گروه اندیشه «خبرگزاری دانشجو»- حامد صارم؛ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله معلم کتاب و حکمت است که از طرف خداوند متعال برای تعلیم بشریت به سوی همه مردم جهان مبعوث شده است. افراد بسیاری دعوت او را لبیک گفتند و لباس شرک و بت و پرستی را از تن به در آوردند و به شرف اسلام مشرف شدند.
شاید سخت ترین کار در زندگی هر انسان تغییر و اصلاح اعتقاد باشد؛ چراکه معتقدات هر شخص چیزی است که با آن خو گرفته است و با آن زندگی نموده است و جدا شدن از چنین عادت و رسمی و لو جاهلانه ساده نخواهد بود. از این رو کسانی که دست از اعتقاد باطل بر میدارند و اداب و رسوم مخالف دین خویش را کنار می گذارند از دو ویژگی مهم برخوردار هستند، یکی تعقل نیکو و دیگری داشتن خشوع در برابر حق و عدم استکبار در مقابل حق. بسیاری از مشرکین و کفار عصر پیامبر از روی تعقل و خشوع و تسلیم در برابر حق شدند و به شرف اسلام مشرف شدند
سلمان زیر بار شرک نرفت
سلمان فارسی یکی از اشخاصی است که قبل از اسلام آوردنش از اهل کتاب بود. او در کتب پیشین وعده ظهور پیامبر آخر الزمان را دیده بود و بی صبرانه منتظر ظهور این پیامبر بشارت داده شده بود. برخی اینگونه گفته اند که: در روستاى «جى» (از روستاهاى اصفهان) فرزندى به دنیا آمد، که نامش را «روزبه» گذاشتند و بعدها پیامبر اسلام(ص) او را «سلمان» نامید.
پدر سلمان «بدخشان کاهن» (روحانى زرتشتى) بود و کار همیشگىاش هیزم نهادن بر شعله آتش. با اینکه سلمان در میان خاندان و محیطى زرتشتى دیده به جهان گشود، ولى هرگز در برابر آتش سر فرود نیاورد و به خداى یکتا اعتقاد یافت. سلمان در دوران کودکى مادرش را از دست داد و عمهاش سرپرستى او را به عهده گرفت.
وی بعد از آنکه دریافت قرار است او را شش ماه با اعمال شاقه زندانى سازند و پس از آن اگر به آیین نیاکانش ایمان نیاورد اعدامش کنند، با همکارى عمهاش گریخت و روانه بیابان شد. در بیابان کاروانى دید که به سوى شام مىرفت؛ پس به مسافران پیوست و رهسپار سرزمینهاى ناشناخته گردید. سرانجام سلمان، در همان آغاز هجرت گمشدهاش را یافت و در حالى که برده یک یهودى بود، در محضر رسول خدا(ص) مسلمان شد.
آزادگی و آزادی فکری سلمان
سلمان در حالی که برده بود اسلام را پذیرفت و اسارت تن او مانع از آزادگی فکر و اندیشه او نشد. سلمان به برکت آزادی تفکرش تسلیم اسلام شد و به شرف آن مشرف شد. پیامبر گرامى اسلام(ص) سلمان را به مبلغ چهل نهال خرما و چهل وقیه (هر وقیه معادل چهل درهم)، از مرد یهودى، خرید و آزادش ساخت و نام زیباى «سلمان» را بر او نهاد.
سلمان از جان و دل به پیامبر اسلام ایمان آورد و در ایمان خویش راستین بود. بر ایمان سلمان غبار نفاق نشسته بود و او خالصانه به یگانگی خداوند و رسالت و نبوت حضرت محمد ایمان آورد و گواهی داد. او چنان به پیامبر نزدیک شد که مدال افتخار «سلمان منا اهل البیت» را از پیامبر اکرم دریافت کرد. او خدماتی نیز به اسلام انجام داد از جمله می توان به پیشنهاد حفر خندق در جنگ احزاب اشاره کرد و یا طرح ساختن منجنیق را او به پیامبر داد و در یکی از جنگ ها که دشمنان بسیار مقاومت می کردند سپاه اسلام از منجنیق استفاده نمود.
مراتب ایمان سلمان
سلمان کسی است که توانسته است خویش را به بالاترین مراتب ایمان برساند. او که اهل ایران بود. فارسی زبان آنچنان با اخلاص دعوت پیامبر را لبیک گفت و خالصانه تسلیم تعالیم وحی شد؛ که پیامبر او را از خواص خود بر شمرده است برخی از اوصاف پیامبر درباره جناب سلمان چنین است؛ جابر نقل مىکند که رسول خدا(ص) فرمود: «همانا اشتیاق بهشت به سلمان بیش از اشتیاق سلمان به بهشت است؛ و بهشت به دیدار سلمان مشتاقتر از دیدار سلمان به بهشت است.»
همچنین در باره ایشان فرمود: «هرکه مىخواهد به مردى بنگرد که خداوند قلبش را به ایمان درخشان کرده، به سلمان بنگرد.» و اینکه :«سلمان از من است، کسى که به او ستم کند به من ستم کرده است و کسى که او را بیازارد مرا آزرده است.»
البته هر چند این اوصافی که در احادیث نبوی وجود دارد تعاریف بسیار بالایی برای سلمان است، اما مقام و شان و منزلت سلمان محدود به این اوصاف نیست. بلکه روایاتی که در شان او از ائمه اطهار وارد شده است و اشاره به مقامات سلمان دارد درخور توجه و تدقیق است و من جمله اینکه درباره او امام صادق علیه السلام فرموده اند: «سلمان علم الاسم الاعظم»(رجال کشی)؛ سلمان اسم اعظم را مىدانست.
حسب و نسب سلمان چیست؟
هر چند سلمان دارای مقام و منزلتی رفیع نزد رسول خدا بود و علم زیادی را از پیامبر فرا گرفته بود، اما برخی از اعراب که هنوز روح اسلام را درک نکرده بودند و اسلام برای ایشان جز لباسی برای تظاهر به انسانیت نبود به خاطر ایرانی بودن سلمان را مورد نکوهش قرار میدادند.
مرحوم کشی از امام باقر علیه السلام روایت نموده است که: عدهای از اصحاب رسول خدا نشسته بودند و نسب های خویش را بیان می کردند در میان ایشان سلمان فارسی نشسته بود . عمر از نسب او سئوال نمود و از اصل و ریشه او (قبیله ای که به او منتسب بود)در جواب گفت: «من سلمان فرزند عبد خدا هستم من گمراه بودم و خداوند به وسیله محمد صلی الله علیه و آله من را هدایت نمود من فقیر بودم و خداوند به وسیله محمد صلی الله علیه وآله من را غنی و بی نیاز نمود و من مملوک بودم و خداوند به وسیله محمد من را آزاد ساخت پس این حسب و نسب من است» سپس از آن مجلس خارج شد و به پیامبر شکایت کرد از آنچه که آن گروه به او گفته بودند و آنچه را که پاسخ گفته بود.
پس پیامبر فرمود: «ای گروه قریش حسب هر کسی دین او است و جوانمردی او خلق او است و اصل و ریشه او عقل و خرد او می باشد و خداوند میفرماید: «إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ»؛ ما خلق کردیم شما را از مذکر و مونث و قرار دادیم شما را قبیله ها و گروهها تا یکدیگر را بشناسید به درستیکه گرامی ترین شما نزد پروردگار با تقوی ترین شما است. ای سلمان برای هیچ یک از اینان بر تو فضل و برتری وجود ندارد الا به تقوای الهی و اگر تقوای تو از ایشان بیشتر باشد پس تو افضل از ایشان هستی.»
ایستادگی سلمان در فتنهها
افراد بسیاری با پیامبر همراه شدند و از پرستش بتها سر باز زدند و به شرف توحید مشرف شدند، اما همه این ها نتوانستند در فتنه های بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سر بلند بیرون بیاییند. از این رو فرمودند که ارتد الناس بعد النبی ثلاثه بعد از پیامبر همه مرتد شدند الا سه نفر.
البته تذکر این نکته واجب است که عده زیادی بعد از ارتداد دوباره به سمت حق بازگشتند و امیرالمومنین را یاری نمودند، اما نکته بسیار مهم اینجا است که یکی از این سه نفری که هیچ گاه دچار فتنه نشد و طوفان شبهات کوه ایمان او را نلرزاند جناب سلمان بود. وی محکم و استوار آن چنان که در کنار پیامبر ایستاده بود در کنار امیرالمومنین نیز ایستاد و هم صدا با مولای خویش ظلم و ستم دستگاه غاصب را فریاد زد.
سلمان و دفاع از حق
جناب سید بن طاووس در الیقین نقل نموده است که: «قام سلمان رحمة الله علیه فقال یا معاشر المسلمین أنشدکم بالله و بحق رسول الله ص أ لستم تشهدون أن النبی ص قال سلمان منا أهل البیت فقالوا بلى و الله نشهد بذلک قال فأنا أشهد به أنی سمعت رسول الله ص یقول علی إمام المتقین و قائد الغر المحجلین و هو الأمیر من بعدی»؛ سلمان ایستاد و گفت ای گروه مسلمانان شما را سوگند میدهم به خدا و به حق رسول خدا آیا شما شهادت میدهید که رسول الله فرمود سلمان از ما اهل بیت است همگی گفتند آری به خدا سوگند به این مطلب شهادت میدهیم سپس سلمان گفت: من نیز شهادت می دهم که شنیدم از رسول خدا که می فرمود علی امام متقین است و رهبر پیشانی سفیدان می باشد (در قیامت) و او امیر بر شما است و ولی شما بعد از من است.
سلمان جزو چهار نفری است که پس از غصب خلافت سر خویش را تراشید و دست به شمشیر برای یاری امیرالمومنین علیه السلام در مدینه آماده شد، اما افسوس آن چهل نفری که قول یاری را به حضرت امیرالمونین داده بودند از وعده خویش تخلف کردند و عهد شکستند و امیر المومنین را تنها گذاشتند، اما این فضیلت برای سلمان تا ابد باقی خواهد بود که او از کسانی بود که جان بر کف آماده یاری وصی و خلیفه بر حق پیامبر اسلام بود.
سلمان سرانجام، پس از عمرى طولانى و با برکت، در اواخر خلافت عثمان در سال 35ه .ق وفات یافت. حضرت على(ع) پیکرش را غسل داد، کفن کرد و بر آن نماز گزارد. همراه آن حضرت، جعفر بنابىطالب و حضرت خضر، در حالى که با هر یک از آن دو هفتاد صف از فرشتگان بودند بر پیکر سلمان نماز گزاردند.
دلمون خاست مهربونيم. حسمون اومد به مادرمون کمک ميکنيم . اگه حوصله داشتيم با بچه کوچيک ها درست برخورد ميکنيم