گروه دانشگاه «خبرگزاری دانشجو»- یادداشت دانشجویی*؛ منظور از طب سنتي مورد استفاده در اين متن حرفه طب در گذشته يا طب مکمل است و با مفاهيم خرافي که شايد در جا هاي ديگر با اين شيوه طب شنيده مي شود تفاوت دارد.
لازم به ذکر است پيش از بيان ديدگاه هاي طب سنتي و مدرن ابتدا بايد به خواستگاه طب پرداخت. بايد اضافه نمود در همه ي تمدن ها شکل هايي از درمان مورد توجه بوده است ولي در سير تاريخي ايران درمان از ظهور زرتشت آغاز مي شود.
بيش از 6500 سال قبل از ميلاد مسيح، براي اولين بار واژه درمان و پزشکي در دين يا مکتب مزديسنا که توسط زرتشت در شمال غربي ايران بنا نهاده شده بود ،جاري گشت و مقام پزشک پرارج گرديد. در اين مکتب علاوه بر درمان بر بهداشت نيز تاکيد شده بود. پاکي چهار آخشيک (عنصر) هوا، خاک، آب و آتش از دستورهاي مهم اين مکتب بوده است.
دوره هخامنشيان يکي از درخشان ترين دوره ها در تاريخچه ي پزشکي ايران است. اين علم حدود 2500 سال پيش در ايران بسيار مورد توجه بوده است و همه ي پزشکان در اين دوره بر اساس حرفه تخصصي خود تقسيم بندي شده اند. کوروش (550 سال قبل از ميلاد) از قوانين پزشکي و بهداشتي آگاه بوده تا جايي که پرستاري بيماران خانواده شاهي را خود به عهده ميگرفت.
در قرنهاي 13 و 14 ميلادي در جريان جنگهاي صليبي طب از ايران به اروپا منتقل شد. در طي اين سالها (قرنها) طب ايراني در مراکز علمي و دانشگاهي غرب تدريس ميشد به طوري که بيش از 500 سال کتاب قانون ابن سينا مرجع آموزش پزشکي بوده است
.
به هر حال طب خاوري رايج در ايران پيشرفت غير منتظره اي را در ترويج علم پزشکي ايفا کرد که مسلمانان در ايران در اين ميان سهم عمده اي در توسعه طب اسلامي داشتند ، تحقيقات آنها بر اساس تجربه و حکمت بود و علاوه بر بها دادن به تفکر عقلاني منطقي از سنت و سيره پيامبر(ص) و امامان (ع) بهره مي بردند.
در طي قرون 14 تا 16 ميلادي به علت تعصبات مسيحي و شروع دوره رنسانس و به خصوص با ظهور پاراسلسوس که يک شيميدان بود، طب سنتي به مرور جاي خود را به طب شيميايي داد.با نفوذ غرب در دوره صفويه و قاجاريه، طب سنتي ايران از زادگاهش طرد شد و جاي خود را به سيستم درماني غربي و داروهاي ساخته شده توسط آنان داد.طب سنتي ايران را طب مزاجي يا طب اخلاطي نيز ميگويند، زيرا اساس تشخيص و درمان بر مبناي تعيين مزاج در حالت صحت و در حالت بيماري است.
گاهي به اشتباه طب سنتي را معادل با طب اسلامي فرض ميکنند، لازم به ذکر است تعاليم و دستورات درماني که توسط پيامبر اکرم (ص) و معصومين توصيه و ارائه شده است، فراتر از اصول علمي است ولي در قالب يک مکتب درماني به شمار نميآيد.
براي آشنائي بيشتر با مفهوم کلي و ويژگيهاي مکتب طب ايراني، لازم است نخست با تعريف طب مکمل آشنا شويم.
طبق تعريف سازمان بهداشت جهاني،از طب مکمل به مجموعهاي از روشهاي تشخيصي و درماني گفته ميشود که با تفکر حاکم بر سيستمهاي بهداشتي رايج تفاوت کلي دارد.اغلب اين روشها تاريخچه بسيار طولاني و حتي چند هزار ساله دارند که نياکان انسانها بر اساس دريافتها، باورها و تجربيات هر فرهنگي به آن دست يافتهاند.
علل گرايش به طبهاي مکمل را ميتوان در موارد زير جستجو کرد:
کل نگري ،توجه به روش زندگي،معنويت،درمان ريشهاي بيماري،عوارض درمانهاي رايج نوين،هزينه کم و دسترسي سريع ،رابطه متقابل پزشک و بيمار. طب سنتي، طب تکميلي، طب کل نگر يا طب غير رسمي هم خوانده ميشود،علايم بيماري در طب تکميلي فاقد آن معنايي هستند که در پزشکي نوين دارند. اينگونه علايم، نشانههايي فسادانگيز تلقي نميشوند که به محض پيدا شدن بايد مورد تهاجم قرار گيرند، بلکه چراغهاي راهنمايي شمرده ميشوند که به وســـيله آنها ميتوان به وجود ناهماهنگيها، آسيب پذيريها و حالتهاي مزاجي بيمار پيبرد و با استفاده از همين علايم، نحوه بهبوديابي او را دنبال کرد.
در طب تکميلي، با بيمار به مثابه يک فرد برخورد ميشود و علاقه چنداني به جنبههاي آماري و هنجارهاي جمعيتي وجود ندارد، بلکه اين خود فرد است که موضوع مطالعه طبيب است. مثلاً ضربان ضعيف نبض ممکن است در يک مزاج امري عادي و در نوعي ديگر علامت يک بيماري باشد.
در طب تکميلي، شيوه زندگي، وضع فکري، خلق و خو، توان، حالت يا ساختار بدن، همه و همه، به همان اندازه نشانههاي جسمي، در تشخيص بيماري حايز اهميت است.طب سنتي قبل از اينکه يک دانش عملي باشد جزوي از يک نظام معرفتي است. نظامي که در آن انسان با طبيعت و جهان پيوند مي خورد. نظامي که در آن انسان زياده خواه، مصرف گرا ومنفعت طلب نيست. مطلق انگاري علم جديد و نفي دين و سنت ويژگي دوران جديد (عصر مدرن) است. عصري که البته حدود پنج دهه است که پايان يافته است.
در حقيقت طب مدرن شاخه اي از علم مدرن است و در دهه هاي اخير نيز علم مدرن با چالشهاي فراواني مواجه شده است. علم مدرن بعد از رنسانس و بعد از دوران روشنگري در قرن هجدهم در غرب ، با غرور تمام همه دستاوردهاي گذشته را به کناري نهاد و با ادعاهاي جهان شمولي ، واقع نمايي،جدايي دانش از ارزش ، تخصص گرايي و... ، با داعيهي فراهم کردن سعادت بشري در روي زمين گسترش يافت. اما بعد از جنگ جهاني دوم که منجر به قتل عام هزاران نفر توسط ايديولوژي هاي مدرن شد و همين طور بحرانهاي اقتصادي و اجتماعي و زيست محيطي اي که رخ داد نگرشها به علم مدرن عوض شد و چرخشهاي پست مدرن و فرا مدرن هم در علوم تجربي و هم در علوم انساني شکل گرفت. در اين چرخش ها علم و به تبع آن عقل مدرن به زير سوال رفت زيرا خود به خود روشن شد عقل محض انساني نمي تواند بدون کمک گرفتن از کشتي سيره و سنت هاي عملي سعادت بخش باشد و رجوع دوباره به سنتها و فرهنگ هاي بومي در دستور کار قرار گرفت.
در اين ميان عده اي تلاش دارند تا طب سنتي (استفاده از گياهان دارويي و طب سوزني)را طبي كاملا ايمن توصيف كنند در حالي كه گاهي عوارض داروهاي گياهي بسيار شديدتر از داروهاي شيميايي است.استفاده از روش هاي درماني تاييد نشده و استفاده خودسرانه مردم از انواع گياهان دارويي براي درمان بيماري هاي خود نيز موجب شده است ، انتقادهايي به طب سنتي وارد شود.
عضو مركز تحقيقات علوم قرآن، حديث و طب دانشگاه علوم پزشكي تهران دكتر محمدمهدي اصفهاني دراين باره مي گويد: ((نگاه طب سنتي به انسان ، يك نگاه جامع بوده و جسم و روح و روان ، همه را با هم مي بيند. طب سنتي ، طبي كل نگر بوده و انسان را با كليت خود مي بيند.از سوي ديگر طب جديد، طبي بسيار پيشرو، دقيق و توام با شيوه هاي مطمئن است ، طب جديد و طب سنتي ، هيچ كدام به تنهايي قادر به پاسخگويي به تمام نيازهاي سلامت بدن نيستند اما در تعامل و همكاري يكديگر مي توانند به كمك هم بيايند)).
بعد از همه ي اين ها بايد گفت که پزشکي مدرن حاصل تفکر غربي مدرن عقل گرايي محض است ، عقلي که خود به محدوديت خويش اغراق مي کند و با پيشرفت هاي بسياري که پزشکي مدرن داشته است مانند ساير علوم مدرن تازه به آن جايي مي رسد که برخي روش هاي طب سنتي را تاييد مي کند. و در واقع آن چه باعث جدا شدن طب سنتي از مدرن شده است حفره هايي تاريخي اند که منابع گذشتگان طب در آن ها ناپديد شده است، بسياري بر اين باور اند دليل مثمر ثمر بودن روش هاي طب سنتي در بسياري از موارد نسبت به طب مدرن پيشرفته بودن سطح عملمي آن زمان است علمي برخواسته از سيره و سنت تمدن هايي که پيامبراني داشته اند تا کم و کاست هاي عقل محض را اصلاح کنند.
باتوجه به گفته ها امروزه بسياري از مردم و حتي بزرگان طب نوين رويکردي تلفيقي نسبت به طب سنتي و پزشکي نوين دارند. طب سنتي ايران قدمت بسيار طولاني دارد و اگر شناخت خوبي از آن داشته باشيم،مي تواند جوابگوي نه همه مشكلات، بلكه اكثر مشكلات پزشكي و بهداشتي ما باشد. طب سنتي در كشور ما صد سال پيش از سوي وزارت الصحه آن زمان مورد تكفير قرار گرفت و اكنون با اقدامات وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي در حال احيا است. پس از چندين دهه تلاش بالاخره وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشكي بر آن شد كه از سال 1386 به شكل آكادميك و دانشگاهي متخصص طب سنتي پرورش دهد. هر چند كه از چندين سال قبل، بيست نفر را جهت آموزش طب سوزني به چين اعزام داشته بود، ولي آموزش طب سنتي ايران به طور رسمي از سال 1386 شروع شد .
لازم به ذکر است در کشور 11 دانشکده طب سنتي داريم و راه اندازي دانشکده طب سنتي همدان که دوازدهمين دانشگاه طب سنتي کشور است از اولويتهاي دانشگاه همدان است
*آرمين دهنوي، دانشجوي پزشکي دانشگاه علوم پزشکی همدان
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تایید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.