گروه بینالملل خبرگزاری دانشجو، با وجود مقاومت گسترده شیر بچههای فاطمیون و سپاه پاسداران در خان طومان، در نهایت با حمله گسترده تکفیریها این شهرک سقوط کرد. بدیهی است که این سقوط نشان دهنده ضعف محافظان آن شهرک نیست. چرا که در وهله اول از نظر توازن نیرو، دو جبهه به هیچ عنوان قابل مقایسه نبودند و هیچ گاه هم این گمان نمیرفت که تروریستها زخمی چند ماه قبل بتوانند خود را به این سرعت بازسازی نمایند. پس از این جهت عدم توازن در جنگ، باعث ایجاد تلفات زیاد و عقب نشینی استراتژیک میشود که این در عرصه نبردهای میدانی مقولههای است طبیعی تا جایی که نخبگان نظامی از یک عقب نشینی خوب با عنوان یک تاکتیک جنگی یاد میکنند. اما در این میان نکتهای وجود داشت و آن اینکه در هنگام ستون کشیهای این تعداد تروریست، جنگندههای روسی و سوری کجا بودهاند؟ چرا جنگندههای روسی بلافاصله بعد از سقوط شهرک و استقرار جبهه النصره در آن، بمبارانهای خود را شروع کردند؟ جبههالنصره چگونه توانست پس از چند ماه ارتش از هم پاشیده خود را دوباره سر و سامان دهد؟ چرا یک عقبنشینی تاکتیکی با این حجم از عملیات روانی در داخل و خارج و کشور همراه شد؟
شکار گرگها
به نام خدا. یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود غیر از خدا هیچ کس نبود و نیست. موقع قصه که میشد همیشه با شنیدن این جمله، ذهنمان به زمانهای خیلی دور میرفت. حتی شاید برایمان این سؤال هم ایجاد میشد که چطور امکان دارد با وجود شخصیتهای قصه، باز هم گفته شود که غیر از خدا هیچ کس نیست؟ تناقضی که بعدها باشنیدن ادامه داستانهایی چون تنهایی یونس در دل نهنگ، استیصال یوسف در مواجهه با زلیخا، به آغوش دریا رفتن موسی و یاران، مریم و عیسی و زکریا، محمد (ص) و لیله المبیت و... برایمان حل میشد.
داستانهایی که نمایانگر این واقعیت بود که طبق سنت الهی انسان گاهی در شرایطی واقع میشود که زیر این گنبد کبود جز خدا را حس نمیکند. حتی اگر شش هزار گرگ وحشی دورش حلقه زده و برای وی دندان نشان دهند. این اطمینان انسان به خدا وقتی بیشتر میشود که گرگها شکارچیشان را محاصره کرده باشند چرا که برای یک شکارچی گرگ، چیزی خوشایند تر از شکار گله به صورت یک جا نیست!
مذاکرات هیچگاه پیروزی در عرصه میدانی را تضمین نمیکند
در چند روز اخیر نیز ظاهراً کتاب داستان گرگها و شکارچی دوباره از قفس بیرون آمد و اینبار ماجرای «خان طومان» را نقالی نمود. گرگهای تکفیری با حملات گسترده به شهرک استراتژیک خان طومان در استان حلب سوریه، خود را در دام شکارچی گرگ قرار دادند. اما چه شد که گرگهای زخمی ای که تا دیروز بوی خون یکدیگر را استشمام کرده و به جان هم میافتادند؛ حال با تعدادی بی شمار روانه این منطقه شدند؟ جواب این سؤال را باید در چند ماه قبل جستجو کرد. زمانی که همه جا پر بود از خبرهای خوشحال کننده فتوحات جبهه مقاومت! در آن برهه، گل فروشیها حسابی سرشان شلوغ بود به طوری که سبد سبد گل برای استقبال از پاسداران فاتح نبل و الزهرا میپیچیدند. در آن زمان حتی یونسکو هم از جبهه مقاومت به خاطر آزادسازی شهر تاریخی پالمیرا تشکر کرد. حتی نیروهای مقاومت تا جنوب رقه نیز پیشروی کردند.
این پیشرویهای متعدد دست که نه؛ پای مذاکره کنندگان سوری را برای ایجاد فشار بیشتر بر گلوی تروریستها استوارتر ساخت. همین سبب شد تا گشایشهای داخلی، علاوه بر آنکه سربازان اسلحه به دست تروریست را به چه کنم چه کنم بیاندازد، مذاکره کنندگانشان را نیز به التماس و تعیین شرط برای ادامه مذاکره وا دارد. این شرط همان توقف حمله و پیشروی نیروهای جبهه مقاومت در جبهه های جنگ علیه تکفیریها بود.
همه چیز داشت خوب پیش میرفت تا اینکه صدای این زوزه روز به روز قوت گرفت و حرف از آتش بس برای ادامه مذاکره به میان آمد. آتش بسی که سبب میشد تا برگ برنده پیشرویهای میدانی در دستان مذاکره کنندگان سوری سوخته و عرصه دیپلماسی عزت مندانه به بده بستان بر سر منافع ملی و تمامیت ارضی ملت سوریه تبدیل گردد تا جایی که صحبت از فدرالی شدن کشور سوریه به میان آمد. همان موقع در گزارش مبسوطی خبرگزاری دانشجو ابعاد مختلف و خطرات احتمالی این موضوع را بررسی کرد.اما تروریستها که کاملاً روند را پیش بینی کرده بودند، از این آتش بس نهایت استفاده را برده و به ترمیم زخمهای خود پرداختند. یکی از این ترمیمها تأمین و آموزش نیروی انسانی بود به نحوی که در طول مدت نسبتاً مناسب آتش بس، تکفیریها توانستند هزاران نفر نیروی تازه نفس را آموزش دهند. این روند به همین صورت طی شد تا اینکه مذاکره کنندگان سوری، حاضر به معامله بر سر زیرساختها و تمامیت ارضیشان نشدند و مذاکرات به شکست انجامید. حال با وجود شکست برجام منطقه ای و مشاهده نتیجه آن، چه ساده لوحانه بود تصوری که می خواست با برجام های ۲ و ۳ ماجرای سوریه را ختم بخیر کند. غافل از آن که حریف کاملا از این فضا برای ترمیم خسارت استفاده کرده و با نفس تازه پاسخ دیپلماسی را با اسلحه داد.
این موضوع در تاریخ نیز تازگی ندارد و به شکلی دیگر خود را در ماجرای هشت سال جنگ تحمیلی نیز بروز میدهد. به این سبب که صدام پس از پذیرش قطعنامه، آتش بس را نقض نمود و این خود گواهی است بر این مدعی که در جنگ عرصه میدانی تعیین کننده پیروز مذاکرات است و هیچ گاه عرصه مذاکره نمیتواند تعیین کننده پیروز باشد. همانطور هم شد و بعد از نقض آتش بس توسط عراق، خیل عظیم نیروهای ایرانی دوباره به جبهه بازگشته و توانستند عرصه را برای صدام سخت تر از گذشته نمایند. از این رو حمله حدود شش هزار تروریست به شهرک خان طومان و استفاده از تکنولوژیهای جدید در جنگ پارتیزانی نظیر بهره گیری از کوادکوپتر ها، به تمام دنیا این درس را دیکته کرد که مذاکره برای گرفتن حق، باید بر مبنای فشار و گشایشهای داخلی باشد و هر گونه تخطی از این قاعده، سبب به وجود آمدن حوادثی نظیر آنچه در خان طومان رخ داد، میگردد.
در خان طومان چه گذشت؟
با وجود مقاومت گسترده شیر بچههای فاطمیون و سپاه پاسداران در خان طومان، در نهایت با حمله گسترده تکفیریها این شهرک سقوط کرد. بدیهی است که این سقوط نشان دهنده ضعف محافظان آن شهرک نیست. چرا که در وهله اول از نظر توازن نیرو، دو جبهه به هیچ عنوان قابل مقایسه نبودند و هیچ گاه هم این گمان نمیرفت که تروریستها زخمی چند ماه قبل بتوانند خود را به این صورت بازسازی نمایند. پس از این جهت عدم توازن در جنگ، باعث ایجاد تلفات زیاد و عقب نشینی استراتژیک میشود که این در عرصه نبردهای میدانی مقوله ایست طبیعی تا جایی که نخبگان نظامی از یک عقب نشینی خوب با عنوان یک تاکتیک جنگی یاد میکنند. اما در این میان نکتهای وجود داشت و آن اینکه در هنگام ستون کشیهای این تعداد تروریست، جنگندههای روسی و سوری کجا بودهاند؟ چرا جنگندههای روسی بلافاصله بعد از سقوط شهرک و استقرار جبهه النصره در آن، بمبارانهای خود را شروع کردند؟ با توجه به اینکه هنوز اطلاعات روشنی در دسترس نیست، نمیتوان جواب این سؤالات را خیانت تلقی کرد لکن نباید از این نکته نیز غافل شد که اگر جنگندهها قبل از رسیدن ستونهای تکفیری به حومه شهرک و محاصره آن، بمبارانهای گسترده ای را شروع میکردند؛ شاید اختلاف توازن نیرو در درگیریهای خان طومان تا این حد زیاد نمیشد. بماند که در حین مذاکرات نیز روس ها چندان از صلح و اتمام این جنگ بدشان نمی آمد و حتی در ادامه بسیاری از اقداماتشان نظیر خروج تعداد زیادی از جنگنده ها نیز، می تواند به این نظریه قوت ببخشد.
نکته دیگری که در این میان حائز اهمیت است، بحث تبلیغ اولین فتح استراتژیک تروریستها بود. در جنگ فرسایشی سوریه این نوع تصرفها و باز پس گیریها تبدیل مقولهای عادی شده و نیازی به رسانهای شدن آنچنانی ندارد چرا که پیش از این و در اوایل جنگ، حدود 80 درصد خاک سوریه در اختیار تروریستها قرار داشت و شرایط به مراتب بدتر از امروز بود. تا جایی که پس از سقوط پالیمرا، جاده منتهی به دمشق چندین ماه در دست تکفیریها بود و فی الواقع هم اکنون هم که تکفیریها بر جاده حلب دمشق مسلط شدهاند، نمیتوان گفت که موفقیت جدیدی را کسب نمودهاند.
اما چرا تروریستها به این تبلیغ احتیاج داشتند؟ ارهابیون چند ماهی میشد که صفحات گستردهشان در فضای مجازی تار عنکبوت بسته و دیگر خبری از آن کلیپهای هالیوودی در این شبکهها نبود و به شدت نیازمند یک تنفس مصنوعی رسانهای بودند. از این رو علاوه بر کارهای رسانهای معمول، آنها یک جنگ روانی گسترده را نیز راه انداخته و با انتشار عکسهای مربوط به عملیاتهای قبل و اعلام آمارهای غیر واقعی از تعداد شهدای جبهه مقاومت، سعی در ضعیف نشان دادن نیروهای جبهه مقاومت و ایجاد رعب و وحشت در خانوادههای این عزیزان را داشتند. ترفندی که در این 5 سال همواره برای پوشاندن ضعفشان از آن بهره بردند.
همه چیز از یک عکس شروع شد؟
معمولاً در بین عمده مردم، اخبار سوریه به صورت کلی پیگیری میشود و شاید کمتر کسی پیگیر اخبار طولانی دست به دست شدن شهرکها و روستاها باشد. اما چه شد که همه روی خان طومان حساس شدند؟ در ابتدا عکسی در شبکههای اجتماعی با محتوای گفت و گوی تلگرامی یکی از رزمندههای در محاصره با دوستش منتشر شد که در نگاه اول بسیار تأثیر گذار بوده و احساسات را بر میانگیخت و همین باعث شد تا بسیاری از هم وطنان، با احساسات پاکشان، دو چندان نگران رزمندههای خود در خان طومان شوند و این همان چیزی بود که تروریستها میخواستند. در نگاه بعدی به این عکس چند نکته استنباط میشود: اولین و مهمترین این نکات آن است که با نرم افزار فتوشاپ به راحتی میتوان یک چت تلگرامی درست کرد و در فضای مجازی منتشر نمود! پس یک عکس با همچین ماهیتی نمیتواند مرجع قابل استنادی تلقی شود. نکته بعدی لحن چت در این عکس است به گونه ای که رفیق رزمنده با آنکه میداند احتمال شهادت رفیقش تا دقایقی دیگر هست، به صورت خیلی سرد و خالی از هر نوع واکنش احساسی جواب کوتاهی با این مضمون که "خدا حافظتان باشد" میدهد. این نوع لحن نیز به نحوی جای تأمل دارد.
نکته آخر نیز در مورد عکس آنست که معمولاً در راستای جلوگیری از مشکلات رعایت حفاظت اطلاعات در این شرایط ضروری بوده و این اشتباه از یک رزمنده تمام عیار بعید به نظر میرسد. بماند که در آن شرایط هم ذهن، درگیر اتفاقات دیگری است تا پیام دادن با تلگرام! باتمام این شرایط ممکن است که محتوی آن عکس صحت داشته باشد لکن به دلایل فوق نمیتواند منبع محکمی برای استناد باشد. در همین رابطه نیز حسن شمشادی "خبرنگار کهنه کار در سوریه" در گفت و گو با خبرگزاری دانشجو خاطره جالبی را اینگونه نقل میکند: «در شبکهها میگفتند دمشق قحطی آمده است! قوت مردم خیلی اهمیت دارد! قوت اصلی نان بود. یک دفعه صفهای چند صد متری درست شد که فیلم گرفتند و گفتند که دولت از ارائه نان مردم عاجز است و باز جنگ رسانه ای ایجاد شد. در نهایت هم گندش درآمد! چند تن از تروریستها که دستگیر شدند، میگفتند ما صبح زود به تعداد زیاد سر صفهای نان میایستادیم هر چه میتوانستیم میخریدیم. اگر میگفت 4 بسته بیشتر نمیدهیم میگفتیم ای دولت فلان! داد و بیداد میکردیم! پرسیدیم نانها را چه کار کردید؟ معلوم شد در گلدان ریخته و خاک ریخته بودن روی آنها»
لذا با توجه به مجموع نکات فوق به نظر میرسد که با عدم پخش کردن تصاویر و مطالب از منابع غیر رسمی، دیگر در زمین دشمن بازی نکرده و خیلی راحت میتوانیم توطئههای خبیثانه تکفری ها را نقش برآب کنیم.
خان طومان شوکی گذرا بود
تروریستهای جبهه النصره، احرار الشام و جیش الفتح با این حمله همه جانبه به یک شهرک دست خود را برای رزمندگان جبهه مقاومت کاملاً رو کرده و هر چه در چنته داشتند را در عملیات اخیر خرج نمودند. درست مثل یک مسابقه کشتی که یک طرف در همان لحظات اول هر چه در توان دارد را رو میکند تا حریف را ضربه فنی نماید لکن اگر در این میان حریف ضربه فنی نشده و تنها 2 امتیاز از دست بدهد، به راحتی میتواند در ادامه کار، حریف خسته خود را ضربه فنی نماید. از این رو عملیات اخیر را میتوان به عنوان یک شوک گذرا قلمداد نمود چرا که ارهابیون با وجود آنکه توانستند خان طومان را تصرف کنند، اما تا کنون موفق به تثبیت پایدار آن نشدهاند. مخصوصا حالا که هم نیروی کمکی رسیده و هم آنکه روسها بمباران شدیدی را آغاز نموده اند. از طرفی نیز تروریستها عمده استراتژی خود را بر ملأ ساختند.
البته نیروهای جبهه مقاومت نیز میبایست از این فرصت نهایت استفاده را برده و راهکارهای غیر قابل پیش بینی ای را برای حملات آینده در نظر بگیرند تا به یاری خداوند منان و به حق خون شهدای اخیر خان طومان، بتوانند در آینده ای نزدیک، سوریه و دنیا را از لوس وجود تکفیریهای صهیونیستی پاک کرده و به جهانیان اثبات نمایند که زیر این گنبد، هیچ قدرتی به جز خدا و حزب خدا وجود ندارد.
دوم :بازپس گیری خان طومان آنچه از گفته ها برمیاد کم کاری ما رو هم نشون میده چرا که 15 تانک که وارد شهر میشن و یا این نشون از عدم وجود خاکریز یا میدون مین و یا حتی میدون موانع میده که این واقعا کم کاری
سوم :واقعا عدم خبر به نیرو ها و اضافه کردن نیرو ها به منطقه با این شرایط که یک جبهه باید از تحرکات جبهه مقابل خبر داشته باشد بحث تعجب برانگیزیه
1- اصلا رزمنده فارسی یا غیر فارسی زبان چرا باید با این همه غلط متنی رو بنویسه؟
2- چرا باید حرف از حصر در اتاق آن هم 83 نفر زده شود؟ در دستگاهی که دشمن لحظه به لحظه آن را رصد می کند و به او تعلق دارد؟
حرف زیبایی است، ناراحت شدن ندارد، این ها شهید شدند در راه حق، برای اینکه امت اسلامی متحد زیر لوای اسلام باقی بمانند،نباید گول جنگ رسانه ای را بخوریم، چقدر زیباست که اگر پیرو ولایت فقیه باشیم نه به ما و نه به کشور و امت ما آسیبی نخواهد رسید.
باید دشمن رو همیشه مأیوس کنیم، فراموش نکنیم که دشمن اصلی ما چه کسی است.
1. اونها آتش بس رو شکستن پس نوعی اتمام حجت شد
2. همه گرگ ها که در منطقه وسیعی پخش بودن ، و حملات هوایی کارایی چندانی نداشت ، در یک منطقه کوچک جمع شدن.
این اتفاق که افتاد تجربش را ما در هشت سال دفاع مقدس داشتیم ولی برد رسانه ای نداشت الان باعث شد خیلی ازمسائل برای دنیای اسلام و ملتهایی که منطقی فکر می کنند روشن شود و در آخر هم مظلومیت جبهه مقاومت برای دوست و دشمن آشکارشود .