سیاستهای کلی نظام در حوزه کشاورزی و توسعه روستایی همچنان بر زمین مانده است.
به گزارش گروه اقتصادی خبرگزاری دانشجو، سند توسعه هزاره سوم (MDGs) که آرمانهای ۸گانهای را در راستای توسعه کشورها و ایجاد حکومتهای دموکراتیک هدفگذاری کرده است، در سپتامبر ۲۰۰۰، توسط ۱۸۹ تن از سران دولتها بهعنوان نقشه راه تا سال ۲۰۱۵ قرار گرفت. دراینبین و در راستای دستیابی به اهداف توسعه هزاره سوم، طرحهایی تدوین شد که ازجمله آنها میتوان به طرح ترسیب کربن (CSP) اشاره کرد. سند ۲۰۳۰ سازمان ملل نیز در سال ۲۰۱۵ میلادی با عنوان و پوشش سواد و افزایش کیفیت آموزش (سبک زندگی غربی)، با ۱۷ هدف اصلی و ۱۶۹ هدف ویژه در سازمان ملل به تصویب رسید و کشورهای عضو ملزم به رعایت آن شدند. این اسناد با اهدافی خاص به تصویب رسیده و سازمانهایی مانند یونسکو (UNESCO)، دفتر عمران ملل متحد (UNDP) و صندوق محیطزیست جهانی (GEF) مسئول اجرا و پیگیری آن در کشورهای عضو شدهاند.
سند توسعه پایدار ۲۰۳۰ نقشهای جعلشده برای کشورهای مختلف جهان در تمامی ابعاد اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی است. بعد فرهنگی این منظومه جعلشده با ورود صریح رهبر معظم انقلاب(مدظلهالعالی) و مطالبه اجتماعی دغدغهمندانه مردم به حاشیه رفت. این سند بینالمللی ابعاد دیگری نیز دارد که با همان نیات سلطهجویانه درصدد نفوذ به لایههای مختلف زندگی اجتماعی کشورهای مختلف جهان است.
یکی از مهمترین طرحهای غیر آموزشی سند ۲۰۳۰ که بیش از ۱۸ سال است، در سطح وسیعی از کشور در حال اجرا است؛ طرح ترسیب کربن است در ادامه این نوشتار به تحلیل این طرح پرداخته خواهد شد.
طرح ترسیب کربن این پروژه با رویکردی محیطزیستی، کار خود را آغاز کرد و سپس با استفاده از ظرفیتهای اکولوژیکی منطقه هدف، به یک مدل مشارکتی اجتماعی-اقتصادی دست یافت که در آن، سه سطح از اهداف به ترتیب در سطح محلی، ملی و بینالمللی هدفگذاری شد.
تاریخچه طرح ترسیب کربن به سال ۱۳۷۸ و به روستای شیرآباد در استان سیستانوبلوچستان برمیگردد که بنا به دلایل نامعلومی، تعمیم تجربه آن به سایر استانها متوقف شد. در سال ۱۳۸۳، سازمان مراتع و جنگلها بهعنوان بازوی اجرایی ملی UNDP در ایران انتخاب شد.
این طرح در سال ۱۳۸۳ وارد منطقه سربیشه استان خراسان جنوبی شد و در سال ۱۳۹۰ با ادعای موفقیت طرح به استانهای کرمان و تهران تعمیم یافت .سپس با تغییر نام به «طرح مدیریت مشارکتی منابع طبیعی و توسعه روستایی» (تعمیم ترسیب کربن) به ۱۷ استان دیگر کشور هم وارد شد. در گام نهایی، طی تفاهمنامهای در ۲۷ خرداد ۹۶، ورود این طرح به ۵ منطقه دیگر کشور هم تصویب شد.
اجزای پروژه ترسیب کربن را میتوان بنابر ادعای اثباتنشده متولیان آن، به چهار بخش محرومیتزدایی، مشارکت و کار گروهی، مشارکت و توانمندسازی جوامع محلی و احیای مراتع و در نتیجه الگوسازی ترسیب کربن تقسیم کرد. این طرح ازلحاظ وسعت، به گفته گری لوئیس (نماینده سازمان ملل در ایران)، در حدود ۲۰۰۰ گروه روستایی را پوشش و زندگی ۲۵هزار ایرانی را تحتالشعاع قرار داده است.
توسل به ادبیاتسازی برای جا انداختن طرح ترسیب کربن طراحان این طرح با ادبیاتسازیهای رسانهای و دانشگاهی و با دستآویز قرار دادن شرایط اقلیمی و جغرافیایی کشور، سعی در توجیه اقدامات خود دارند. این طرح تنها به محدودیتهای کشاورزی ایران پرداخته و از ظرفیتهای چون کشت دیم و مدیریت منابع آب با ابزار آبخیزداری غفلت میورزد.
شائبه نفوذ در ساختار اجتماعی مناطق روستایی در این طرح نگرانکننده است. این طرح گویی درصدد تخریب ساختار اجتماعی فعلی جامعه روستایی کشور و جایگزینی الگوهای اجتماعی منحط غربی است. یکی از نمودهای این شائبه نفوذ را میتوان در حضور پررنگ زنان در این طرح دید. این موضوع تا آنجا پیش رفته که برخی از تسهیلات صرفاً به بانوان اختصاص داده میشود.
یک سطح بالاتر از این نمود فرهنگی و اجتماعی را باید در اهداف سند توسعه هزاره سوم جستوجو کر؛ آنجا که از میان اهداف ۸گانه خود ۲ هدف را به زنان اختصاص میدهد و در مرحله اول از نابرابری جنسیتی میگوید و راهکار آن را توانمندسازی زنان برای ورود به بازار کار و کاهش فاصله درآمدی خود با مردان میداند. علاوه بر این، با ابزار قرار دادن سلامت مادران و کلاسهای تحت عنوان تنظیم خانواده، جمعیت و منابع انسانی کشور را هدف قرار میدهد.
مشاغل جایگزین کشاورزی یکی دیگر از ادبیاتسازیهای صورتگرفته است که کشور را به سمت مشاغل کاریکاتوری میبرد. در ایران، کشاورزی یکی از مؤلفههای قدرت ملی است و هر اقدامی در جهت تضعیف آن متناقض با منافع ملی است. یکی از مشاغل جایگزین که اصرار عجیبی برای توسعه آن از سوی نهادهای بینالمللی مشاهده میشود، موضوع گردشگری روستایی است. هرچند این موضوع اهمیت دارد، اما ترویج چنین مشاغلی با شرایط سیاسی فعلی کشور بستر مناسبی برای تخریب ساختارهای اجتماعی و فرهنگی است.
گرمایش کره زمین و تغییر اقلیم بهانههای دیگری است که در طرح ترسیب کربن به آن اشاره میشود. سازمان حفاظت محیطزیست با همین ادبیات، زیر بار توافقی به نام پاریس رفت که منتقدان این موضوع را بهانهای از سوی دولتهای غربی برای محدودیت اقتصادی کشورها و حفظ پیشتازی خود در عرصه اقتصاد میدانند.
توانمندسازی مردم بومی یکی از شاخصهایی بود که این طرح برای خود در نظر گرفته است؛ اما مدل اقتصادی مناسب و منطقی برای بهرهوری مستمر در آن دیده نمیشود. تمرکز گلخانهای بر یک نقطه و بسیج تمام امکانات کشور برای اجرای موفق یک پروژه گویای عدم دستیابی به هدف توانمندسازی مردم بومی است.
مدیران اجرایی سازمان جنگلها و نهادهای بینالمللی حامیان این طرح، این طرح را جزء ۱۰ طرح برتر سازمان ملل متحد معرفی میکنند؛ درحالیکه هیچگونه گزارش مستندی که نشاندهندهی دستیابی به اهداف این طرح باشد، در دست نیست. این طرح حتی از یک سایت جامع هم برخوردار نیست؛ و طرحی با چنین ابعادی گویا با نوعی مخفیکاری درصدد فرار از گزارشدهی به نهادهای نظارتی و تحقیقاتی است.
یکی از اهداف مشکوکی که این طرح به دنبال آن است، ترویج پرورش دام پرواری بهجای دام چرایی است. ژنتیک و ذات برخی دامها اقتضا میکند که در مرتع باشند و متأسفانه برای این خروج غیرطبیعی دام سبک از مرتع ادبیاتسازی خروج دام و دام جایگزین غیربومی را مطرح میکنند.
زندگی روستایی و عشایری در کشور بعد از پیمودن یک روند تاریخی به جایگاه فعلیاش رسیده است که الگوی کشت و نوع خاصی از دام را منطبق با چنین شرایطی میداند. ترویج دامهای غیربومی بدون در نظر گرفتن اقلیم و روند تاریخی کشاورزی و دامپروری ایران نیز ازجمله اقدامات غیراستاندارد طرح ترسیب کربن است.
بنا بر آنچه گفته شد، بهرغم وجود سؤالات بیپاسخ زیادی پیرامون طرح ترسیب کربن، این طرح در حال گسترش است. ازجمله سؤالاتی که پاسخی برای آن وجود ندارد، میتوان به موضوع کلیدی امنیت غذایی کشور و در خطر افتادن آن در نتیجه اجرای چنین طرحهایی، تضعیف کشاورزی به بهانه محدودیت خاک و آب و کاهش تأمین مواد پروتئینی با خروج دام از مرتع اشاره کرد. باید توجه کرد که مشکل عمده بخش کشاورزی و روستایی ما دو مسئله مدیریت منابع آب و ساختار کشاورزی است و تمرکز بر سایر مسائل یعنی انحراف از مسئله اصلی و باقی ماندن مشکلات.