش و ملامت نمائید! من امروز فریادرس شما نیستم؛ و شما نیز فریادرس من نیستید! در آن زمان که شما در دنیا به من میل مى نمودید و مرا براى خداى خود شریک قرار می دادید، من به این طرز عمل شما کافر بودم؛ بدرستیکه ظالمان و ستمکاران در عذابى دردناک واقع می شوند».
از این آیه مبارکه استفاده می شود که سرزنش و ملامت راجع به خود آنها بوده نه به شیطان؛ و آن گناه و معصیتى که انجام داده اند بازگشتش به شرک بوده، و آنان به مقتضاى شقاوت ذاتى خود شرک آورده و راه معصیت و گناه پیمودند. و اما بندگان مُخلَصین خدا افرادى هستند که از شرک به تمام اقسام آن به ذات خود پاک و خالص شده، و براى غیر پروردگار در هیچیک از عوالم اثرى نمى بینند، و وجودى استقلالى قائل نمى شوند. و براى غیر خدا احساس اسم و رسمى نمى کنند، و براى خود هیچ نفعى و ضررى و مرگى و حیاتى و رجوع و بازگشتى را به عنوان تملک نمى بینند، یعنى مالک هیچ قدرت و حیات و علم و عین و اثرى نیستند؛ و اینست معناى ولایت.
و بالجمله أولیاء الله که در دو آیه فزع و صعق استثناء شده اند و موت و هلاکت ندارند، کسانى هستند که در دنیا طریق خلوص را پیموده و تمام افعال خود را براى حضرت معبود جل اسمُه قرار داده، و فعلاً و صِفةً و ذاتاً از شرک بیرون جسته و در عالم خلوص وارد شده اند، و از تمام درجات مُخلِصین (به کسر لام ) گذشته و عین خلوص شده اند. براى آنها در این حال وجودى باقى نمانده است که نیاز به قبض روح داشته باشند. وجودشان و سرشان و حقیقتشان فانى در ذات خدا شده، در درجات محبت پیوسته با نوافل و بجاى آوردن آنچه مورد محبت و رضاى محبوب است، مورد محبت خدا قرار گرفته و محبوب حضرت حق جل و عز واقع می گردند. گوششان گوش خدا، چشمشان چشم خدا، و دستشان دست خدا می شود؛ (رَزَقَنا اللَهُ وَ کُل مَنْ أحَب، بِمُحَمدٍ وَ ءَالِهِ الطاهِرینَ؛ ما و تمام دوستداران را خداوند به حق محمد و خاندان پاکش روزى کند).
نشانه های اخلاص چیست؟
1 -فرد مخلص انتظار تعریف و تشکر ندارد/ همه می دانیم که انسان دوست دار تعریف و تمجید دیگران است اما چرا مخلصان دوست ندارند از آنان تعریف شود! چون آگاهند که تعریف و تمجید ضررهایی دارد؛ باعث غرور می شود، راه پیشرفت معنوی را سد می کند و از شوق انسان به عمل نیک می کاهد زیرا باعث ارضای خاطر او می شود و...
2 - فرد مخلص از شهرت گریزان است/ شهرت مسئولیت آدم را سنگین تر و کار او را حساس تر می کند. خطایی که از فرد مشهور و شناخته شده سر می زند در جامعه بازتابی وسیع تر و عواقب ناگوارتری دارد. حتما شما هم دیده اید که بعضی آدم های دنیاپرست ترجیح می دهند مردم از اموالشان باخبر نشوند، حتی دفاتر خود را دستکاری می کنند تا ماموران وزارت دارایی را فریب بدهند. چرا؟ چون می خواهند مالشان برای خودشان محفوظ بماند. فرد مخلص همین ویژگی را نسبت به دارایی های معنوی خود دارد تا اجرش ضایع نشود.
3 - فرد مخلص در واگذار کردن کارها به افراد شایسته تر تردید نمی کند/ هدف آدم مخلص این است که کار انجام شود نه فقط به دست او یا به نام او! وقتی هدف خدمت باشد واگذار کردن کار به فرد شایسته تر انتخاب اصلح است.با این همه بر اساس روایات ، سنت خدا چنین است که کار نیک انسان مخلص را علنی می کند و به او آبرو می بخشد.
منبع: جام خانواده