به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، علیرضا احمدی، دانشجوی فلسفه دانشگاه خوارزمی و نماینده اتحادیه انجمن اسلامی دانشجویان مستقل در دیدار دانشجویان با رهبر انقلاب به سخنرانی پرداخت که متن سخنان وی به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمه
در ابتدا، سلام خالصانهی اعضای انجمن های اسلامی دانشجویان در دفاتر اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل سراسر کشور را به محضرتان میرسانم.
برخی می گویند دوره انقلابی گری تمام شده است. می گویند انقلاب کردیم تا به جمهوری اسلامی برسیم و دیگر نباید به گذشته رجعت کنیم؛ حال آنکه در نگاه اصیل، جمهوری اسلامی مظهر انقلاب است و میزان موفقیتِ آن، در تطبیق هر چه بیشترِ با آرمانهای انقلابی است و این جاست که بحث کارآمدی جمهوری اسلامی معنا می یابد.
امروز برخی به اسم «کارآمدی» در حال تهی کردن ظرف جمهوری اسلامی از مظروف انقلابی آن هستند. و «پروژه آرمانزدایی از انقلاب» را با جدیت تمام دنبال میکنند. ما تاکیدات مکرر حضرتعالی در لزوم انقلابی بودنِ نهادهای مختلف کشور؛ طی سال اخیر را هم، در چهارچوبِ مقابله با همین پروژه تحلیل می کنیم.
عدم تحقق «مسئله کارآمدی»، به عنوان یکی از شاخصهای اصلیِ دولت اسلامی در مسیر تحقق تمدن اسلامی، موجبات سلب اعتماد عمومی را فراهم می کند، لذا از منظر منطق «نقد حکومت آری و نفی حاکمیت هرگز»، نکاتی را در سه بخش «نظارت» ،«انحراف از ارزش ها» و «اقدام و عمل» عرض می نمایم.
الف- در مقام نظارت
• فرهنگ
در عرصه فرهنگ شبکه فرهنگی ضدانقلابِ زیرزمینی جولان می دهد اما وقتی که نیروی جوان مومن و انقلابی می خواهد جهاد فرهنگی کند، امکانات جهاد را هم از او می گیرند. ارشاد و اوقاف و سازمان تبلیغات و صداوسیما و متاسفانه برخی نهادهای مدعی انقلابی گری حداقلی ترین امکانات را در اختیار نیروی جوان انقلابی قرار میدهند. حال این امکانات در اختیار چه کسانی است؟ به عنوان مثال قدیمی ترین مجموعه مطبوعاتی کشور با عظیم ترین منابع مالی سال¬هاست که در انحصار جریانی قرار دارد که به روشنی در مقابل مرزبندیها و چهارچوب¬های انقلابی عمل میکند؛ مسئول این مجموعه که عنوان نمایندگی حضرتعالی را دارد، اخیرا پس از تاکید شما بر خط قرمز فتنه، پیشانی فتنه را می بوسد. ظلم نیست بودجه فرهنگی جمهوری اسلامی، هزینه روشنفکران ضدانقلاب نامردی شود که هماره علیه مردم بوده اند؟
مدیریت افکار عمومی، امروز در فضای مجازی صورت می گیرد اما شورای عالی فضای مجازی که وظیفه سیاستگذاری، نظارت و اجرا در فضای مجازی را بر عهده دارد، تعطیل¬ترین نهاد جمهوری اسلامی بوده است.
• اقتصاد
در اقتصاد عدم نظارت فاجعه آمیز است. «لابی پشت پرده»؛ مدیر پرونده دار را بر رأس بانک ها می گزیند و الیگارشی قدرت و ثروت هر روز پیچیده تر می شود.
روزانه بیش از 3300کانتینر تنها از یک پایانه، بدون کنترل و مثل آب خوردن وارد کشور می شود و نتیجه آن ورود سالیانه بیش از 30میلیارد دلار کالای قاچاق از مبادی رسمی و غیررسمی است که به طور مستقیم بر رکود و کاهش تولید داخلی اثر دارد، کارگران را بیکار میکند و خانواده ها را از هم می پاشاند. مگر می شود بدون یاری دستهای پشت پرده در مدیریت کلان، این مقدارِ کالای قاچاق وارد شود؟ از طرفی دولت، معدود ابزارهای شناسایی و جلوگیری از ورود کالاهای قاچاق به بازار، نظیر طرح شبنم و ایران کد را تعطیل کرده است. توان ناجا نیز در مقابله ی فرسایشی با باندهای قدرت مند و ریشه دار قاچاق محدود است؛ تولید داخلی فلج شده و حمایتی از آن صورت نمی گیرد، حال ما با کدام پشتوانه از سرمایه گذار ایرانی بخواهیم در تولید وارد شود؟
• حوزه علمیه
در امر نظارت چه فعلی بالاتر از امر به معروف و نهی از منکر؟ حضرتعالی در سخنرانی بجنورد با اشاره به بعضی علما که از نظام فاصله می گیرند، این مواجهه را ننگ دانسته بودید. سوال ما این است، چرا در شرایط خطیر و حساس کشور حضرات آقایان علما آنچنان که باید ورود نمی کنند؟ وقتی گفته می شود کربلا درس مذاکره است، چرا قم واکنش نشان نمی دهد؟ وقتی مسئله اسلام رحمانی به غلط و برای خوش آمد برخی محافلِ در اقلیت؛ مطرح می شود، چرا حوزه علمیه سکوت می کند؟ در مسئله برجام در حالی که خیانت¬های آمریکا اظهر من الشمس است، هنوز برخی در تمجید برجام، سخن می گویند. فقهایی که در مقابل فروش یک جلد قرآن به کافر، از باب قاعده نفی سبیل ورود می کنند، چگونه است که در برابر قراردادهای نفتی و سیاسی که سالیان سال سرنوشت بلاد مسلمین و اهلش را درگیر خواهد کرد؛ موضعی نمی گیرند؟
• مبارزه با فساد
رهبر معظم انقلاب؛ آنچه بیش از هر مفسده ای دردناک و ناراحت کننده است، عدم برخورد مناسب و کافی دستگاه قضایی است. اگرچه در نظام اسلامی ، فساد فی نفسه غلط و نامطلوب است، اما آنچه این روزها مردم را آزرده تر می سازد تسامح در مواجهه با مفاسد کلان است. عدم شناخت اولویت ها، عدم شناسایی مفاسد دستگاههای دولتی و برخوردهای فشل از نقاط نقدبرانگیز قوه قضاییه هستند. اطاله دادرسی و عدم اطلاع رسانی مناسب در رابطه با پرونده های فساد اقتصادی باعث شده است که پرونده های متعددی مانند؛ پدیده، ادعای دروغین بورسیه ها، کرسنت، استات اویل و... حل نشده در افکار عمومی باقی بماند.
چه لزومی دارد در شرایطی که مفاسد اقتصادی، اعتماد عمومی را همچون موریانه از بین می برد، بعض دادستان های محترم با طرح مسائل شاذ و بی اولویت در رسانه ها ظاهر شوند؟ ریشه ی این آسیب را باید علاوه بر عدم شناخت اولویت ها، در این امر دانست که عده ای از صاحب منصبان قضائی گاه خود را در قید قانون نمی دانند و به جای تفسیر و اجرای قانون به تشریع قانون می پردازند و هر ناهنجار و نامطلوب اجتماعی را، بدون قانون به چوب مجازات می رانند.
شفافیت حلقه ی مفقوده ی قوه قضائیه است. عدم اطلاع رسانی شفاف علی رغم وجود عدالت حس بی عدالتی در مردم ایجاد می کند. چه اشکال دارد پاسخگویی، جزیی تر و تخصصی تر شود و روسای دادگاه ها نیز در قبال احکام صادره توضیحاتی به رسانه ها ارائه دهند.
• نظارت مجلس
مجلسی که برای خود شأن نظارت بر قوای دیگر را قائل است، ده سال است طرح نظارت بر خود را در راه روهای بهارستان مسکوت نگه داشته. از طرفی شأن برخی از نماینده¬ها از نظارت و بازرسی به لابیگری و اختیارداری برای حوزه انتخابیه تبدیل شده. نماینده ای که با مسئولین دولتی و قضایی منطقه خود تعارف دارد، چگونه می¬تواند با مفاسد مقابله کند. مهم تر از این، نماینده ای که دغدغه اش در شهر و استان خود متوقف است چگونه با مسائل ملی و بین المللی مواجهه خواهد داشت؟ شاید از همین ضعف است که برجام را در بیست دقیقه تصویب می کنند.
• نظارت در دانشگاه
در دانشگاه بیش از آنکه با مسئول مواجه باشیم، با مقام و رییس و امثالهم مواجهیم. دانشگاه رییس و رییس دفتر نهاد و رییس حراست و الباقی روسا را دارد، اما کمتر پیش آمده که یکی از این آقایان مسئولیت اتفاقات درون دانشگاه را به عهده بگیرد. به راستی چه کسی مسئول اتفاقات درون دانشگاه است؟
فلان دانشگاه کنسرت برگزار می کند، هیچ کس مسئولیتش را نمی پذیرد، دانشگاه دیگر با مسئله صنفی مواجه است اما دانشجو محل رجوعی ندارد، نشست های غیرقانونی تشکلهای سیاسی در دانشگاه برگزار می شود، هیچ کس پاسخگو نیست، عنصر نفوذی از سیستم اقتصاد بین المللی وارد دانشگاه می شود و کک هیچ کس هم نمی گزد.
ب) انحراف در ارزش ها
اوایل دهه هفتاد را می توان سالهای تلاش جریانی برای تغییر محاسبات ارزشی جامعه دانست که عالم امام را، به عالم مادی تغییر داد. ثروت اندوزی و کسب قدرت بر عدالت، معنویت و عقلانیت؛ ارجحیت یافت و بجای تخصص توام با تعهد، تکنوکراسی را در رویه خود اولویت داد. آن سالها شما بیم انحراف از ارزش ها را می دادید و رفتار امت پیامبر با حسین ابن علی(ع) را تشریح می کردید!حال اما دوباره این مسئله پررنگ شده است.
دولتی که از ابتدا با میانگین سنی بازنشسته روی کار آمد، با همان اندیشه پیشین کارگزاران و نگاه همراه با تبختر برخی مدیران، مفاهیم ارزشی دوران امام را به چالش کشید. یکی از مفاهیم ارزشی قطعی عالم امام، دشمن شناسی و شناخت آمریکای جنایتکار بود. در همه این سالها اما انگار فقط مردم و رهبری «مرگ بر آمریکا» را زنده نگه داشته اند و دولتها چنین رویکردی در پیش نگرفته اند. عادی سازی روابط با آمریکای 28مرداد، آمریکای حمله به ایرباس، آمریکای مدافع صدام و مهمتر از همه، آمریکای حامی داعش در شرایطی که هنوز مصادره اموال ملت ادامه دارد، و «تقریبا هیچ» از اجرای برجام عاید ملت شده است، چه معنایی دارد؟
مردم سوال می کنند، در قضیه ارتباط با آمریکا خودمان را سرکار گذاشته ایم؟ شعار می دهیم و شاهد عمل خلاف از مسئولین جمهوری اسلامی هستیم؟ این مذاکرات هم تجربه ای بود؛ اما آیا تجربه کافی نیست؟ حال باید هر روز بشنویم که آمریکا برجام را نقض کرده، پس چرا اجرای برجام ادامه دارد؟
اخیرا انحراف از ارزش ها در مسئله حقوق های نجومی به روشنی خود را نشان داد. خوی اشرافی گری در بین مدیران به گونه ای شده که نه تنها این حقوقهای نجومی را بر خود حق می دانند بلکه آن را قانونی دانسته و به استناد قانون در برابر ملت می ایستند که «کار خلاف قانونی نکرده ایم!» وای به حال مدیری که قشر مستضعف جامعه را فراموش کرده و در ایام تحریم به خود اجازه برداشت های چند صد میلیونی را می دهد و وای به حال مجلسی که زمینه توجیه قانونی دست درازی به بیت المال مسلمین را فراهم کرده است.
نگاه توسعه طلب ضد عدالت، مسکن مهر قشر مستضعف را مزخرف می داند. همین نگاه؛ به جای اصلاح جاده های اصلی کشور؛ قرارداد خرید 118فروند ایرباس را منعقد می کند، همین نگاه به جای وام 3میلیونی ازدواج؛ وام 25میلیونی خودرو بی کیفیت می دهد و همین نگاه است که در روز کارگر، از پشت شیشه های خودروی شاسی بلند تولید خارج، کارگران را تماشا می کند و چقدر این نگاه برای وارثان واقعی انقلاب تلخ است.
در نظام جمهوری اسلامی، قرار بود روحانیون و مسئولین نظام، از مردم، در بین مردم و برای مردم باشند؛ اما آنچه امروز شاهد آنیم کلنی های متشکل از روحانیون و مسئولین بالای شهر نشینی است که فرسنگ ها با مردم عادی کوچه و بازار فاصله دارند و هیچ تصوری از واقعیات اجتماعی ندارند، شاید بتوان عامل بروز بسیاری از آسیب های اجتماعی را در همین مسئله یافت.
جمهوری اسلامی، نیازمندِ گفتمانِ «کارآمدی» است. جامعه نه تاب تحمل «بگم بگم»های سیاسی را دارد، و نه «وعده های عمل نشده» و «تقصیر قبلی ها بوده!».
رسانه ملی
رسانه ملی قرار بود دانشگاه عمومی برای فرهنگ سازی باشد اما تکرار روند های غلط، کپی برداری های بی حد و حصر، ترویج افسار گسیخته سبک های غلط زندگی، عدم خلاقیت، چالش همیشگی ستاره های بی سواد، بازگشت بازنشسته ها به سازمان و عدم صراحت در نقد، ما را به این نتیجه رسانده است که صدا و سیما نتوانسته شأن دانشگاه عمومی را به خوبی به انجام برساند. صداوسیما خود را مکلف به توجه به مخاطب و نیازسنجی از جامعه نمی داند.
ج) و اما اقدام و عمل
مبتنی بر مقدمه ی ذکر شده و مصادیقی که خدمتتان ارائه شد باید بگوییم، ساختارها در زیربنای جمهوری اسلامی که همان قانون اساسی است، انقلابی تعریف شده است. «استکبارستیزی»، «رسیدگی به محرومان»، «حمایت از مستضعفان جهان» و امثالهم، از مصادیق آن است. بر همین اساس هیچ روبنا و ساختار غیرانقلابی نمی تواند برای جمهوری اسلامی کارآمد باشد. انقلاب از جمهوری اسلامی تفکیک پذیر نیست، چرا که اسلام در آغاز یک انقلاب بود و همواره باید یک آیین انقلابی بماند. اگر جمهوری اسلامی از انقلاب جدا شود، دیگر جمهوری اسلامی نیست.
مسئولین و جامعه بایستی رجوع دوباره ای به عالم امام داشته باشند که در آن بجای «فردمحوری»، «خدامحوری» باشد، ایمان به خدا و آیه «انتصرالله ینصرکم و یثبت اقدامکم» سرلوحه باشد، اقدام انقلابی با اراده ای از جنس امام، شکل گیرد و بجای آنکه آرمان ها و ارزش ها و ساختارها هزینه عنصر محافظه کار غیرانقلابی شود، با همت و عزم انقلابی، ساختارها در جهت تحول و تغییر وضع موجود به وضع مطلوب پیش رود، که کارآمدی حاصل نمی شود الا به انقلابی بودن!