خاطرات تلخ شورای اول همچون سایهای کابوس وار بر روی سر شورای پنجم افتاده است و اختلافات درحال نمایش یک ژانر وحشت در مدیریت جدید شهری هستند.
به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو، اگر اصلاح طلبان سعی میکردند در اواخر تیر و در مردادماه سال قبل انسجام خود را برای انتخاب شهردار جدید و رویه متحدانه نشان داده و اختلافات را حل میکردند شاید وضع شهر بهتر از شرایط فعلی بود.
غلامحسین کرباسچی صراحتاً در چند هفته اخیر از ضعف مدیریت نجفی میگوید و از شورای شهر به خاطر عدم پیشبرد اقدامات اجرایی انتقاد میکند: «با شهرداری و شورای شهری که نصف گرفتاریهایشان صرف این شود که اسم خیابانی را عوض کنند که نمیشود شهر را اداره کرد. مدیریت کنونی خودش را گرفتار یک سری حاشیههای غیرضروری کرده است.»
وی همچنین در دفاع از محسن هاشمی برای خروج از شورا و گرفتن سکان هدایت شهر در گفتوگویی عنوان کرده که آیا حضور هاشمی در شهرداری بهتر از آن نیست که یک فردی که توانایی ندارد و بیمار است و یا قابلیت مدیریت اجرایی درخوری ندارد شهردار شود و باعث ثبت یک نقطه سیاه در کارنامه اصلاحطلبان شود؟
همچنین غلامعلی جعفرزاده ایمنآبادی در مصاحبه با یک سایت اصلاحطلب از اینکه چگونه نجفی که در زمان استعفا از سازمان میراث فرهنگی از انواع بیماریهای خود رونمایی کرده بود، کلیددار بهشت شد: «زمانی که آقای نجفی شهردار انتخاب شد، من بسیار تعجب کردم. چون من در جلسهای که ایشان متن استعفای خود را از سازمان میراث فرهنگی قرائت کردند، حضور داشتم و خاطره تلخی دارم. در آن جلسه، آقای نجفی به بیماریهای بسیاری که مبتلا بودند را نام بردند. اتفاقاً بنده در همان جلسه به شوخی گفتم، با استناد به این فیلم که ضبط میشود انگار ایشان دیگر قصد کار ندارند. چرا که با وضعیت ایشان دیگر جایی مسئولیتی به ایشان نمیدهد. شورای شهر ابتدا باید این امر را در نظر میگرفت. چطور امکان داشت آقای نجفی که مجموعهای از بیماری را برای خود نام بردند و راست هم گفتند، همه آنها در مدتی نه چندان طولانی درمان شده باشد و بهسلامت کامل رسیده باشند.»
غوغا برای گرفتن کلید بهشت از نجفی
کافی بود تا زمزمههای مربوط به استعفای نجفی که در اواخر بهمن یک بار در رسانهها پیچید، به صورت رسمی از زبان خودش بیان شود تا کسانی که مترصد جانشینی وی بودند، لابیهای خود را آغاز کنند. از حزب کارگزاران با گزینههایی، چون محسن هاشمی و حسین مرعشی گرفته تا حزب اتحاد ملت با افرادی، چون حبیبالله بیطرف، محمد افشانی و محسن صفایی فراهانی از یکسو و در سوی دیگر گزینههای مورد نظر شورای عالی سیاستگذاری به ریاست محمدرضا عارف و همچنین گزینه مورد نظر رئیس دولت اصلاحات یک بار دیگر در تنازع و درگیری هستند تا خود را به کرسی شهردار برسانند.
یکی از درگیریهای اصلی بر سر محسن هاشمی است. حزب اتحاد ملت معتقد است که هاشمی میثاق نامهای را امضا کرده که بر اساس آن اعضای شورا حق ندارند استعفا داده و برای پست دیگری از شورا خارج شوند و کارگزاران معتقداند که میثاق نامه وحی منزل نیست که نتوان آن را تغییر داد و از سویی برخی از اعضا نیز آن را امضاء نکردهاند. همچنین در این بین نام اسحاق جهانگیری، معاون اول دولت نیز مطرح شده که برخی از گروهها و شخصیتهای سیاسی از وی برای حضور در شهرداری دعوت کردهاند که جهانگیری به نظر میرسد در حال رصد اوضاع و جمعبندی نهایی برای کوچ از پاستور به سمت بهشت باشد.
شهرداری بیثبات در کارنامه اصلاحطلبان
به هر حال بار دیگر موضوع استعفا، کنارهگیری و استیضاح شهردار پس از ۱۵ سال مطرح شد. اولین استعفا به نام محمدعلی نجفی رقم خورد. شورای یکدست اصلاحطلب به مانند شورای اول نتوانست در آزمون نخست عملکرد خوبی از خود در زمینه انتخاب شهردار بر جای بگذارد.
در زمان شورای نخست بود که مرتضی الویری با لابی با وزارت کشور و رئیس دولت اصلاحات توانست پس از هفتهها درگیری شورای شهر برای انتخاب شهردار، خود را به طبقه هفتم ساختمان شهرداری برساند، ولی ۳۲ ماه حضور وی در شهرداری بدترین دوران تاریخ شوراها را در جمهوری اسلامی به نام خود ثبت کرده است. دورانی پر از تنازع، درگیری، اختلاف، زدو بند و زیرآب زنیهای سیاسی و حتی اخلاقی اعضا و مدیران شهرداری.
هر چند اصلاحطلبان اصرار دارند که شورای شهر اول درگیری افراد بود تا احزاب، ولی دو نقیصه در این گزاره وجود دارد. علی شکوری راد، دبیرکل حزب اتحاد ملت در ۱۳ تیر ۹۶ درباره تفاوت شورای اول و پنجم اینگونه نظر داده بود: «شورای اول محل نزاع اشخاص بود نه احزاب. اشخاصی بودند که وارد شورا شده بودند و به طور اشتراکی هم کاندیدا شده بودند، اما بعضیها تکروی کردند. شورای اول درس بسیار بزرگی برای همه بود. شرایط همگرایی در درون شورای پنجم خیلی خوب است. اختلافنظرها هم با توافق بر سر باقی ماندن اعضا در شورا تا پایان دوره فروکش کرده است. فضای تفاهم بیشتر شده است.».
ولی این خوشبینی مفرط محلی از واقعیت ندارد. هرچند بیشترین کرسیها در شورای پنجم نصیب کارگزاران و اتحاد ملت شده، ولی احزاب و جریانهای اعتماد ملی و اعضای سابق دفتر تحکیم وحدت همگی سهمی از انتخاب شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان داشتهاند. این تنوع گروههای اصلاح طلب در شورای اول تجربه خوشایندی برجای نگذاشته بود هرچند اصلاح طلبان نشان دادهاند زمانیکه در ساختاری انتخاباتی قدرت را در دست میگیرند، ولی نمیتوانند این تضارب آرا و دموکراتیک عمل کردن را در هنگام در دست داشتن قدرت رعایت کنند و ادامه دهند. شورای شهر اول و مجلس ششم به خوبی این رویه را ثابت کرده است.
اولین و پردردسرترین انتخاب شهردار در سال ۷۸ رقم خورد. اختلافات میان اعضای یکدست شورا به حدی رسید که تعجب همگان را برانگیخت. انتظار بر آن بود که شورای یکدست در انتخاب شهردار با مشکلی روبهرو نشود، اما پس از کش و قوسهای فراوان و قهر و آشتیهای عبدالله نوری، نام مرتضی الویری پس از چندماه به عنوان نخستین شهردار منتخب شورا خارج شد. ولی اختلافات در نحوه انتخاب شهردار تا سال انحلال شورای نخست ادامه داشت به نحوی که در عرض سه سال تهران شاهد ۳ شهردار بود. در دوره اول شورا با ترور سعید حجاریان و خروج تعدادی از اعضا مانند عبد الله نوری و جمیله کدیور پس از مدتی؛ اختلافها بر مسائل مختلف بالا گرفت به طوری که در نهایت منجر به تعطیلی شورای شهر تهران شد. رسانههای اصلاحطلب با انحلال شورای اول آن را بزرگترین خودکشی سیاسی تعبیر کردند: "این بزرگترین خودکشی سیاسی در ایران است. دولت اصلاحات به دست خود اصلیترین نشانه برقراری دموکراسی را به مسلخ دعواهای جناحی میبرد. آیا دولت مدعی مردمسالاری باید نهادی را که نهاد دموکراسی است فدای فرد کند؟ "
انحلال شورای شهر اول با درگیری و زدوبندهای بسیاری همراه بود که اصلاح طلبان در طیفهای مختلف آن را رقم زدند. هیات مرکزی حل اختلاف که در آن زمان به ریاست محمدعلی ابطحی شکل گرفت نیز نتوانست اختلاف میان شورا و شهرداری را حل کند و رای به انحلال شورا داد. اشرف بروجردی دیگر نماینده دولت در هیات مرکزی سالها بعد در خصوص این تصمیم گفت: «شورای تهران را خود شورا منحل کرد، نه وزارت کشور. هر ۱۰ روز یک بار باید جلسه شوراها برگزار شود، ولی به دلیل اختلافی که بین دو جناح درونی شورا وجود داشت، جلسهای برگزار نمیشود. قانون این بود که اگر اینها نتوانند سه ماه جلسه شوراها را شکل بدهند، باید شوراها منحل بشود و اینها سه ماهشان گذشته بود. بحث شورا فراتر از این بحثها بود. بحث تراکم و بحث بودجه شهرداری و شورا هم بود، ولی اینها بهانه بود برای انحلال شورا. اساس این انحلال جناحبندی سیاسی بود...»
ابطحی نیز ۱۱ سال پس از آن در سال ۹۲ در گفتگویی از تصمیم بر انحلال دفاع کرده بود: «هر چند معتقد است که این اقدامات زمانی انجام شد که دیگر دیر شده بود: «من معتقدم کار درستی انجام دادیم، این اختلافات باید تمام میشد، اما نه آن زمان. خیلی زودتر باید حل میشد. یکی از نقاط کلیدی که اصلاحطلبان از آن آسیب دیدند همین اختلافات شورای اول و شهرداری بود. البته بزرگنمایی رادیو تلویزیون که این اختلافات را به مهمترین مسالۀ مملکت تبدیل کرده بود هم مزید بر علت شد.»
موضوع درگیریهای مداوم و پر سر و صدای شورای شهر و شهرداری دامان بسیاری از اصلاح طلبان را گرفت و در نهایت این اختلافات بود که نه از شورا نشانی ماند و نه از شهردار. اما این پایان ماجرا نبود، ترکشهای این اتفاقات دامان کلیت اصلاحطلبان را نیز گرفت. ملکمدنی شهردار برکنار شده تهران که ۸ ماه شدیدترین درگیریها را با اعضای شورا به خصوص اعضای مشارکتی شورا از جمله ابراهیم اصغرزاده داشت، دربارۀ این ماجرا میگوید: «مجموعه مدیران شهرداری در انتخابات شوراها با خانوادهشان ۵۰۰-۴۰۰ هزار رای دارند. چه شد که یکی به میدان نیامد. کلافه بودند، میگفتند چرا با ما این کار را کردید. ما تازه داشتیم کارها و حرفهای جدیدی میزدیم، نشاطی ایجاد شده بود، چرا آن را به هم زدید و مدیران شهرداری را خانهنشین کردید... اختلافات بود، اما به دلیل اینکه اکثریت طرفدار من بودند، من هم با آنان گفتوگو میکردم و گفتم به مجرد اینکه اگر نصف به اضافه یک من را نخواهند، سریع از شهرداری میروم... بارها آقای عطریانفر و حجاریان با وزارت کشور مذاکره میکردند که میخواهید ما به کنار برویم، میخواهید شهردار کنار برود؟ نمیدانستند که چکار میکنند. انتهایش به این رسید که شورا را منحل کردند و به دنبال آن آقای مقیمی به آنجا آمد و بچههای شهرداری هم به خانههایشان رفتند و در انتخابات شرکت نکردند و شورای شهر را به دست گروه جدید دادند.»
حال پس از آن تجربه تلخ، سایه سنگینش همچنان به دنبال اصلاحطلبان است و در حالیکه استعفای محمدعلی نجفی نمیتواند تنها به خاطر بیماری باشد، تبعات این استعفا در دوره انتخاب شهردار جدید و اختلافات اساسی بر سر گزینههای مطرح شده در سال جدید وجود خواهد داشت. اصلاح طلبان نتوانستند از گذشته درس بگیرند و در اداره شهری که نیاز به تخصص و مدیران اجرایی واقعی است، دست از سیاسی کاری برداشته و به گزینهای برسند که توانایی و همت پایتخت را داشته باشد. ادامه این روند همچنان که نخستین آژیر خطر را با استعفای نجفی به ثمر رساند، میتواند منتهی به انحلال شورای سیاست زده پنجم نیز شود که در ۷ ماه گذشته هیچ عملکرد مطلوبی به نفع شهروندان تهرانی نداشته است.