گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ دیگر کمتر کسی است که «رادیو هفت» را دیده باشد اما امیرعلی قصهگوی آن و آقا مهران را نشناسد. امیرعلی اما پا را از رادیو هفت و تلویزیون فراتر گذاشته و در قالب چهار جلد کتاب قصه که دو تای آخری از همین نمایشگاه اخیر کتاب سر در آوردند، وارد قفسههای کتاب خانههای مردم هم شده است. اما هنرهای امیرعلی نبویان فقط به نویسندگی محدود نمیشود. او علاوه بر نویسندگی و اجرا، بازیگری هم میکند و این روزها مشغول بازی در اولین پروژه سینمایی خود به نام «خانه دختر» است. علاوه بر این، این شبها برنامه سرگرمکننده «مزه» نیز با اجرای او از شبکه نسیم پخش میشود.
متن زیر قسمت اول گفتگوی ماست با این نویسنده، بازیگر و مجری که البته بیشتر دوست دارد به عنوان نویسنده شناخته شود.
«خبرگزاری دانشجو» - ظاهرا جلد اول و دوم قصههای امیرعلی با استقبال مخاطبان روبهرو شده که جلد سوم و چهارم این کتاب نیز به چاپ رسیده است.
نبویان: بله، خدا را شکر از جلد اول و دوم استقبال خوبی شد اما استقبال مخاطب دلیل چاپ جلد سوم و چهارم نبود چون این قصهها در برنامه «رادیو هفت» ادامه داشت و دوست داشتم تمام آنچه را که در این برنامه اجرا کردم به صورت یادگاری در یک کتاب ثبت کنم. استقبال از جلدهای جدید نیز مثل کتاب اول و دوم خوب بود. نمایشگاه کتاب یک فرصت مناسب برای نویسندهها، ناشران و مخاطبان است که بدون واسطه کتابها را بخرند و من هم از این فرصت استفاده کردم و راضی هستم.
«خبرگزاری دانشجو» - قصههای امیرعلی با چاپ این چهار جلد تمام شد؟
نبویان: بله، قصههای امیرعلی دیگر تمام شده و ادامه ندارد.
دل کندن از قصههای امیرعلی مثل از دست دادن عزیزان بود
«خبرگزاری دانشجو» - حیف نیست؟
نبویان: خیلی به این مساله فکر کردم و شبی که این تصمیم را گرفتم خودم ناراحت بودم چون به هر حال سه سال یکی از دغدغههایم قصههای امیرعلی بود و صبح که بیدار میشدم به اتفاقاتی که باید روایت کنم فکر میکردم. برای همین دل کندن از آن ناراحت کننده و مثل از دست دادن عزیزان بود. اما به هر حال هر شروعی یک پایانی دارد و وقتش بود که این قصهها تمام شوند.
از تبدیل شدن قصههای امیرعلی به فیلم استقبال میکنم
«خبرگزاری دانشجو» - قصد ندارید مثل قصههای مجید که ابتدا قصه بود اما بعد تبدیل به سریال شد و بسیار هم نزد مخاطب جا باز کرد، قصههای امیرعلی را تبدیل به فیلمنامه کنید؟
نبویان: تبدیل قصههای مجید به فیلمنامه توسط خود هوشنگ مرادی کرمانی انجام نگرفت و کارگردانی مثل آقای پوراحمد این قصهها را خواند و به نظرش قصههای مجید قابلیت تبدیل شدن به مجموعه تلویزیونی را داشتند و این کار انجام شد. اگر کسی فکر میکند در قصههای امیرعلی نیز این قابلیت وجود دارد من استقبال میکنم ولی یکی از دلایلی که خودم دست به کار نمیشوم این است که نمیخواهم همیشه به قصههای امیرعلی شناخته شوم.
البته خیلی قصههای امیرعلی را دوست دارم اما دلم میخواهد کارهای دیگری هم انجام دهم. دلیل این هم که خودم دست به کار ساخت قصههای امیرعلی به شکل فیلم یا مجموعه نمیشوم این است که اشکال دیگری از نوشته وجود دارد که بیشتر به درد فیلم و سریال میخورند و خودم ترجیح میدهم آن کارها را انجام دهم.
«خبرگزاری دانشجو» - در زمینه داستان یا رمان فعالیتهای دیگری دارید؟
نبویان: بله، کارهایی دارم و احتمالا بعد از جام جهانی یک نمایشنامهخوانی از یکی از نوشتههایم در صورت انجام کارهای مقدماتی و اخذ مجوز انجام میشود.
«خبرگزاری دانشجو» - فکر میکنید در حوزههای دیگر نیز مانند حوزه طنز بتوانید موفق باشید؟
نبویان: نمیدانم در طنز موفق بودهام یا نه اما به همان اندازهای که برای نوشتن یک کار طنز مصمم هستم در مورد کارهای جدی هم همینطور هستم.
با پدرم احساس نزدیکی بیشتری دارم تا با کسی که ده سال با او اختلاف سنی دارم
«خبرگزاری دانشجو» - نظر شما در مورد شرکت علاقمندان به نویسندگی در کلاسهای داستاننویسی چیست؟ این کلاسها مخالفان سرسختی دارد که معتقدند حضور در آنها لذت کشف را از تازهکارها میگیرد و روح خلاقیت را در آنها از بین میبرد.
نبویان: هرگز هیچ متد آموزش قصهنویسی حق ندارد بگوید من منحصربهفرد هستم و همین است که من میگویم. اگر چنین چیزی باشد خلاقیت را از بین میبرد. نام چند دوره آموزش داستاننویسی که من برگزار کردم «از ایده تا قصه» بود، یعنی شما چگونه میتوانید یک ایده را تبدیل به قصه کنید و فقط راجع به طی این مسیر صحبت میکردیم. من قصههای امیرعلی را نوشتم که یک نقطه شود از فصل مشترکی که دوست دارم بین آدمهایی که فقط ده سال با هم اختلاف سنی دارند اما دنیای آنها و طرز تفکرشان بسیار از هم دور است، به وجود بیاید.
حتی در مقدمه جلد اول کتاب هم توضیح دادم که آنها نمیتوانند طرز لباس پوشیدن، مدل مو و موزیک مورد علاقه هم را تحمل کنند و این مساله فضای گفتگو را از بین میبرد. انگار که اگر ما در مورد این چیزها با هم حرف نزنیم پس در مورد چه چیز صحبت کنیم؟ اگر ما در مورد سینما و موزیک و گرایشهای ورزشی مورد علاقهمان با هم حرف نزنیم پس این فضای تعامل کجا به وجود میآید بین آدمهایی که فقط ده سال با هم اختلاف سنی دارند؟ این تفاوت بین من و پدرم قابل توضیح است و اصلا باعث ایجاد تعادل میشود. یک مقداری من آنارشیست هستم، یک مقداری او هوای من را دارد و بالاخره به یک نقطه تعادلی میرسیم اما من با پدرم احساس نزدیکی بیشتری دارم تا به کسی که فقط ده سال با او اختلاف سنی دارم.
«خبرگزاری دانشجو» - چه چیزی باعث این اتفاق میشود؟
نبویان: دلایل متعددی دارد اما در یک دورهای هجوم انفورماتیک باعث این اتفاق شد. اینترنت به یکباره وارد شد، دیشهای ماهوارهها روی پشت بام خانهها سبز شدند و نتیجه این شد که دوره نوجوانی من با دوره نوجوانی کسی که تنها ده سال از من کوچکتر است خیلی فرق کرد. من دوست داشتم قصههای امیرعلی تبدیل به نقطهای شود از آن فصل مشترکی که دوست داشتم پیش بیاید که اگر یک جایی آدمها نتوانستند همدیگر را تحمل کنند دو نفر که قصههای امیرعلی را خواندهاند بتوانند راجع به آن با هم صحبت کنند. در یک دورهای تام و جری و پلنگ صورتی و کلاه قرمزی این کار را انجام دادند. این کارتونها محدودیت سنی نداشتند و اثری مثل کلاه قرمزی درست است که برای بچهها ساخته میشد اما پدر و مادرها را هم به سینما میکشاند.
سعی کردم ساده قصه بنویسم تا هر کس شنید بگوید من هم میتوانم بنویسم
هدایت هاشمی درباره بازیگری حرفی به من گفت که در مورد قصهنویسی نیز آن را تجربه کردم و الان میتوانم از آن دفاع کنم. او گفت دو جور فوتبالیست بین بهترین فوتبالیستهای دنیا وجود دارند. یک عده مانند مسی و رونالدو مثل معجزه فوتبال بازی میکنند یعنی همه دوست دارند فقط بازی آنها را ببینند و تحسینشان کنند. برخی بازیکنان هم مثل زینالدین زیدان آنقدر ساده فوتبال بازی میکنند که مرد 60 سالهای که پای تلویزیون نشسته نیز میگوید اگر به این راحتی است که من هم میتوانم بازی کنم.
من سعی کردم جوری قصه بنویسم که تحسین کسی را برنیانگیزد اما هر کس پای تلویزیون قصههای مرا شنید یا خواند بگوید اگر این است که من هم میتوانم بنویسم. یعنی همه چیز ظاهرا آنقدر مسیر سادهای را طی میکند که انگار هیچ پیچیدگی ندارد در حالی که واجد پیچیدگیهایی هست و باید وارد آن شوی تا پی به پیچیدگیهایش ببری. اگر این گونه باشد هرگز کلاسهای داستاننویسی نمیتواند خلاقیت فرد را از بین ببرد اما اگر ادعا شود که این تکنیک منحصربهفرد است باعث از بین رفتن خلاقیت میشود.
شما قرار است یک قصه روایت کنی و معتقدی دو راه وجود دارد. یکی این که به کلاسهای قصهنویسی بروی تا تکنیکهای آن را یاد بگیری یا این که شروع به نوشتن و آزمون و خطا کنی تا به شیوه صحیح نوشتن دست پیدا کنی. اساتید کلاسهای قصهنویسی هم که صاحب علم لدنی نبودند بلکه بالاخره کسی آزمون و خطا کرده و به اصولی رسیده که به نظر او درست است. حالا اگر کسی بخواهد این اصول را یاد میگیرد یا خودش آزمون و خطا میکند به شرطی که درک درستی از خطا و موفقیت داشته باشد و به مرور خود را اصلاح میکند. آدمهایی که این آزمون و خطا را انجام میدهند آبدیدهتر از سایر افراد هستند اما هرگز منکر کلاسهای داستاننویسی نیستم.
جنون چند بار خواندن!
«خبرگزاری دانشجو» - به چه نویسندههایی علاقمند هستید؟
نبویان: در هر حوزهای مانند فیلمنامه، داستان، رمان و ... به نویسندههای زیادی علاقمند هستم که نسبت به آثار برخی از آنها تعصب و حتی جنون دارم و آنها را چندین بار میخوانم، چون هر بار که آنها را میخوانم چیز جدیدی کشف میکنم و ایدههای تازهای میگیرم. در سینما و تئاتر زندهیاد حاتمی، ناصر تقوایی و بهرام بیضایی را جزو بهترینها میدانم و آثارشان را پیگیری میکنم. جنونی که دارم باعث میشود صد بار یک فیلم علی حاتمی را ببینم به جای این که صد فیلم دیگر را ببینم. به کتابهای ایرج پزشکزاد هم خیلی علاقمند هستم.
«خبرگزاری دانشجو» - سقف آرزویتان در نوشتن چیست؟
نبویان: آرزویی ندارم. مثل این است که اول یک جاده طولانی میایستی و انتهای آن را نمیبینی. به تو گفتهاند که ته آن جاده یک چیزی وجود دارد اما چون پیدا نیست برای برداشتن قدم اول انگار که زانوهایت سست است. اصلا ممکن است هیچ وقت به انتهای آن نرسی. اما مانند مسافری هستی که روی یک سیاره فقط افقی را میبینی و میدانی که مقصد پشت افق است بنابراین هر بار با هر قدمی که بر میداری به افق جدیدی میرسی و کمکم به آن مقصد میرسی. من به کل زندگی این گونه نگاه میکنم و میرویم ببینیم به کجا میرسیم. یک روزی به خودمان میآییم و میبینیم این همه راه را رفتهایم.
ساز زدن و آواز خواندن در اولین تجربه سینمایی
«خبرگزاری دانشجو» - غیر از نویسندگی و اجرا و بازیگری هنر دیگری هم دارید؟
نبویان: الان در حال بازی در فیلم شهرام شاه حسینی به نام «خانه دختر» هستم و در آنجا کارهای عجیبی میکنم. البته، نقش مهمی نیست. منظورم این است که آنجا جایی نیست که قرار باشد من زیاد راجع به آن حرف بزنم جایی است که حامد بهداد باید درباره آن صحبت کند. در این فیلم نقش جوان دانشجویی را دارم که صاحب قریحه موزیک است و ترانهای برای آن گفتهام و ساز میزنم و آواز میخوانم.
عیبی که در بازیگری وجود دارد
«خبرگزاری دانشجو» - بازیگری به اندازه نویسندگی برای شما جدی است؟
نبویان: نه، به اندازه نویسندگی جدی نیست اما آدم گاهی اوقات در چیزی شبیه مخمصه گیر میکند که تصمیمگیری برایش سخت میشود. مثلا شما کاری که دوست داری انجام میدهی که شاید درآمد چندانی هم برای شما نداشته باشد - البته به عنوان مثال میگویم چون این فضا میتواند پردرآمد هم باشد - اما یک کاری میکنی که هیجانانگیزتر است، درآمد بیشتری دارد و بیشتر هم در معرض دید است. بنابراین، بین پارامترهای مختلف این معادله باید بسنجی و انتخاب کنی.
من در بازیگری برای یکی مثل خودم عیبی میبینم که مرا مقداری از آن منع میکند. همه ما مبتلا به برخی عادتهای رفتاری مثل حرکات سر و دست و ... هستیم هر اندازه که شما بخواهی از خودت دور باشی آن لحن و میمیک بیرون میزند. این موضوع برای کسی مثل من که کم تجربه هستم و مدت زیادی هم کار اجرا کردهام باعث میشود بسیاری از اکتهایم لو باشد و مخاطب نتواند باور کند که امیرعلی قصههای امیرعلی تبدیل به یک جوان دانشجوی موزیسین شده است. این مساله به مرور باید حل شود و مرورش این است که مقداری من از فضای اجرا فاصله بگیرم و از سوی دیگر، مخاطب مقداری از فضای قصههای امیرعلی دور شود. اگر این اتفاقات بیفتد به بازیگری هم فکر میکنم.
«خبرگزاری دانشجو» - سریال «نوشدارو» را نیز در همین راستا کار کردید؟
نبویان: من به نوشدارو به شکل یک دانشگاه بزرگ نگاه کردم. آنجا با آدمهایی کار کردم که غیر از هنرمند بودن و انسان خوب بودن، معلمان خوبی هم بودند و بسیار به من درس دادند که این در کمتر جایی پیدا میشود.
دوست داشتم چهل سال قبل به دنیا میآمدم
«خبرگزاری دانشجو» - دوست دارید با کدام کارگردانها کار کنید؟
نبویان: همیشه دوست داشتم چهل سال قبل به دنیا میآمدم تا بتوانم با علی حاتمی کار کنم.
«خبرگزاری دانشجو» - چه نقشهایی را دوست دارید بازی کنید؟ نقشی بوده که پیش خودتان گفته باشید کاش من آن را بازی میکردم؟
نبویان: راستش هنوز به جایی نرسیدهام که بخواهم به این مساله فکر کنم.
نمایشنامه موزیکال «شهر غصه»
«خبرگزاری دانشجو» - ماجرای نمایشنامهای که میخواهید کار کنید چیست؟
نبویان: فرض کنید در تاکسی نشستهاید و تنها مسافر هستید و یک خانم یا آقای سالمندی میخواهد سوار تاکسی شود و شما برای احترام از ماشین پیاده میشوید .و در را برای ایشان باز می کنید تا ایشان سوار شود . من چند بار امتحان کردهام. واکنش آنها در این مواقع این است که خیلی متعجب میشوند یا آنقدر متعجب میشوند که به شما شک میکنند. یکی از مهمترین نیازهای بشر نیاز به محترم انگاشته شدن است اما ببینید چه اتفاقی افتاده که یک آدم نسبت به احترامی که به او گذاشته میشود مشکوک میگردد.
وقتی تعریف فرهنگ در ذهن عموم مردم تا این اندازه تخریب شده که مسئولیت فرهنگ این است که بگوید زبالهها را ساعت 9 دم در بگذارید پس اصلا انگار فرهنگی وجود ندارد. مسایل بسیار بنیادیتری وجود دارد که باید به آنها بپردازیم. الان که داشتم به اینجا میآمدم، آقایی بیرون از در با نگاهی که به من داشت تمام تلاشش را میکرد تا مرا قضاوت کند و ببیند میزان ایمانم چقدر است؟ چرا دارم وارد اینجا میشوم؟ اگر در 13 آبان و تسخیر لانه جاسوسی بودم چه کار میکردم؟ احساس میکردم که همه اینها از ذهنش میگذرد.
نبستن کمربند ایمنی ربطی به ماجراهای سیاسی ندارد
این مساله برای قصهنویسی خیلی خوب است اما برای زندگی در کنار هم بسیار دردسرساز است. ما خیلی راحت همدیگر را قضاوت میکنیم. من در کار جدیدم به این مساله میپردازم که ما انسانهایی هستم که همه اتفاقات را گردن دیگران میاندازیم و این یکی از تبحرهای عجیب ماست. این که کسی در اتوبان ویراژ میدهد و کمربندش را نمیبندد نه ربطی به 1+5 و آزادی مطبوعات ندارد و هیچ مساله سیاسی در آن دخیل نیست و فقط به این ربط دارد که آدم حقوق خودش و دیگران را رعایت کند.
آن نمایشنامه به این مساله میپردازد که آدمها آنقدر همه چیز را گردن هم نیندازیم و این را بدانیم که بسیاری از گرفتاریهایمان به دلیل کمیها و کاستیهای خودمان است. اسم این نمایشنامه که من نویسنده و راوی آن هستم «شهر غصه» است و کار موزیکال و موزونی است که طنز بسیار تلخی دارد.
ادامه دارد...
جديدا هم آيتم "مزه غذاي ايراني" در شبکه نسيم با اجراي ايشون داره پخش ميشه.