به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، محمد ایرانی در وبلاگ حماسه فریادهای خاموش نوشت؛ پنجرهها بوی بهار میدهند. خانهها سبز شدهاند. درختها قدبلندتر از قبل خودنمایی میکنند. سایهٔ برگها زمین را پوشانده است. پروانهها روی گلهای سرخ نشستهاند. چند جوانهٔ تازه از خاک سردرآوردهاند. خبری در راه است... بهار امسال شکلش فرق میکند. حتی بوی تازهای میدهد. میشنوید؟! میبینید؟! معجزهها شروع شده. آسمان را تماشا کنید. آلودگیها رفتهاند. هوا عالی است. وقت ضربهٔ نهایی رسید. توپ را بکارید. دروازهبان رقیب دستهایش را بهم میمالد. دستپاچه شده. کار باید تمام شود. همین حالا. اگر این توپ گل شود جلو میافتیم. کفشهایتان را، جورابهایتان را، توپ جلوی پایتان را، بازیکنان هم تیمیتان را، پیراهنهای شمارهٔ دوازده را خوب به خاطر بسپارید. بدون مربی هیچ تیمی سرپا نمیماند. یعنی 11 + 1.
میخواهند جلوی ما را بگیرند. نگاه کنید. دود مشعلها به آسمان رفته. یکی یکی روشن میشوند. مردم آمادهاند. آمادهٔ تغییرات اصلی. ورژن نهایی به زودی میآید. شاید امسال لحظهٔ تحویل این نسخه باشد. آتش به جان دنیا افتاده است. همه میخواهند در جزیرهٔ آرامش زندگی کنند. حکومت مهربانی و دوستی فراگیر نزدیک است. ادعونی استجب لکم. بخواهید. سکوت علامت رضایت نیست. سکون نام دیگر مرگ است. به تکاپو بیفتید. بگذارید صدای خندههای ما را بشنود سازندهٔ اولین و آخرین ورژن. مشعلها را آماده کنید. کوچهها آب و جارو شوند. از سیرالئون تا سوریه. از فلسطین تا فرانسه. از نیل تا نیویورک. همه منتظرند.
کسی دوست ندارد در اولین مهمانی ضایع شود. دماغش بسوزد. همه او را با انگشت نشان دهند. سرش را پایین بیاندازد. عرق شرم از سر و صورتش بریزد. امسال همهٔ چیزهایی را که در مهمانی بزرگ باعث خندهٔ دیگران میشود از کار میاندازیم. اخمها، دروغها، ناراحتیها، پچ پچها و پشت هم اندازیها، به پدرومادر پشت کردنها و همهٔ چیزهایی که سال هاست کوچک شمردیم. گوشیهایمان را چک کنیم. لب تابهایمان را ریسیت کنیم. حافظهٔ مرورگر اینترنت را بررسی کنیم. مبادا ضایع شویم جلوی چشم صاحب خانه. امسال طعم دیگری میدهد. کاش خراب نشود با طعم گس گناه.
چندهزار سال است که پدران ما، تیر را در کمان میگذارند و به دورترین نقطهٔ زمین پرتاب میکنند تا به این لحظه برسند. به شیرینترین نقطهٔ تاریخ. میخواهند زمین را تقسیم کنند. ما هم از این میراث سهمی داریم. مبادا هنگام بازی خوابمان ببرد. به غول آخر رسیدهایم. همین یکی را شکست دهیم، آهنگ پایانی نواخته میشود. فقط خودمان ماندیم. همان کسی که نامهٔ عملش هرجمعه بررسی میشود. همان کسی که نمیداند. غول آخر خودمانیم. جنگ داخلی سخت است. باید علاقههایمان را قربانی کنیم. اما اگر دیر به خود بیاییم، علاقههایمان ما را قربانی میکنند.
کسی به دیوار سمت راست تکیه میزند. سیصد و چند نفر اطرافش حلقه میزنند. پیش از آمدنش شهر را چراغانی کنیم. بهترین لباسهایمان را بپوشیم. کفشهایمان را واکس بزنیم. رختخوابهایمان را جمع نکنیم، به آتش بکشیم. لعنت بر خواب؛ ملعون است اگر کسی بخوابد. ایمان دارم که خداوند رختخواب را دوست ندارد. رختخواب مخدر است. افیون توده هاست. خواب یعنی آرامشی نادانانه! کسی که مامور عملیات بزرگ است نمیخوابد. بیدار شوید. هرکس جا بزند تا همیشه عقب میماند. گوش کنید. در بازارها قدم میزند. ما را میبیند. سلام میکند. صدای دستگاه پخش را زیاد کنید. زمان امتحان کردن به پایان رسیده است. برگهها را بالا بگیرید. نتیجه نزدیک است. نود و یک. نود و دو. نود و سه...