به گزارش خبرنگار «خبرگزاری دانشجو» از ایلام، محمدرضا رستم پور، شاعر جوان ایلامی در یادواره شهدای گمنام دانشگاه پیام نور ایلام که روز گذشته در این دانشگاه برگزار شد، خطاب به شهید گمنام یافته شده در جزیره مجنون اینگونه سرود:
از جانب جبهه ها کبوتر آمد
تابوت سبک تر و سبک تر آمد
دنبال سر شهید گمنام عشق
موجی ز کبوتران خاور آمد
از جانب جبهه استخوان آوردند
یعنی که شهید بی نشان آوردند
در شهر سکوت است و سکوت و سکوت
گلدسته ای از بهر اذان آوردند
جبهه یعنی پاره های بی نشان
گریه ها و اشک های در نهان
جبهه یعنی شور، مستی، سوز و ساز
دست های باز گشوده از نیاز
جبهه یعنی یادی از روز الست
دشتی از فرزانگانی حق پرست
جبهه یعنی یادی از کرب و بلا
بار دیگر عهد بستن با خدا
آی مهران! مهد شیران دلیر
بیشه زاری پر ز مردانی چو شیر
دل فدای غرش شیران تو
می ستایم پاکی ایمان تو
خاک میمک دیده ها رو روشنیست
پر ز خون عاشق بستودنیست
کله قندی کربلای دیگریست
فتح میمک نیز به سان خیبریست
کله قندی خود مثال شمع بود
گرد او پروانه هایی جمع بود
یا رب این آواز نیمه شب ز کیست؟
گریه های سوزناک از بهر کیست؟
وای من اینان کدامین دسته اند؟
این چنین از بند دنیا رسته اند
دشت را در بر گرفته نامشان
لقمه ای گردیده اندر کامشان
سر به صحرا می گذارند همچو شیر
سینه را کرده سپر از بحر تیر
می هراسد دشمن از آوازشان
آسمان ترسیده ز پروازشان
شیرمردی همچو سابوته که دید؟
او به سوی کعبه ی دل ها دوید
ساده میری، سرو بستانم کجاست؟
او حسابش با حساب ما جداست
ای قلاویزان چرا ترسیده ای؟
نعش های سر جدا را دیده ای؟
ای قلاویزان که خونینت نمود؟
باز کدامین لاله غمگینت نمود؟
دشت از خون شهیدان رنگی است
استواریشان چو کوه سنگی است
جبهه را حال و هوای معنویست
وصف آن در غالب صد مثنویست
این زبان از گفتنش لال آمده
در توان وصف یک حال آمده