به گزارش خبرنگار فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، ششمین شب از محفل اندیشمندان و متفکران سینمای انقلاب اسلامی در اولین بخش به سخنان شهریار زرشناس، پیرامون سینما دوران گذار بود.
شهریار زرشناس پژوهشگر ادبیات، فلسفه و سیاست به مفهوم، جایگاه و دوران گذار و نهایتا امراض آن اشاره نمود. سینمای غرب برآمده از عالم غرب است. سینما غلبهی تصویر بر تجرید است. هنر غرب با پدیدهای مثل ادبیات و رمان آغاز شده است. در سینما، معناسازی تصویری بر معنای تجریدی سطره پیدا میکند. این سیر در نگاه تنزلی ا رو به افول و نوعی پسرفت تمدنی بشر رخ میدهد.؛ یعنی در واقع آنچه که از آن به عنوان پیشرفت یاد میشود و در اصل نوعی زوال و پسرفت است.
از نگاه زرشناس، دورانی وجود دارد موسوم به «دوران گذار» که ارث بردهی دوران قبل از خودش است و مبدایی است بر آغاز دوران تاریخی جدید؛ این دوران افقی پیش روی دارداما خصوصیات و جلوههای آن افق را به همراه ندارد. در عالم دوران گذار ما اسیر مطلق یا حاکم مطلق نیستیم .
زرشناس در ابتدای سخنانش توضیح داد: « من در پنج محور اصلی به بیان سینمای دوران گذار میپردازم و در پایان چهار نکته متذکر خواهم شد. قصد ندارم خیلی به مباحث نظری بپردازم. به دوران گذار، ماهیت و چیستی آن اشاراتی خواهم داشت. سپس در رابطه با نسبت ما با آن دوران سخن خواهم گفت. در محور سوم، سینمای دوران گذار، چگونگی و چیستی آن صحبت خواهم کرد. در چهارمین محور از صحبتهایم به ویژگیهای سینمای دوران گذار در مطپقطع کنونی، و در بحث دیگری به امراض و ضعفهای این سینما خواهم پرداخت.
زرشناس پیرامون معنا و مفهوم سینمای دوران گذار اشاره کرد: «حقیقتی که وجود دارد این است هر دورهای از تاریخ، هنگامی که به دورهی پایان خود نزدیک میشود، وارد یک فاز بحرانی شده و دورهی گذار خود را آغاز و در اصل گذار به عالم تاریخی دیگری را شروع میکند. نگاهی به تایخ تمدن یونان، قرون وسطی و آغاز دورهی گذار به دورهی رنسانس این گذار را به وضوح نشان میدهند. در مورد قرون وسطی و دورهی رنسانس، ابتدا علائم یک بحران در حوزهی آگاهیها و خودآگاهیهای فردی و خوداگاهی اجتماعی آغاز میشود. البته این گذارها هم ارز هم نیستند. در مورد قرون وسطی مشاهده میشود که علائم انحطاط ظاهر میشوند. این انحطاط را در چندین حوزه از جمله ادبیات، موسیقی و به مفهوم عام هنر میبینیم؛ تا این که نهایتا از دوران گذار عبور کرده و وارد دوران مدرن میشویم. در دورهی کنونی از اوایل1870 میلادی یک نوع فاز انحطاط را مشاهده میکنیم. امری که بسیاری از متفکران و اندیشمندان غرب نیز آن را قبول دارند. از دهه 80 به این طرف، این انحطاط از حوزه هنر هم فراتر رفته و به حوزهی سلوک و سبک زندگی مردم و خودآگاهیهای آنان پای گزارده است. این دورهی گذار که پیرامون آن بحث میکنیم حتی برای خود غربیها غیر ملموس و غیر قابل قبول نبوده است. جلوههایی از این گذار در تفکر و آراء اندیشمندان غربی نیز مشاهده میشود. باید گفت مفهوم انحطاط به معنای انقراض یک دوره نیست. انحطاط در واقع به معنای آغازی بر یک پایان است. وراد شدن به یک پروسه، برای ورود به دورهای جدید از تاریخ است. سیر این پروسه از جاییست که انحطاط آغاز شده و تا جایی که دورهی جدید آغاز میشود ادامه مییابد.
بحث دوم این است حال که در دورهی گذار به سر میبریم چه باید بکنیم.
فرض می کنیم در دوران گذار هستیم نسبت ما با آن چیست و چه نسبتی می توانیم با آن بگیریم، گذار ما گذار از دوران مدرنیسم است، گذار از شبه مدرنیسمی که صورت تنزل یافته و زشتی از مدرنیسم را ارائه می دهد.
این دوره از گذار نه تنها صرفا در غرب بلکه هم اکنون در کشور ما هم گذار رخ می دهد، این اتفاق ممکن است در مقاطعی کامل نشود و یا شکست بخورد، اما این گذار مجدداً تکرار می شود، زیرا روند نهایی روندی رو به جلو است. در چنین شرایطی وقتی با غرب زدگی و شبه مدرن روبرو هستیم، همچون هوای گرگ و میش که تاریکی کامل از بین نرفته است با فضای برزخی روبرو هستیم.
در دوره قبل از انقلاب اسلامی با یک معضل بزرگ یک فرماسیون از شبه مدرن غربی مواجه بودیم. با ساختمانی از شبه مدرنیسم مواجه بودیم که نمیتوانستیم آن را خراب کنیم و مجبور بودیم با آن یک نسبت بگیریم؛ اما نه آن نسبتی که شبه روشنفکرها با آن میگرفتند. باید نسبتی می داشتیم که هم وجوه مدرن را می پذیرفتیم هم به آن استیلا می گذاشتیم و استیلای آن را نمیپذیرفتیم. زیرا ما معتقدیم با تکیه بر ولایت الهی میتوانیم از این ولایت مدرنیستی عبور کنیم.
سینمای طبقاتی از وجوه این شبه مدرنیسم و فرماسیون است. این فرماسیون 200 سال قدرت گرفته و ما میبایست در حالی که به وجوه آن گردن گذارده ایم استیلای آن را نپذیریم. اینجاست که کار سخت می شود.
تنها میراثی که از این فرماسیون به جا مانده سینما نیست. بروکراسی غلط، همین بروکراسی غلطی که تهران را به یک روستا-کلان شهر مبدل کرده مشکلات اقتصادی، نظام غلط سرمایهداری و غیره همه از میراث این فرماسیون هستند. ما می بایست از داخل این ساختمان یا قطار نیمه ویران آن را مجدداً بسازیم. مثل کسانی که همچنان سوار بر قطار خراب د حال حرکت، باید این قطار را بازسازی نمایند.
سینما سال 1900 میلادی به ایران آمد تقریباً 5 سال قبل از مشروطه، اولین فیلم را در ایران محمدعلی سپنتا، که از طبقه شبه روشنفکران بود ارائه کرد. کسی که جاسوس انگلیس بود بنا و پایهی سینما را در ایران بنا نهاد.بنیانگذاران و پاسداران سینما همچون ادبیات، شبه روشنفکران بوده اند. پس این نگاه و ساختار از اساس غلط بنا شده است.
ما باید یک مانیفیست سینمایی دوران گذار داشته باشیم که از دو وجه به سینما بپردازد. یعنی اولاً به وجهه تکنیکی سینما و دوم به وجه محتوایی آن توجه داشته باشد. ما در وجه اول که وجه تکنیکی است خیلی عقب هستیم؛ اما در وجهه دوم این مانیفست، که وجهه محتوایی آن است، می توانیم حرفهای زیادی برای گفتن داشته باشیم.
ما نمیتوانیم وجهه تکنیکی از وجه محتوای سینما را جدا بدانیم اما در یک مانیفیست نباید مطلقاً وارد بحثهای تکنیکی شویم وجهه تکنیکی سینمایی خیلی مهم است، اما دامنه ما در آن محدوده است. ما در سنیمای خودمان هم نشان دادیم که با وجود ضعف های تکنیکی می توانیم محتوای درخور تأمل خلق کنیم.
ما در ابتدای آغاز دوران گذار هستیم در گامهای اولیه آن به سر میبریم، بحث چهارم اینکه ما در حال حاضر در متن یک جنگ نرم تمام عیار قرار داریم. این جنگ نرم یک جنگ فراگیر فرهنگی- سیاسی است حتی از ناتوی فرهنگی که غرب در دهه 80 علیه شوروی مطرح کرد خیلی پیچیده تر است اگر از این جنگ غافل شویم خواهیم باخت. دوران گذار معاصر به عقیدهی من دوران گذار به سوی یک دورهی دینی و اسلامی است.
این جنگ نرم، جنگی علیه سرنوشت هاست، جنگ نرم علیه دین و در صدر آن جنگ علیه تشیع است. اگر به نوعی این جنگ را ببازیم همه میراثان نه تنها میراث انقلاب اسلامی بلکه میراث 400 ساله تشیع از بین خواهد رفت.
باخت در جنگ نرم یعنی پیروزی سکولاریسم نئولیبرال و این یعنی چیره شدن بر تشیع و برچیده شدن به مفهوم عام دین.
آگاهی که دشمنان نسبت به قدرت دین پیدا کرده اند آنچنان آنها را به خشونت واخواه داشت که خدای ناکرده پس از پیروزی وارد خشونت رادیکال خواهند شد.»
زرشناس در پایان به چند ویژگی مهم سینمای دوران گذار اشاره کرد: «سینمای دوران گذار باید سیاسی و صدای انقلاب اسلامی باشد، منتقد وضع کنونی عالم و صدای جهان باشد، ظلم ستیز، مبلغ و مدافع مستضعفین و نماد ظلم ستیزی باشد.»
زرشناس از امراض سینمای امروز انتقاد کرد و عدم توجه به مقوله جنگ نرم، گرفتار اَبزورتیته بودن، روزمرگری زدگی، عدم آرمانی بودن را از امراض سینمای امروز دانست.
وی در پایان اشاره کرد: «مانیفیست به معنای ابلاغ نیست عبارت ابلاغ شأن مانیفیست را به شکلی امری تنزل می دهد و مانیفیست در اصل به معنای چرخه ای هدایت گر است. در تمامی حوزهها از جمله ادبیات، صدا و سیما و هنر باید مانیفست دوران گذار داشته باشیم.»