شعر حافظ را بسیاری از ادیبان ایرانی و شرقشناسان اروپایی انقلابی در غزل سرایی میدانند.
گروه فرهنگی خرگزاری دانشجو-امیرمحمد واعظی؛ همدم دورهمیهای سالنو و شب یلدای ما ایرانیها از سالیان دور، کتابی که در کنار قرآن و مفاتیح الجنان در خانههایمان همیشه پیدا میشود، معمولا بیوضو سمتش نمیرویم و بازش که میکنیم از «صاحب هر رازی» طلب فال میکنیم و در اکثر اوقات در میان ابیات سحرآمیزش برای خودمان فالی مییابیم...
شاگرد قرآن
شعر حافظ را بسیاری از ادیبان ایرانی و شرقشناسان اروپایی انقلابی در غزل سرایی میدانند. هر بیت حافظ به تنهایی معنای تمام و کمالی دارد و در عین حال وقتی غزل حافظ را میخوانیم احساس چندپاره بودن نمیکنیم. بهاءالدین خرمشاهی، حافظ شناس معروف، در اینباره مینویسد:
«جملۀ حافظشناسان اتفاق نظر دارند و برآناند که بیگمان یکی از عوامل، یا مهمترین عامل انتخاب واژۀ حافظ به عنوان نام شعری یا تخلص خواجه از سوی وی، حافظ قرآن بودن و انس این شاعر با قرآن کریم بوده است... ساختار یا ساختمان غز لهای حافظ که ابیاتش بیش از هر غزلسرای دیگر، استقلال، یعنی تنوع و تباعد دارد، بیش از آنچه متأثر از سنت غزلسرایی فارسی باشد، متأثر از ساختمان سُوَر و آیات قرآن است... این به تعبیر آربری، قرآنشناس و حافظشناس انگلیسی، انقلابی است که حافظ در غزل کرده است... این بدان معناست که گسستگی ظاهری غزلها و پیوستگی باطنی آنها و در یک کلام، قرآنگونگی آنها موجب بیمانندیشان شده است. »
این ارتباط تنگاتنگ با قرآن تنها در سبک شاعری حافظ محدود نمیماند و به محتوای اشعار حافظ نیز میرسد، خرمشاهی این چنین در اینباره مینویسد:
«همان سان که ساختار غزلهای حافظ همچون ساختار سورههای قرآن است، بسیاری از معانی بلند ابیات حافظ نیز معانی قرآنی است. استفادۀ حافظ از معانی قرآنی به ۳ گونه یا به ۳ شیوه صورت پذیرفته است: الف. ـ. ترجمه، ب. ـ. اقتباس، ج. ـ. تلمیح
با تو آن عهد که در وادی ایمن بستیم/ همچو موسى اَرِنی گوی به میقات بریم»
در نگاه اهل معرفت
امام خمینی (ره) در بسیاری از دروس عرفانی خود وقتی احساس میکردند که درس برای فهم مخاطب بیش از حد سنگین شدهاست، از شعر حافظ برای بیان ساده و قابل فهم مفاهیم عرفانی بسیار بهره میبردند:
«اگر بخواهی از مجاورت پدر که اصل تو است خارج شوی و لایق لقای حضرت محبوب شوی و استعداد وصول به مقام انس و حضرت قدس پیدا کنی، باید با آب رحمت حق، باطن دل را غسل دهی و از اقبال به دنیا که از مظاهر شجره منهیه است، توبه کنی... شستوشویی کن و آنگه به خرابات خرام. »
مرحوم آیتالله سعادتپرور، استاد بزرگ اخلاق تهران، در مقدمه شرح ده جلدی خود بر اشعار حافظ که حاصل جلسات خصوصی ایشان با استادشان علامه طباطبایی است، مینویسند:
«خواجه، زنده جاویدی است که مشیت (یوتی الحکمة من یشاء) شامل حالش گردیده، و از منزلت (و من یوت الحکمة، فقد اوتی خیراکثیراً) برخوردار شده است؛ (و ما یذکرالا اولواالالباب)، و گمگشتگان عالم طبیعت و شیفتگان بحر مواج ربوبی را با کلمات شاعرانه و دلنشین خود بیداری بخشیده و به (ادع الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة) رهنمون است...
خواجه، شیعهای است که رسولالله (ص) و اهل بیت (ع) را به مقام نورانیت شناخته، و این مطلب را در ابیات رسایش نسبت به ایشان گنجانیده است...
هنگامیکه از استاد بزرگوار [علامه طباطبایی](رضوانالله تعالی علیه) سؤال میشد که غیر از خواجه چه کسی از شعرای فارسی زبان اهل کمال، بهتر و زیباتر شعر و غزل سروده است؟ جواب میشنیدیم: «خواجه» هرگز ندیدیم حضرت استاد کسی را در ردیف خواجه نام ببرند. »
در حدیث دیگران...
یوهان ولفگانگ گوته (۱۸۳۲ - ۱۷۴۹ میلادی) شاعر و نابغه شهیر آلمانی، بزرگترین شخصیت ادبی قرن نوزدهم است. کتابهایی که در وصف و شرح او و آثارش نوشته شدهاست از ۲۰۰۰ جلد تجاوز میکند.
گوته، زبانهای لاتین، یونانی، ایتالیایی، انگلیسی و عبری را بهخوبی میدانست. در نقاشی و موسیقی با استعداد بود. رشتهی حقوق را پی گرفت و به درجه دکتری در این رشته نایل شد. مطالعات گسترده و کم نظیری را در رشتههای علوم، فیزیک، پزشکی، گیاه شناسی و هنر دنبال کرد و کتب معتبری هم نوشت.
ادبیات در بین همه این علوم و فنون برای او جایگاهی خاص داشت و هوش سرشار او وقتی در پیوند با ذوق هنریاش شکوفا شد آثاری را به وجود آورد که به عنوان میراث جهانی بشر از آنها یاد میشود. او با آن شهرت فراوان وقتی در ۶۵ سالگی با ترجمه آلمانی دیوان حافظ روبهرو میشود، چنان تحت تاثیر قرار میگیرد که پس از خواندن چند صفحه از آن، برمیگردد و از اول دیوان را میخواند و در همان سال در دفتر خاطراتش مینویسد:
« دارم دیوانه میشوم. اگر برای تسکین هیجان خود به غزلسرایی دست نزنم، نفوذ عجیب این شخصیت خارق العاده را نمیتوانم تحمل کنم که ناگهان پا در زندگانی من نهاده است.»
اینگونه میشود که دیوان شرقی، اثر گرانقدر گوته، با الهام از غزلیات حافظ با سبک و محتوایی شرقی نوشته میشود. گوته در وصف حافظ چنین میسراید:
«حافظ، خود را با تو برابر نهادن جز نشان دیوانگی نیست. تو آن کشتیای هستی که مغرورانه باد در بادبان افکنده و سینهی دریا را میشکافد و پا بر سر امواج مینهد، و من آن تخته پاره ام که بیخودانه سیلی خور اقیانوسم. در دل سخن شورانگیز تو گاه موجی از پس موج دیگر میزاید و گاه دریایی از آتش، تلاطم میکند. اما مرا این موج آتشین در کام خویش میکشد و فرو میبرد. با این همه، هنوز در خود جراتی اندک مییابم که خویش را مریدی از مریدان تو شمارم.»