گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو: گرچه آمار مشخصی نمیتوان داد و این یک تخمین کلی است. اما در نگاه کلی به نظر میرسد در بین مدیومهای مختلف هنری از جمله تئاتر، سینما، ادبیات، موسیقی و ... در طول ۴۰ سال گذشته عرصه موسیقی همواره خالیتر از حوزههای دیگر از نیروهای متدین و انقلابی بوده باشد. حتی در فضای پس از ۸۸ که به یکباره حجم بالایی از نیروهای جوان وارد عرصههای مختلف هنری شدند. در این بین، اما کارنامه دوساله محمدحسین میری در خانه موسیقی بسیج جزو تجربیات خوب مدیریت موسیقی در سالهای گذشته است. دورهای که خیلیها آن را با کلیپ «ارغوان» به یاد میآورند. میری، اما این روزها تهیهکنندگی برنامه موفق «به اضافه مستند» را برعهده دارد. با او درباره ورودش به فرهنگ، حضورش در عرصه موسیقی و بازگشتش به صدا و سیما گفتگو کردهایم:
بیوگرافی مختصری از خودتان برای ما میگویید.
از سال ۱۳۸۹ وارد صدا و سیما و پخش شبکه یک و از آنجا وارد تولید برنامه تلویزیونی شدم. در تولید «دیروز، امروز، فردا» کمک میکردم. در برنامههای روتین و مثلاً برنامههای سحر ماه رمضان مدیر تولید بودم. این روند همکاری تا سال ۱۳۹۲ ادامه داشت. در سال ۱۳۹۲ شروع به مستندسازی و کارگردانی مستند کردم. یکی از مستندهایمان «گام نهایی» بود که در جشنواره عمار جایزه بهترین مستند را گرفت. بعد از آن به معاونت فرهنگی بسیج رفتم و «خانه موسیقی بسیج» را تأسیس کردم و در مدت دو سال نزدیک به ۲۰۰ اثر در زمینه سرود، موسیقی، کلیپ و ... تولید کردیم. از دیگر کارهایمان احیای سرود، به خصوص سرودهای مدرسهای بود. تلویزیون هم دیگر سرود پخش نمیکرد، اما با حیای این جریان بارها کارهایمان از تلویزیون هم پخش شد. پس از آن دوباره سر کار خودمان یعنی تهیهکنندگی در صدا و سیما برگشتیم. الان تهیهکننده برنامه «به اضافه مستند» هستم. در این بین البته تهیهکننده کارهای مختلف دیگری هم بودم، مثل برنامههای «پرتره» و «خرمشهر تا قدس» که دومی پخش زنده از لبنان، سوریه و کارهای خارجی بود.
گویا مدتی خارج از کشور زندگی میکردید؟
همینطور است.
کجا؟
بنا به شغل پدرم، در کودکی سه سال هند بودم، از سالها ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۶ در اندونزی و نزدیک به دو سال مالزی زندگی کردم.
تا حالا فکر نکردید در یکی از همین کشورها بمانید و برنگردید و کارتان را همانجا ادامه بدهید؟
چرا، راستش موقعیتش هم فراهم بود، اما علاقمند بودم به تهران برگردم.
یعنی هدف داشتید؟
بله، میخواستم خدمتی به انقلاب کنم.
خیلی از جوانان همسن و سال شما از سال ۱۳۸۸ تصمیم گرفتند بهطور جدی وارد این عرصه شوند. شما هم جزو آن دسته هستید؟
نه، از قبلش کارهای این مدلی انجام میدادم. اما شروع کارم در زمینه فرهنگی بهطور رسمیتر بعد از سال ۱۳۸۸ بود. پیش از آن بهطور غیررسمی فعالیت میکردم. سال ۱۳۸۸ برکات زیادی برای جبهه فرهنگی انقلاب به همراه داشت و خیلی از مستندسازها و برنامهسازها وارد این عرصه شدند. به خاطر خلائی که در آن سالها حس میشد و اتفاقاتی که افتادند عدهای وارد فعالیتهای فرهنگی شدند.
کار جدیتان را از صدا و سیما شروع کردید.
همینطور است.
چرا مدتی از صدا و سیما بیرون آمدید؟
مدتی که در صدا و سیما بودیم الحمدلله کارمان خوب بود و وارد فضای تولید هم شده بودیم. اما قرار بود در معاونت فرهنگی بسیج جوانگرایی اتفاق بیفتد و ما میدیدیم زمینه فعالیت آماده است و میتواند تحولی در آنجا رخ بدهد؛ بنابراین صلاح را در این دیدم که به آنجا بروم.
البته ارتباطمان با صدا و سیما به کارمان در خانه موسیقی هم کمک کرد، هم در تولید، چون به هر حال در صدا و سیما برنامه تولید میکردیم و به این کار آشنا بودیم و هم به خاطر ارتباطاتی که با صدا و سیما داشتیم در پخش کارها کمک خوبی بود. خیلی از کارگردانانی که الان کارهای خوشساخت و پرمخاطبی میسازند از آنجا یعنی خانه موسیقی معرفی شدند.
کلاً هدفتان برنامهسازی و حضور جدیتر در صدا و سیماست؟
بله، چون با صدا و سیما شروع کرده بودم و کاری که بلد بودم آنجا بود. الان هم همان را ادامه میدهم. اگر زمینهی دیگری هم باشد قدری به آنجا هم شیفت میکنیم، اما خانه اول و آخرمان صدا و سیماست.
یک مقدار دور از ذهن است فردی که هم خودش مذهبی است و هم در خانواده مذهبی ـ. که دور از موسیقی بودند ـ. بزرگ شده است به سمت موسیقی برود.
اولین برخورد جدیتر و کاریم با فضای موسیقی با مستند «گام نهایی» و ساخت تیتراژ پایانی آن بود. البته بعد از حضور در خانه موسیقی هم تا مدتها در خانه نمیگفتم کارم موسیقی است. بعداً که کارهایمان را در تلویزیون دیدند فهمیدند.
بازخورد منفی نداشت؟
نه، چون کارهایمان بازخوردهای مثبتی داشت. اما وقتی از آنجا بیرون آمدم خوشحال شدند! [میخندد]در ادامه همین فعالیتها برنامهای به اسم «دو باره گوش کن» هم برای شبکه نسیم ساختید.
بله.
از قدیم تا حتی همین امروز طیف مذهبی نظر و ذهنیت نسبتا منفی به موسیقی و اهالی موسیقی دارند. آن دوران شما با خیلی از اهالی موسیقی ارتباط داشتید. بعد از این مواجهه مستقیم با موسیقی شما ذهنیت مخاطبان مذهبی را تائید میکنید؟
همینطور است و ذهنیت منفی نسبتا وجود دارد. اما واقعیت این است که در دلبستگی به انقلاب و نظام و کشور، خوانندهها و دستاندرکاران موسیقی نسبت به طیفها و هنرمندان حوزههای دیگر کم ندارند، بلکه حتی شاید بتوان گفت: دلبستگی بیشتری به انقلاب، جامعه و کشور دارند و اتفاقا در مقابل انجام کارهای ارزشی نسبت بقیه هنرمندان گارد بازتری هم دارند.
برنامه «دو باره گوش کن» مؤید همین مطلب بود و سه قسمت داشت که یکشنبه، سهشنبه و جمعه پخش میشد. یکشنبهها در هر موضوع موسیقیهایی میگذاشتیم که در طول انقلاب تولید شده بودند، مثلاً در مورد دفاع مقدس، ایران، ائمه، قهرمانیهای ورزشی، شهدا و. قسمت دوم این بود که یکی از خوانندههای مطرح را که در همین موضوعات کار کرده بود میآوردیم. اکثر چهرههای مطرح موسیقی هم به برنامه آمدند. قسمت سوم خوانندههای نسل جوان را معرفی میکردیم تا مردم آنها را بشناسند. برنامه هم نسبت به برنامههای همطراز خودش پربیننده و خوب هم بود.
درباره ذهنیت منفی مذهبیون به اهالی موسیقی نگفتید.
اتفاقاً خیلی از خوانندههایی که با آنها کار کردیم خودشان آدمهای مذهبی هم هستند و اساسا خوانندگان از این منظر نسبت به اقشار دیگر هنرمندها فرقی نمیکنند و چه بسا از آنها بهتر هم هستند.
در مرکز موسیقی بسیج کلیپهایی با خوانندگان مطرح را کار کردید. هدفتان از این کار چه بود؟ آیا برای ساخت چنین کلیپهایی گارد نگرفتند؟
نه، البته جوّ و زمینهای منفی وجود داشت که خوانندههای مطرح کشور در کارهای ارزشی کار نمیکنند، در حالی که واقعیت غیر از این بود. درست است بعضیها مقاومت میکنند، اما هیچ کدام از کسانی که ما سراغشان رفتیم نگفتند کار نمیکنند. هر کسی اقتضائات خودش را داشت. همان موقع با رضا صادقی، علی لهراسبی، فریدون آسرایی، حسین توکلی و... کار کردیم و اتفاقا آثارشان هم بازخوردهای مثبت فراوانی داشت.
اوج کارتان کلیپ «ارغوان» بود که مقام معظم رهبری از آن تمجید کردند.
بله. ایشان لطف و محبت داشتند. البته آن کار به لطف حضرت زینب (س) بود که انقدر دیده شد. تقریباً یک ماه و نیم روی شعر و موسیقی آن کار کردیم و بعدا در یکی از شبکهها که پخش شد مقام معظم رهبری هم دیده بودند و لطف و محبت داشتند که مایه افتخار ما بود که بعد از چندین سال از فضای موسیقی و سرود تعریف کردند. همین هم موجب شد خیلیها دوباره راغب شوند و در حوزه سرود فعالیت کنند. اما این تمجید همانقدر که به نفع خود کار و ما-به عنوان سازندگان اثر- شد، علیه ما هم جوّی به وجود آمد و حسادتهایی را هم برانگیخت. مثل هر کار دیگری هم که وقتی مورد تمجید قرار میگیرد چندین صاحب پیدا میکند، این کار هم بعد از بازخوردهای مثبت و تمجید رهبری صاحبان فراوانی پیدا کرد!
بعد از تمجید رهبری فضا برایتان چندان مثبت نشد.
فضا برای ما خوب بود. ولی خب همانطور که گفتم مشکلاتی هم بود. به هر حال بعد از تمجید حضرت آقا فشارها روی ما زیاد شد که برای ما مهم نبود و همین لطف ایشان برایمان بس بود.
طی سالهای بعد از انقلاب کلیپهای موسیقی مذهبی زیادی ساخته شده، اما درصد بالایی از آنها با شکست مواجه شدهاند و درواقع نگرفتهاند. چه شد که این اتفاق برای «ارغوان» که یکسرود بود و خواننده چهره هم نداشت نیفتاد و کار خیلی بین مردم و به صورت دست به دست پخش شد.
به خاطر اینکه سعی نکردیم سراغ فضاهای رادیکال فرمالیستی و هنری برویم که مردم با آنها ارتباط برقرار نمیکنند. سعی نکردیم محفلی کار کنیم. قبلاً فقط اوج کارهایی مثل آلبوم «دلصدا» تولید کرده بود که توانسته بود موفق باشد. جز این اکثریت کارها شکست میخوردند، چون اساسا تاریخ مصرف آن فرم کارها گذشته بود. دیگر اقبالی بین جوانها نداشت. حتی از قالبهای درست استفاده نمیشد و کارهای کمکیفیت ارائه میشد و خوانندهها هم تهماندهی هنرشان را خرج میکردند و چندان مایه نمیگذاشتند، اما ما سعی کردیم ارزش و اهمیت کار را به گروههای جوانتر و تازهکارتر بفهمانیم و به جوانها و گروههایی که دغدغهشان صرفا مسائل مالی و سود بیشتر نبود اعتماد کردیم. سعی کردیم آن را از حالت محفلی در بیاوریم و کاری تولید کنیم که در عین سادگی که مردم با آن ارتباط راحتی برقرار کنند و لذت ببرند، هنرمندانه هم باشد و مفاهیمش را منتقل کند.
آیا حرفهای بودن اثر برایتان مهم بود؟
بله، خیلی، چون الآن مردم کارهای حرفهای را میپسندند. نکته بعدی هم پخش و توزیع کار است که ما به خاطر ارتباطهایی که با صدا و سیما داشتیم تولیداتمان در تلویزیون خوب پخش شد. آن زمان آقای پورمحمدی معاون سیما بودند و به ما لطف داشتند و کارهای ما را خیلی خوب پخش میکردند. همین پخش آثار در تلویزیون اثر داشت. ضمن اینکه ما سعی کردیم نوع و کیفیت کار را ارتقا دهیم. توقعمان البته به اندازه سطح گروههای سرود بود، اما کوشیدیم کارهای حرفهایمان را با سلیقهتر و شکیلتر ارائه دهیم.
چه شد تصمیم گرفتید موسیقی را رها کنید و دوباره به سمت تلویزیون و ساخت «به اضافه مستند» بروید؟
فکر میکنم ما کارمان را در خانه موسیقی انجام داده بودیم. البته هنوز بچههای آن اکیپ هستند و کار را بهتر از زمان ما جلو میبرند. مثال همان روز که احساس کردم در بسیج بیش از صدا و سیما اثرگذارم، آن موقع احساس کردم از خانه موسیقی بیرون بیاییم اثرگذارتر هستم.
چرا وقتی بیرون آمدید به سمت کارهای تولید موسیقی نرفتید؟
آن کار را هم همچنان انجام میدهم. امسال به عنوان تهیهکننده کلیپی به نام «دیدار» برای حضرت امام رضا (ع) تولید کردم. یکی دو کلیپ هم در دست کار دارم.
بازخورد «به اضافه مستند» بین مردم و مستندسازها چگونه بوده است؟
خیلی عالی بوده و در حال حاضر از برنامههای اصلی و پربازخورد شبکه مستند است. در این برنامه سعیمان بر این بود فراتر از ممیزیهای موجود تلویزیون و نگاهها و ساختارهای سنتی کار را جلو ببریم. ویژگی «به اضافه مستند» این است که در این برنامه برای اولینبار مهمترین مستندهای روز را پخش و درباره موضوع آن بحث میکنیم. در سری اول برنامه ۲۷ قسمت پخش کردیم و بازخوردهای خوبی دریافت کردیم. الان نزدیک به هفده قسمت از سری جدید پخش شده که الحمدلله بازخوردهایش خوب بوده است.
بین مستندسازها چطور؟
خیلی خوب بوده است. به جشنوارهها که میرویم و با مستندسازها ارتباط میگیریم، اکثراً برنامه را دیدهاند و میگویند برنامههایی که جاهای دیگر قابل پخش نیست یا پخش نمیشود و روی دست مستندساز میماند، این برنامه پخش میکند. از خود کارگردانها هم در برنامه دعوت میکنیم که درباره مستندشان صحبت کنند.
از سختیهای برنامهسازی برای تلویزیون بگویید.
یکی از سختیهای تولید برنامه «به اضافه مستند» این است که موضوع واحدی ندارد. الان که نزدیک به ۵۰ قسمت روی آنتن رفته است، هر برنامه موضوع خاص خودش را دارد. مثلاً موضوع یک قسمت اقتصادی، دیگری سیاسی و یکی دفاع مقدس و دیگری پزشکی است که هر کدام تخصص خودش را میخواهد. باید راجع به آن پژوهش انجام دهیم و در آن حوزه مناسبترین مهمان را دعوت کنیم. سختترین وجه این برنامه همین است.
شما هم تجربه مدیریتی دارید و هم برنامهسازی. کدام سختتر بوده است؟
تجربه مدیریتی سختتر است.
یعنی برنامهسازی برای شما راحتتر است؟
بله، چون مسئولیت کمتری دارد. در دوره مدیریت باید چندین پروژه را با هم پیش میبردیم و مدیریت میکردیم. با وجودی که «به اضافه مستند» مشکل است، اما به هر حال یک پروژه است و میتوانیم مدیریتش کنیم. یکی دیگر از سختیهای کار برنامهسازی روزمرگی است. در برنامه سازی برای صدا و سیما نباید به روزمرگی بیفتیم. باید بتوانیم ریتم و جذابیت برنامه را نگه داریم و به سمت پر کردن آنتن کشیده و مجبور به پایین آوردن کیفیت کار نشویم. به نظر من سختیهای برنامهسازی برای تلویزیون اینهاست.
به نظر شما در میان نیروهای طیف ارزشی و انقلابی ضعف و مشکل اصلی در برنامهسازی است یا مدیریت؟ واضحتر اینکه در مدیریت نیرو میخواهیم یا برنامهساز کم داریم؟
راجع به اینکه مشکل در کجاست باید مفصلا بنشینیم و بحث کنیم، اما به نظر من مشکل تهیهکننده و برنامهساز در همه زمینهها داریم. دوستان علاقمندند و کم و زیاد وارد عرصه مدیریتی میشوند. در برنامهسازی و در خود برنامهسازی در سطوح میانی مانند مثلا مدیریت تولید و. مشکل داریم. هر کسی وارد عرصه تولید میشود میخواهد تهیهکننده شود. هیچکس حاضر نیست کارهای دیگر را انجام بدهد. ما مدیر تولید، تصویربردار و عکاس هم لازم داریم. همه میخواهند یا تهیهکننده شوند یا مدیر. مشکل جبهه فرهنگی انقلاب این است که هیچکس حاضر نمیشود کار تخصصی خودش را انجام بدهد.
به خاطر تنبلی است؟
نه، باید رویش فکر کنیم. تعارف که نداریم مدیران نسل جدیدمان باید از بین تولیدکنندهها و بچههای رسانهای انتخاب شوند. پر کردن خلاء مدیریتی از این طریق ممکن است، اما علت اینکه همه میخواهند تهیهکننده شوند این است که تولیدکننده کم داریم و یک نفر که برنامهای تولید میکند و قدری فوت و فن کار را یاد میگیرد میگوید خودم تهیهکننده میشوم و پولش را در جیب خودم میگذارم، در حالی که نمیداند این خبرها هم نیست. مشکل ما این است که همه میخواهند پلهها را چند تا یکی بالا بروند و اصلا به انجام دادن یک کار تخصصی قانع نیستند. به همین دلیل ما الان تکنسین در حوزههای مختلف کم داریم. از تدوین گرفته تا تصویر تا نور تا دکور تا گرافیک و ...
راجع به همین نکتهای که گفتید. از سال ۱۳۸۸ به بعد افراد زیادی با این دغدغه وارد فضای فرهنگ و هنر شدند. ورود این کمیت بالای نیروی جوان مثبت بود یا منفی؟
قطعاً مثبت است.
آیا کیفیت هم داشت؟
مشکل همین است دیگر. باید کاری کنیم که علاوه بر کمیت کیفیت را هم بالا ببریم. اگر کارهای بچههایی که الان هستند با سال ۱۳۸۸ مقایسه کنید متوجه تفاوت کیفیتها میشوید که قطعا بهتر شده است. میتوانم بیش از ده مستندساز و برنامهساز را اسم ببرم که کیفیت کارشان خیلی بالا رفته است، اما خیلیها هم به کیفیتی که از قبل داشتند قانعند، چون میبینند پروژهها که میرسد؛ ما هم داریم کارمان را انجام میدهیم؛ جایزه هم که داریم میگیریم، چه لزومی دارد کیفیت کارمان را بالا ببریم. همینطور پشت سر هم پنج تا پنج تا، ده تا ده تا پروژهها را میگیریم و انجام میدهیم، بدون اینکه فکر کنیم این کار باید بیننده و تأثیری داشته باشد. اصلاً کار هنری را برای بازخوردش میسازیم تا مردم ببینند و اثری داشته باشد و جریانساز شود. در مورد کیفیت لزوماً بحثم سر فرم نیست، کیفیت محتوایی و پژوهش هم منظورم هست. در چند سال اخیر در این زمینه پیشرفتهای خوبی داشتیم، اما در جاهایی واقعاً درجا زده و چه بسا پسرفت هم کردهایم.
نسبت به پول و امکاناتی که نهادهای انقلابی در این حوزه خرج میکنند این پیشرفت از سال ۱۳۸۸ تا الان قابل قبول بوده است یا نه؟
بله. توجه کنیم که ما نسبت به طیفها و دستههای دیگری که دارند کار میکنند تازه وارد این عرصه شده ایم. آنها از قبل از انقلاب کار میکردند و دارای پشتوانههای زیادی هستند. الان نمیتوانیم خیلی مقایسه کنیم، اما به نظرم در یکسری زمینهها قابل قبول بوده و یکسری زمینهها قابل قبول نبوده است. تعارف که نداریم پول کمی خرج نمیشود. پول زیادی دارد خرج میشود، اما واقعیت امر این است که دو ایراد داریم. عدهای استعداد دارند و عدهای هم استعداد ندارند. زورکی نمیشود یکی را که استعداد ندارد مستندساز یا برنامهساز یا کلیپساز یا خواننده کرد. عدهای هم استعدادش را دارند و ارزش دارد رویشان سرمایهگذاری کنید. باید به این موضوع توجه کنیم. همه که نباید هنرمند شوند، بالاخره یکی باید برود مغازهدار و دیگری تاجر شود. لازم داریم در هر عرصهای حزباللهیها ورود کنند. همه که نباید برنامهساز و فعال در عرصه هنر شوند.
در مجموع به نظرم قابل قبول بوده است، اما واقعاً از یکسری استعدادها و ظرفیتهای استانها غفلت کردهایم.
با همه این توضیحات بزرگترین ضعف جبهه متدین در هنر را توجه نکردن به استعدادها میدانید یا کسانی که استعداد ندارند میخواهند کار کنند و کسانی که دنبال تخصص نمیروند؟
به نظرم مشکل اصلی ما در جبهه فرهنگی انقلاب کمبود نیروی متخصص است. به خاطر کمبود نیرو به هر کسی که ابتداییترین کارها را هم انجام دهد پیشنهادها و (offer)های زیادی میشود. همین باعث میشود بدون اینکه مرحله به مرحله رشد کند به صورت جهشی بالا میآید و به همان شدتی که رشد کرده است در موقعیتهای سخت و کارهای زیاد زمین میخورد، چون پلهپله بالا نرفته است. مشکل دیگر عدم هماهنگی بین سازمانها و نهادهای جبهه فرهنگی انقلاب است. اینها با هم هماهنگ نیستند و از سیاستهای واحدی پیروی نمیکنند. به این معنا که بزرگتر ندارند که با هم هماهنگ شوند.