به گزاش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، جعفر بلوری طی یادداشتی در کیهان نوشت:
از آغاز «فتنه» در سوریه- که بیتردید تضعیف مقاومت و در راس آن جمهوری اسلامی ایران، یکی از مهمترین اهداف آن است- دولت ترکیه به طور مداوم در این فتنهانگیزی حضوری پررنگ داشته است. این حضور گاهی آنقدر «شور» شده که حتی، صدای طراحان اصلی فتنه یعنی آمریکا را هم در آورده است. طرح ترکیه برای حمله مستقیم نظامی به خاک سوریه و تشکیل منطقه حائل در مرز ترکیه و سوریه، تنها دو مورد از ماجراجوئیهایی است که ترکیه برای اجرا شدن آنها هر کاری که توانست کرد اما با مخالفت عاقلانه متحدینش مواجه شد و در نهایت به در بسته خورد.
اوایل هفته جاری اما، ارتش ترکیه علیه سوریه دست به یک ماجراجویی تازه و در عین حال عجیب و مضحک زد: لشکرکشی گسترده به خاک ترکیه. در نخستین ساعات روز یکشنبه بود که خبر رسید، ارتش ترکیه با ۵۰ دستگاه تانک، جتهای جنگنده، خودروهای زرهی و صدها نیروی ویژه از شهر مرزی «عینالعرب» (کوبانی) وارد خاک سوریه شده است. برخی رسانههای ترکیه نیز بلافاصله با آب و تاب فراوان همراه با مقامات این کشور به تشریح چگونگی انجام عملیات «شاه فرات» پرداخته و با افتخار اعلام کردند، این حمله را بدون اینکه با کشوری در میان گذاشته باشند انجام دادهاند!
اما آنچه در این رویداد مضحکتر مینمود، هدف اعلامی از انجام چنین عملیاتی بود. بیرون کشیدن بقایای یک جسد؛ آن هم جسد پدربزرگ بنیانگذار سلسله عثمانی و انتقال موقت آن به خاک ترکیه. این هدف اعلامی مقامات ترکیه برای توجیه این تجاوز بود. آنکارا دلیل این لشگرکشی بیسابقه را، ممانعت از حمله احتمالی داعش به مقبره و در نتیجه اهانت به مرحوم سلیمان شاه عنوان کرده است! اما آیا حقیقتا هدف ترکیه از این لشگرکشی پر سروصدا همین بود که اعلام شد؟!
همان طور که در ابتدا اشاره شد، سرنگونی دولت بشار اسد بنا به دلایلی-که بررسی آن در این وجیزه نمیگنجد- برای آقای اردوغان هدفی است حیاتی. او برای رسیدن به این توهم، پیش از این هم ماجراجویی کرده و هزینههای آن را هم داده است. بنابر این، منطق حکم میکند پاسخ رسمی اعلام شده از سوی ترکیه را باور نکنیم و برای یافتن هدف یا اهداف واقعی این حرکت، به تبعات این عملیات روانی نیز نگاهی بیندازیم. به نظر میرسد، این اقدام در چارچوب همان هدف نهایی و توهمآلود اردوغان، یعنی سرنگونی اسد، صورت گرفته است. بخوانید:
با وجود اهمیت فوقالعاده زیاد سرنگونی نظام اسد برای اردوغان، وی در ۴ سال گذشته هرگز جرات نکرده اقدام مستقیم نظامی جدی علیه دولت سوریه ترتیب دهد. احتمالا دلیل این امر در ناتوانی ارتش این کشور یا برخی ملاحظات داخلی و منطقهای بوده است. اردوغان سه پیروزی پی در پی خود در انتخابات را مرهون «ثبات اقتصادی و امنیتی» حاکم بر کشورش میداند. دو مقولهای که امروز در اتحادیه اروپا به کالایی کمیاب مبدل شده و مردم ترکیه آن را میدانند.
بنابراین هرگونه مداخله گسترده یا واقعی نظامی - صرفنظر از اینکه به موفقیت ختم شود یا نشود- میتواند این دو فاکتور مهم را از اردوغان برای همیشه بگیرد. از طرفی ارتش ترکیه بدون حمایت کشورهای غربی و ناتو- که مخالف دخالت نظامیاند- قادر به پیش بردن یک جنگ واقعی و آشکار با ارتش سوریه نیست. حزب حاکم ترکیه با پذیرفتن این ضعفها به این نتیجه رسیده که کشورش، تحمل تبعات سیاسی، اقتصادی، امنیتی و اجتماعی حاصل از یک «جنگ آشکار» را ندارد... فراموش نکنیم جامعه ۵۰۰ هزار نفری علویان ترکیه را که غالبا در جنوبیترین استان این کشور یعنی «هاتای» (اسکندرون) زندگی میکنند. این پتانسیل انسانی، با علویهای سوری که نشان دادهاند در حمایت از اسد ثابتقدمند، رابطهای قوی و قبیلهای دارند!
بنابر این شاید استراتژیستهای ترکیه با درآوردن ادای جنگ و گرفتن عکسهای یادگاری از برافراشتن پرچم در خاک ترکیه، به دنبال پوشاندن این ضعفها باشند! به عبارتی اردوغان برای حفظ آبرو و پرستیژ هم که شده، به اینگونه بازیهای سیاسی نیاز دارد تا اولا به حریف-اینجا سوریه- و ثانیا به رقبای منطقهای القا کند، کشوری که مستحق رهبری جهان اسلام است ترکیه است! غافل از اینکه، تجاوز هر چند محدود به کشوری با مختصات سوریه که با ظرفیت تمام درگیر جنگی تمامعیار با تکفیریهای آدمخوار است، افتخار که ندارد هیچ، مایه شرمساری نیز هست، نیست؟
اما این عملیات، میتواند اهداف دیگری را نیز دنبال کند. ترکیه بارها تصریح کرده به دنبال ایجاد منطقه حائل در مناطق جنوبی و هممرز خود با سوریه است. کسی نمیداند آنچه نظامیان ترکیه در ۳۵ کیلومتری خاک سوریه انجام داده، فقط جابهجایی نگهبانان مقبره و جسد سلیمان شاه بوده است. این حضور غیرقانونی میتواند با هدف آمادهسازی مقدمات ایجاد طرح «منطقه حائل»، برای ضربه زدن به پیروزیهای مهم ارتش سوریه به ویژه در استان حلب باشد. ارتش سوریه مدتی است این استان را محاصره کرده و طی روزهای گذشته حتی، خبرهایی از نفوذ افسران سوری به این استان که برای تکفیریها بسیار حیاتی است، منتشر شده است. هیچ بعید نیست طی هفتهها یا ماههای آینده، خبر آزادی این استان نیز مثل پتک بر سر تکفیریها فرود بیاید و کمر داعش و ترکیه را همانطور که در کوبانی شکست، در اینجا نیز بشکند. ترکیهای که برای جلوگیری از شکست تکفیریها در کوبانی حتی حاضر نشد، به زنان و کودکان این شهر که از ترس جنایات داعش به مرزهای ترکیه پناه آورده بودند، اجازه عبور دهد.
«توهم احیای امپراتوری عثمانی»، شاید دلیل سومی باشد برای انجام نمایش اخیر اردوغان. رئیس جمهوری که پیش از این با مقایسه علنی خود با «سلطان محمد فاتح» (هفتمین و بزرگترین پادشاه دولت عثمانی) یا استقبال عجیب از محمود عباس در کاخ جدید ریاست جمهوری، آرزوهایش را به نمایش گذاشته است. اواخر دیماه سال جاری اردوغان در کاخ جدید ریاست جمهوریاش، با گارد عجیب و غریبی متشکل از ۱۶ نظامی نیزه و شمشیر و سپر به دست به استقبال رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین رفت!
واقعیت این است که، سه توهم «برکناری بشار اسد»، «رهبری بر جهان اسلام» و «احیای امپراتوری عثمانی»، با آغاز انقلابهای منطقهای به سراغ جناب اردوغان آمد. آمریکاییها که از خیزش انقلابهای منطقه به وحشت افتاده و با نگرانی وصف ناشدنی، به تقلای کشورهای درگیر انقلاب برای «الگویابی»، مینگریستند، با معرفی دولت اسلامگرا و سکولار اردوغان به عنوان «الگو»، به این توهمات دامن زدند. در بحبوحه انقلابهای منطقه، «استفان جی هادلی»، مشاور امنیت ملی آمریکا در دولت «جرج بوش» در گفتوگو با سایت شورای روابط خارجی آمریکا گفته بود: «اکنون رهبران جدید (کشورهای عربی) به دنبال بهبود اوضاع اقتصادی و ساختن کشورهای خود هستند و در این مسیر ترکیه الگوی مناسبی است.»
غرب پس از اینکه با هزار خدعه و نیرنگ توانست در برخی از کشورهای انقلابی منطقه، به طور موقت هم که شده، انقلابها را به محاق برده و امثال ژنرال سیسیها را روی کار بیاورد، دست از توهمزایی برای اردوغان برداشت؛ اما گویا، اردوغان هنوز نتوانسته یا نخواسته از این توهمات خارج شود؛ به قول هنرمندان سینما و تلویزیون، رئیس جمهور محترم ترکیه انگار هنور نتوانسته از «حس» خارج شود و همچنان در رویای «امپراتوری»، «رهبری» و «سرنگونی» مقاومت سیر میکند.