گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»_ محمد گودرزی_ شاید بتوان هویت را (در مورد انسان) در یک کلمه ساده به کیستی تعبیر کرد و آنرا با اضافه به قیدهایی همچون فردی، جنسی، جمعی، اجتماعی، ملی، دینی و... تفصیل داد. در این صورت، قید انضمامی جهت بیان، سوال یا بررسی، کیستی (هویت) را بیان میکند؛ مثلا در تعبیر هویت فردی، مراد از هویت بیان مختصاتی از فرد است که کیستی او را در ساحت فردی تشکیل میدهد و معرفی میکند. با این حساب، انسان در محدوده فردی، گروهی و اجتماعی از جهات گوناگونی واجد مختصاتی است که هویت او را رقم میزند و قوام میبخشد. در این یادداشت برآنیم تا هویت ملی و دینی را در مورد جامعه و ملت ایرانی بررسی کنیم.
مراد از هویت ملی و هویت دینی
با توجه به آنچه در درآمد این نوشتار آمد، معنای هویت ملی و هویت دینی به ترتیب عبارت است از مختصاتی از فرد یا افراد که کیستی ایشان را در ساحت ملی، به عنوان یک ساحت اجتماعی رقم میزند و مختصاتی از این فرد یا افراد که کیستی ایشان را در ساحت دینی، یعنی از جهت وجدان یا فقدان عقاید دینی و تقید یا عدم تقید به احکام عبادی و اخلاق مذهبی، قوام میبخشد. اگر این دو تعبیر را با قید سومی، یعنی ایرانی بودن همراه سازیم، و بگوییم هویت ملی و هویت دینی ایرانیان، دایره بررسی ما بسیار روشنتر خواهد بود.
با این حساب، پرسش ما در این تحقیق اینگونه تقریر میشود؛
هویت ملی ایرانیان
هویت ملی، در مورد ملتهایی که همبستگی ملی پررنگی دارند و نقش ملی ایشان به محدوده جغرافیایی سرزمینشان محدود نمیشود، از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ تا جایی هویت ملی ایشان میتواند در ملتهای دیگر سرایت کند و به یک ظرفیت فراملی تبدیل شود. همچنین این عنصر اساسی به تناسب پیچیدگی هندسه ملیت متبوع خود ساده پیچیده یا بسیار پیچیده خواهد بود. در مورد هویت ملی ایرانیان، از جهت ملیت همبسته ایرانی از یکسو و از جهت پیچیدگی ملی ایشان از سوی دیگر، با هویت ملی مهم و پیچیدهای سروکار داریم.
پیچیدگی هویت ملی ایرانی از جهتی به تکثر عناصر موجود و موثر در ملیت ایرانی بازمیگردد. از این جهت، هندسه مختصاتی که هویت ملی ایرانی را تشکیل میدهد، عناصر و ابعاد متکثری دارد که بازشناسی آنرا دشوار میسازد. در این بحث البته درصدد بررسی دقیق این هندسه نیستیم و به تبیین مجملی از این هندسه اکتفا میکنیم.
در یک بررسی اجمالی، مختصات اساسی ساحت ملی ایرانیان، که هویت ملی ایشان را قوام میبخشد را میتوان اینگونه فهرست کرد؛ تنوع قومی، فرهنگی و حتی مذهبی، تناسب و ترابط فرهنگی پررنگ در میان قومیتها، فرهنگها و مذاهب ایرانی، استقلالطلبی حداکثری ایرانیان نسبت به بیگانه، بهرهمندی از ملیت پر افتخار ایرانی در زمینههای علمی، فرهنگی و سیاسی-اجتماعی (با وجود نقاط تاریک در تاریخ حاکمان ایرانی)، حمیت انسانی و اخلاقی ایرانیان نسبت به نوع انسانها، خصوصا ملتهای مظلوم، نقش ویژه ادبیات فارسی و گنجینه ادبی فارسی در ملیت ایرانی (در عین حیات و پویایی زبانهای قدرتمند قومی در ایران) و نقش ویژه دین اسلام و مذهب تشیع که در ادامه بیشتر بررسی خواهد شد.
هویت دینی ایرانیان
در مورد جوامع ریشهدار، با توجه به همراهی دین با جوامع انسانی در همه تاریخ زندگی بشر، شناخت تاریخ و فرهنگ ایشان بدون بررسی عنصر مهمی تحت عنوان هویت دینی امکانپذیر نیست. نسبت یک ملت با دین، در مطالعه هویت دینی، از چند جهت قابل بررسی است؛ کدام دین؟ با چه قرائتی؟ چگونگی گزینش یا پذیرش دین؟ ماهیت دین از جهاتی همچون عنصر عقلانیت، مواضع اجتماعی و سیاسی و...؟ نسبت عناصر فرهنگی، اجتماعی و سیاسی واقعی با دین، آموزهها و احکام آن؟ و جهاتی دیگر..
در بررسی اجمالی هویت دینی ایرانیان، یک واقعیت بسیار مهم رخ مینماید و آن اینکه هویت دینی ایرانی از سویی یک ماهیت تاریخی پیوسته دارد و از سوی دیگر تحولاتی به خود دیده که روند آن بسیار معنادار بوده و جهت مشخصی را دنبال کرده است. ماهیت تاریخی پیوسته آن عبارت است از تمایل توحیدی ایرانیان در طول تاریخ و جهت مشخصی که در تحولات آن رخ داده، تمایل حداکثری به دین برتر است. پذیرش اسلام و تبدیل شدن به مهمترین پایگاه جهانی تشیع، همراه با ایمان و اعتقاد ویژهای که در ابعاد مختلف زندگی و فرهنگ ایشان، مثلا در هنر، ادبیات، سبک زندگی و... نمود یافته، نمود بارزی از این واقعیت است.
اگر بخواهیم مختصات اساسی ساحت دینی ایرانیان، که هویت دینی ایشان را قوام بخشیده فهرست کنیم، میتوان بر این موارد تاکید داشت؛ توحیدباوری، حقپذیری و کمالجویی (در تمسک به دین برتر)، عقلانیت دینی، ولایتپذیری و روحیه ایثارگری در مسیر آرمان دینی، دینداری چندبعدی و سرایت دین در امور مختلف فردی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و...، انعطاف عقیدتی و مذهبی در ارتباط با پیروان ادیان و مذاهب دیگر، در عین پایبندی به عقاید خود.
جمعبندی نسبت هویت ملی و دینی ایرانیان
از آنچه در تحلیل اجمالی هویت ملی و هویت دینی ایرانی بیان شد روشن میشود که پیوند وثیقی میان این دو جهت از کیستی (هویت) ایرانیان برقرار است؛ به نحوی که سابقه بسیار طولانی عناصری همچون توحیدباوری، حقپذیری، انعطاف عقیدتی و... در تاریخ حیات اجتماعی ایرانیان، این عناصر را به مختصاتی از هویت ملی ایشان بدل ساخته است. خصوصا اینکه با سرایت معارف دینی و احکام شرعی به ساحات مختلف جامعه ایرانی، خصوصا در زمینههای فرهنگی، همچون هنر، ادبیات، علم و دانش، و در زمینههای سیاسی-اجتماعی، همچون تعامل مردم با حکومت، حمیت انسانی در مورد مردمان دیگر ملتها و ایفای نقش فعالانه در این زمینهها، عناصر ملی و دینی ایرانیان همبستگی تنگاتنگی به خود گرفته، تا جایی که در بسیاری از زمینهها قابل تفکیک نیست. بر این اساس است که میتوان هویت ملی و دینی ایرانیان را در بسیار از عناصر همبسته و حتی یگانه دانست؛ با تاکید بر این نکته بسیار مهم که نقش محوری در این همبستگی توسط هویت دینی ایفا میشود و این هویت دینی ایرانیان است که هویت ملی ایشان را از خود متاثر ساخته و ماهیت دینی به آن بخشیده.
آنچه در نکته اخیر گفته شد هرگز به معنای نفی ارزشمندی عناصر هویت ملی نیست؛ به نحوی که عناصر مختلف فکری، فرهنگی و اجتماعی ایرانیان، خصوصا زمینههای اخلاقی، ادبی و هنری و روحیات فردی و جمعی، در نحوه تحقق هویت دینی ایشان، بسیار موثر بوده است. این تاثیرگذاری، در مورد پذیرش آیین اسلامی و مذهب شیعی از سوی ایرانیان و شکوفایی معارف الهی در زمینههای گونهگون علمی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، نمودی حداکثری دارد. هرچند برخی جریانات ملیگرا میکوشند با تفکیک هویت ملی ایرانی از هویت دینی بر عناصری تکیه کنند که روح دینداری موحدانه ایرانیان در تاریخ گسترده ایشان در آن نادیده گرفته شده یا از اساس نفی میشود. این در حالی است که در نمونهای نظیر رژیم اشغالگر قدس، ملیت در عین دین و مذهب تعریف شده و این دو هویت در کشور جعلی اسرائیل به جمع میرسند.
رجوع به تاریخ معاصر و حتی پیش از آن، موید این مطلب است که رویکرد ملیگرایان به هویت ملی ایرانیان خلاف واقعیت است. چراکه در تاریخ ایران به مقاومتها و نهضتهای ملی و دینی مختلف بر خواهیم خورد که تحلیل آنها جز با جمع هویت ملی و هویت دینی ممکن نیست.