به گزارش خبرنگار آزاد اندیشی «خبرگزاری دانشجو»، اولین همایش از سلسله همایش های مهر معرفت با موضوع معرفی سیره اخلاقی و عرفانی علامه طباطبایی عصر امروز در دانشگاه تربیت مدرس برگزار شد و حجه الاسلام دکتر کاووس روحی استاد علوم قرآن و حدیث دانشگاه تربیت مدرس و مولف کتاب اخلاق کاربردی دانشگاهیان به ایراد سخنانی پرداخت.
روحی در ابتدای سخنان خود گفت: روزی که من وارد حوزه شدم علامه طباطبایی از دنیا رفت اما استاد من حاج علی سعادت پرور کسی بود که 30 در خدمت علامه حضور داشت و از این طریق ما با ایشان آشنا شدیم. یکی از داستان هایی که استاد از علامه تعریف می کرد این بود که علامه طباطبایی آدم خوش ذهنی نبود و روزی به خدا گفت: خدایا یا مرگ یا فهم. ایشان می گفتند بعد از این دعا تا آخر تحصیلاتم پیش از گفتن استاد مطلب را می دانستم. کسی که این گونه شروع کند در زندگی به غیر خدا توکل نمی کند. علامه گفتند من کاری انجام دادم که خدا به من فهم داد و آن این که دو رکعت نماز خواندم و بعد گفتم خدایا یا مرگ یا فهم. این سیره علامه است.
وی افزود: ایشان زندگی نامه خود را نیز بسیار متواضعانه نوشته است و هیچ کجا نمی گوید این نظر منحصر به فرد من است چون این کار بوی منیت می دهند. استاد ما می گفت هر مطلبی از ایشان می پرسیدی جواب می داد اما دو مورد پیش آمد که قبل از جواب گفت باید در مورد آن موضوع تحقیق شود و من نمی دانم که این هم نشان دهنده دانش و هم نشان دهنده تواضع ایشان است. استاد ما می گفت هر وقت کسی وارد می شد ایشان می ایستادند و زندگی متواضعانه ای داشتند که هیچ نمودی از خود بر جای نمی گذاشتند که نشان دهند این من هستم.
استاد دانشگاه تربیت مدرس با اشاره به کرامات علامه طباطبایی خاطرنشان کرد: برادر علامه طباطبایی به علامه حسن زاده آملی گفته بودند که من و برادرم ذکری از آقای قاضی داریم که آن ذکر را می گوییم و در بیداری یا خواب آقای قاضی را می بینیم و سوال خود را از ایشان می پرسیم. این مساله نشان می دهد ایشان به علوم غریبه نیز تسلط داشته اند. علامه طباطبایی نظریات بکری داشتند که شهید مطهری می گوید تا 100 سال دیگر ارزش این نظریات مشخص می شود و هنوز مشخص نشده است. این که ما المیزان را هم اندازه کتاب های دیگر می دانیم و فکر می کنیم آن را تخلیه اطلاعاتی کرده ایم از بی عرضگی ماست.
وی افزود: علامه طباطبایی با اتوبوس از قم به تهران می آمد و با هانری کربن مباحثه می کرد. شهید مطهری می گفتند در این مباحثات که گاهی 7 ساعت طول می کشید من خسته می شدم و می گفتم برویم بخوابیم اما علامه خسته نمی شد. چیزی که ما از علامه شناخته ایم این است که ایشان متمرکز در خدا بودند و می گفت مطلوب ما فقط خداست. راه عارف شدن نیز این است که انسان بر اساس خلوص نیت رفتار کند. وقتی از شما پرسیدند بگو نمی دانم تا خدا عنایات خود را بر تو فرو بریزد. کل عمر علامه این گونه سپری شد و به خاطر خدا ریخت.
روحی گفت: هر یک از شاگردان ایشان از بعدی از ابعاد ایشان استفاده کردند و از ابعاد دیگر خبر نداشتند و این که علامه یک شخصیت عرفانی بودند برای برخی شبیه مضحکه است. زیرا ایشان طوری نشان می دادند که کسانی که اولین بار ایشان را می دیدند فکر می کردند یک طلبه تازه وارد هستند. مردم دوست دارند از شخصیت های بزرگ کرامات نقل شود اما اتفاقا مهمترین چیزی که بزرگان از آن پرهیز می کنند کرامت گفتن و معلوم شدن آن است. اگر علامه این مساله را بروز نداد به دلیل کمال استقامت ایشان در عرفان بود. عارفی که در پنهان کردن کرامت خود بکوشد و مردم در مورد کرامات او چیزی ندانند عارف والایی است.
وی در خاتمه اظهار داشت: پدر علامه به خواب فردی رفته و به او گفته بود از محمد حسین ناراحتم که تفسیر می نویسد اما ثواب آن را به من هدیه نمی کند. علامه در پاسخ گفتند من خیال نمی کردم این تفسیر ثوابی داشته باشد که آن را هدیه کنم – در حالی که 20 سال برای نوشتن آن تفسیر تلاش کرده بودند – اما اگر ثوابی داشته باشد برای ایشان. چند روز بعد فرد دیگری خواب پدر ایشان را دید که گفته بود به محمد حسین بگو ثواب رسید.