مشکلات کشور را بیخیال، دعواها را بچسب!
بازی قدرت انگار بدجوری رابطه اصلاحطلبان و محافظهکاران را شکر آب کرده، هنوز چند ماه از تشکیل کابینه نگذشته که خبرها از دعواهای گاهوبیگاه محافظهکاران و اصلاحطلبان حکایت دارد. محافظهکاران که دلخوشی از اصلاحطلبان ندارند و سابقه دعوایشان به دهه 70 برمیگردد هر جور شده تلاش کردند که در شرکت سهامی کابینه، کرسی بیشتری تصاحب کنند. تلاششان بینتیجه هم نبود و انگار موفق شدند. همین مسئله باعث ناراحتی جهانگیری شده که در انتخابات 96 خود را نماینده اصلاحطلبان معرفی کرد. نزدیکی واعظی و نهاوندیان به رئیسجمهور و افزایش قدرت این دو نفر ازیکطرف و شایعه دعوای جهانگیری با این دو نفر، حسابی حامیان دولت را نگران کرده. کار تا جایی پیش رفته که خبرهایی از استعفای معاون اول دولت به گوش رسیده، الهه کولایی عضو شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان هم این خبر را تأیید کرده. اگرچه محافظهکاران میخواهند نشان دهند که اتفاقی نیفتاده و همهچیز امنوامان است و محمد عطریان فر هم در همین رابطه استعفای جهانگیری را تکذیب کرده اما به نظر میرسد خبر صحت دارد.
روزنامه آفتاب در همین رابطه نوشته: «پس از چینش کابینه بازهم سخن از استعفای جهانگیری از سمت خود به میان آمد؛ زمانی که گفته شد او با قهر، یکی از جلسات هیئت دولت را ترک کرده است و علت هم نارضایتی او از چیدمان تیم اقتصادی رئیسجمهوری عنوان شد. پس از تشکیل کابینه رفتهرفته حضور جهانگیری در محافل عمومی کمرنگ میشد بهطوریکه برخی رسانهها این عدم حضور را به «سکوت جهانگیری» تعبیر کردند؛ اما در همین حال تداوم حضور واعظی در اجلاسها و نشستهای گوناگون حاکی از پررنگ شدن نقش او در دولت دوازدهم بود و بنا به تحلیل کنشگران اصلاحطلب، علت کمرنگ شدن حضور جهانگیری، محمود واعظی بوده است»
عبدالله ناصری فعال سیاسی اصلاحطلب هم در رابطه با اختلاف جهانگیری و واعظی گفته: «من دلخوری و یا بهتر بگویم این دغدغه را از آقای جهانگیری شنیدهام علیرغم مسئولیتی که در بسیاری از حوزهها در دولت قبلی داشتند، اشخاصی مانند واعظی ورود میکنند، شاید چون ایشان در ایام انتخابات رسماً اعلام کرد که من نماینده اصلاحات هستم و با شناختی که از آقای واعظی داریم که ماهیت اصلاحطلبی ندارد و بیشتر به سابقه اصولگرایی و سوابق دهه 60 و 70 تکیه میکند، تردیدی دراینباره وجود ندارد و اما معتقدم که شاید از سوی خود آقای روحانی تصمیمی صورت گرفته تا نقش آقای جهانگیری کمرنگ شود.»
محمود واعظی هم انگار رابطه خوبی با اصلاحطلبان ندارد، آفتاب یزد در همین رابطه نوشته:«واعظی در یک محفل خصوصی عنوان کرده که تنها 500 هزار رأی روحانی برخاسته از اصلاحطلبان بوده است» همین صحبتها دلخوری اصلاحطلبان از واعظی را دوچندان کرده.
استعفا بده، دولت را ول کن تا 1400 رأی بیاوری!
اصلاحطلبان از حالا نگران رأی مردم در 1400 هستند. آنها میخواهند هر طور شده جهانگیری را از دامن دولت جدا کنند تا بتواند امیدی برای 1400 داشته باشد. محمدعلی ابطحی رئیس دفتر رئیسجمهور در دولت اصلاحات روز سهشنبه ۷ آذر در گفتوگو با عصر ایران درباره احتمال کاندیداتوری جهانگیری در انتخابات ریاست جمهوری دوره سیزدهم، معاون اول را به جدایی از دولت ترغیب کرد: «اگر کاندیداتوری آقای جهانگیری در انتخابات آینده قطعی است، باید از دولت جدا شود و فاصله بگیرد. در این صورت شرایط بهتری برای رأی آوردن خواهد داشت.»
صادق زیباکلام هم در همین رابطه در سرمقاله آفتاب نوشته: «من بهشخصه معتقدم که بودن آقای جهانگیری در دولت دوازدهم، آنچنان به نفع او از جهت رأی آوری نخواهد بود. چراکه در دور دوم ریاست جمهوری آقای روحانی کارنامه چندان موفقی را برای ایشان پیشبینی نمیکنم؛ بنابراین چه آقای اسحاق جهانگیری و چه هر فرد دیگری که در دولت آقای روحانی شریک باشند باید توجه کنند که این شراکت یک سرمایهگذاری سود ده و پرمنفعت برای کسی که میخواهد بعدها نامزد ریاست جمهوری شود نخواهد بود چراکه عدم موفقیت دولت، دامن همه را خواهد گرفت و این «همه» شامل آقای اسحاق جهانگیری هم خواهد بود؛ بنابراین عقل سلیم و منفعت شخصی و سیاسی آقای معاون اول حکم میکند که او کناره بگیرد و شریک در ضرر و زیانهای سیاسی دولت دوم آقای روحانی نشود.»
محسن مهدیان فعال سیاسی و رسانهای در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجو در تشریح علت ترغیب اصلاحطلبان به استعفای جهانگیری گفته:« اصلاحطلبان بسیار نگراناند و تلاش میکنند سرنوشت آقای جهانگیری به رئیسجمهور گره نخورد؛ اما جریان اصلاحات نیز هیچگاه دستش به قدرت نخواهد رسید. چون این جریان هنوز نتوانسته است مناسبات قدرت سیاسی در ایران را درک کند.
اصلاحطلبی در ایران محکوم است به حداقلها در سیاست؛ این جریان در بهترین حالت یا نردبان پیشرفت تکنوکراتها میشود یا اوج قدرت سیاسیاش در معاونتهاست. همینکه اصلاحات در ایران به آقای جهانگیری رسیده است یعنی "کارگزارانیزه شده اصلاحات". برخلاف تصور آنها، جهانگیری در سیاست همان راهی میرود که آقای روحانی میرود نه آقای خاتمی.»
دغدغههای مردم با دغدغه رسانههای اصلاحطلب، انگار زمین تا آسمان فرق دارد. مردمی که پولشان را در مؤسسات مالی گذاشتهاند و حالا با ورشکستگی آنها شب و روز تلاش میکنند تا پول خود را پس بگیرند. دانشجویانی که با هزار امید و آرزو به دانشگاه صنعت نفت رفتهاند و حالا حقشان را خوردهاند، زلزلهزدگان کرمانشاه که داراییشان یکشبه زیر آوار از بین میرود و دولت هنوز نتوانسته سرپناهی مناسب برای آنها فراهم کند و همچنان در سرما به سر میبرند، کارخانههایی که دیگر چرخشان نمیچرخد و کارگرانی که کارشان را ازدستدادهاند، مسئله تحریمهای جدید نفتی و بانکی هم جای خود دارد. رسانههای اصلاحطلب همه اینها را زمین گذاشتهاند و به روسری سر کردن مربی مرد تایلندی گیر میدهند، به حرفهای خانم ملاوردی درباره پیگیری اموال بهائیان بها میدهند، حالا هم همه دغدغهشان این است که چگونه جهانگیری 1400 رأی بیاورد. مردم را به هیچ انگاشتهاند، انگار یارانههای دولتی، دارد خرج بازی قدرت سیاسیون میشود. دغدغههای مردم و ضریب دادن به آنها برای توجه بیشتر مسئولین هم بیاهمیتترین کار ممکن است! قبلتر روزنامه و قلمزنی حرمت داشت اما انگار امروز دیگر اینطور نیست.