به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، در توضیح این شعر آمده: تقديم به تازي حجازي، پارسي شيرازي، پارتي خراساني و مازندراني و ترك و تاجيك و لُر و كُرد، زمره مروزي و رازي: مهرگان سلمان محمدي سعيد، روزهاتان هماره عيد.
سلمان سلام گبر مسلمان سفير شرق
سلطان هفت شهر مدائن امير شرق
پيش از نبرد شوشن و مَعدي بِن كَرَب
خورشيد جاودان جهان بر شد از عرب
آن روز هفت كشور جم جز عجم نبود
در دهر و شهر جز اَرب و جز اَجم نبود
ملك اَجم چو بيشه بي‌آب و نور بود
ليكن اَرب ز حضرت رب سخت دور بود
آن روز مردمان عرب هم عجم بُدند
گيتي به زيج غرب خريدار جم بُدند
سلمان غريب باديه بايد شروع كرد
از غرب آفتاب محمد طلوع كرد
امروز كُر بخوان و به فردا كُران بخوان
ياسين به گوش جمله چرب آخوران بخوان
سلمان غريب باديه آتش براق باش
چندي مسيح ناحيه‌اي در عراق باش
در شام شوم جانب يثرب نماز كن
خود را و هرچه هست به ياران نياز كن
سلمان غريب باديه زين باده سير شو
اي نخلبند قريه يثرب اسير شو
شاهي اسير مي‌خرد آنجا براي دوست
زي او نماز بر كه محمد به جاي اوست
رو بنده باش تا كه تو سلمان او شوي
ور او محمد است موسلمان او شوي
سلمان غريب باديه‌ها روزبه تويي
با مهر و ماه و چشمه ما، مير و مه تويي
ارسال نظرات