به گزارش گر.ه فرهنگی خبرگزاری دانشجو؛ حضرت آیتالله حاج شیخ علی صفایی (قدس سره) انسان کمنظیری بود که در مورد او به حق میتوان عرض کرد فقیهی مجاهد، سالکی واصل، عارفی الهی، ادیب و اندیشمندی فرزانه که مصداق روشن بارز فرمایش امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، طبیب دوار بطبه بود. نه تنها همه جا به دنبال دلسوختگان و تشنگان حقیقت و معنویت میگشت و آنان را معاینه میکرد و نیازهایشان را تشخیص میداد که نسخهای برخاسته از مکتب تعالی بخش و انسانساز اسلام، برایشان میپیچید و به این هم اکتفا نمیکرد و به تعبیر روایت مرهمهای آنها را هم آماده کرده بود.
حقیقتاً سربازی بود که تا واپسین لحظات عمر با برکتش به عهدی که با مولایش بسته بود، وفادار و صادق بود. سربازی را صرفاً طریق خدمت میدانست و آن را هیچگاه با هیچ چیز دیگر حتی سرداری معاوضه نکرد و در راه وفا به عهد خود با مولایش سر از پا نمیشناخت.
آشنایی او با ادبیات کهن و کلاسیک ایران و جهان و تسلط او بر مکاتب فلسفی غرب و شرق در عین اینکه از او یک شخصیت ممتاز و ویژه ساخته بود، ولی این تسلط شگرف و عمیق هرگز او را در چارچوب اصطلاحات، قالبها و مفاهیم اندیشمندان شرقی و غربی اسیر نکرده بود. به راستی حیات طیبه و سعادت را در حرکت در مسیر حقیقی قرآن و اهل بیت (ع) میدانست و به عمق جان و در منش و روش به آن اعتقاد داشت و تکیه میکرد به نحوی که هر مشتاق و جویندهی حقیقت، این معنا را در سلوک عملی او معاشرتها، سخنان و نوشتههایش به روشنی وجدان میکرد.
ساده، بی آلایش و بی تقید و تکلف بود. معتقد بود که روحانی پا جای پای انبیای عظام میگذارد؛ لذا سیره و روش تربیتی او در یک جمله سیره و منش انبیا بهویژه حضرت ختمی مرتبت بود. یعنی از جنس مردم بود به لسان آنها صحبت میکرد و در میان آنها زندگی میکرد. مردم با دیدن این روش و منش، اشتیاق و میل به خوبی پیدا میکردند. مواسات و برادری با خلق خدا بهویژه دوستان و شاگردان و نزدیکانش داشت. اگر بنا بود در مطلبی سخت بگیرد آن را بر خود و بستگان درجه یک و دوستان نزدیکش سخت میگرفت در عین حال همواره در معاشرت با بندگان خدا سهل و آسان بود.
اگرچه به اصالتهای حوزه پایبند بود و جایگاه و حریم بزرگان علم و اخلاق و عرفان حوزه را محترم میشمرد اما هیچگاه خود را در چارچوب قالبهای متعارف، محدود و محصور نکرد و ساحتهای علمی و اخلاقی و عرفان حوزه را محترم میشمرد و در ساحتهای علمی و اخلاقی و به ویژه تربیتی دارای سبک بود.
در عین اتقان علمی و ابتنا بر اصول ثابت علمی حوزه، همواره اندیشهای پویا متحول و صاحب سبک داشت. رمز پویایی علمی او مراجعه دائمی و مستمر به آیات و روایات و تاریخ و سیره معصومین و تدبر و تأمل عمیق بود.
با همه اقشار معاشرتی در خور و سازنده داشت. خود را محدود به سطح و قشری نمیکرد. حتی با کودکان و نوجوانان نیز چنان خود آنها معاشرت میکرد با آن رفعت علمی و عملی با آنها به بازی و گفتگو مینشست. برای جوانان وقت و حوصلهای ویژه داشت؛ در این مسیر خستگی نمیشناخت و جسم را یکسره به تسخیر روح بلندش آورده بود.
در این نشست و برخاستها که مشحون از پند و حکمت عملی و سیره اثرگذار بود گاه آنچنان عمیق و کارساز تأثیر گذارده بود که گرمی یک عمر حرکت و تلاش به سمت خدا را در مخاطبش میافتی که شاهد صدق آن شاگردان وفادار وهم پیمانش بوده و هستند که در مسیر صدق و ایستادگی نه تنها خسته نشدهاند که چنان استاد سر از پای نمیشناسند.
بیان و قلمش و در یک جمله محضرش در عین آرامش و گرمی و جوشش، حرکتی ویژه داشت. آنان که او و اندیشههای ناب و عمل خالصانه و مخلصانهاش را دیده بودند به خوبی سر این سوز و گداز را احساس کرده بودند. این سوز و حرارت هر مخاطب مشتاق و اندیشمند منصفی را جذب میکرد. در پاسخگویی به شبهات و دفاع از حریم مکتب به رسم سربازی سر از پای نمیشناخت و هیچ فرصتی را در ایفای رسالت خویش مهمل نمیدانست.
اگر میخواستی او را در یک کلام تصویر کنی او انسانی والا از تبار پیامبران بود که سیره نبوی را به حق الگوی تمام عیار زندگی فردی و اجتماعی خود کرده بود.