نیاز است ویروسها و سلولهای کهنه از جسم و روح انقلاب دور ریخته شوند و نیروی تازه نفس و مومن و انقلابی مانند سلولی که مدام در حال تکامل است، جایگزین شوند تا بیماری در دراز مدت مداوا شود.
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، آرمند؛* حرف هایم را با مهندسی ایران آغاز میکنم و نزد رهبری مهندس پزشک جامعه میبرم؛ به دو دلیل: یکی اینکه در علم پزشکی و در یک نگاه کلی، مهندسی ایران، مثلثی است با سه راس سلول، داربست و سیگنالهای بیولوژیک.
در این مثلث مهمترین راسش، سلولها هستند که ایران جدید را میسازند و دو راس دیگر تنها ابزارهایی هستند که با تکنیکهای مهندسی به خدمت سلول در میآیند تا سلول بتواند ماموریت خود را به درستی انجام دهد که این خودش چالش مهم مهندسی ایران است که دسترسی کافی به منابع سلولی مورد نیاز هست. با این نگاه به سراغ دلیل دوم میروم؛ کشور ایران را به عنوان یک ارگانیسم و موجود زنده، ولی بیمار که بیماریش مزمن هم میباشد را نزد رهبری میبرم، تا نسخهای را برای او تجویز کند تا در دراز مدت، بهبودی برایش به ارمغان بیاید.
ایران، بیمار به امراض مزمن بسیاری گرفتار است و توقع نیست با کمکهای اورژانسی او را نجات بدهیم و با داروهای مسکن، برای مدتی او را تسکین دهیم. ایران ما، سنش زیاد میباشد و دستگاه گردش خونش کار نقل و انتقال را خوب انجام نمیدهد، عروق کرونر و شریان هایش نیاز به بالون و استند دارند، قلب ایران خون را خوب پمپ نمیکند.
دستگاه گوارش ایران به دلیل کمبود نیروی کارآمد و جوان، کار تجزیه و انرژی و کمک رسانی را خوب انجام نمیدهد. غدههای هیپوتیز، تیرویید، پاراتیرویید، فوق کلیوی، تیموس، پانکراس، که باید هورمون برای سوخت و ساز و رشد ایران تولید کنند؛ انگاری به غدد بدخیم سرطانی تبدیل شده اند. دستگاه عضلانی ایران نیز مانند دیگر دستگاه ها، چون بافت هایش خوب عمل نمیکند، حرکاتش غیر کنترل هست.
دستگاه تنفسی ایران، با توجه به خوش آب و هوا بودنش در گذشته، این روزها حال و روز خوشی ندارد، شهرهایش به دلیل بی آبی و گرفتاریهایی که در رابطه با حقابه اش دارد، خشک شده اند و پر از گرد و خاک و دود..، درختان چندساله اش مریضی گرفته اند، صدای ریههای ایران به خس خس افتاده، انگاری آسم گرفته اند.
زیر ساختها، استخوانها، تاندولها، رباطهای دستگاه اسکلتی او هم مشکل دارند، پیکر سست و خمیده ایران انگاری راشتیسم هم گرفته است؛ و دستگاه عصبی اش، شاید بیش از همه دستگاه ها، مشکل دارد، در این دستگاه که مغز ایران و فرماندهی آن قرار دارد، در این ۴۰، ۵۰ سال گاهی نیمکره چپش که همان چپیها باشند وارد گودمجلس شده و گاهی نیمکره راستش، که همان راستیها باشند وارد گود مجلس شده اند، به همین خاطر اعصاب ایران خیلی سیاسی و ژلهای هست و حالت بیماری را دارد که پارکینسون گرفته و تمام اعضای بدنش به راست و چپ میلرزند.
با این آناتومی و تشریح، نیازی نیست به تشریح دستگاههای ایمنی و لنفاوی بپردازم، زیرا وقتی اندامها، بافتها و سلولها و فراوردههای سلولی با هم کار نمیکنند، هزاران ویروس و باکتری از خود واکنش نشان داده و به سراغش آمده اند. من ایران بیمار را نزد رهبری آورده ام تا با تخصصهایی که دارد، نسخهای را برای او تجویز کند، تا در درازمدت بیماری هایش کمی کاسته شود.
شان و منزلت رهبر عزیز، آنقدر والاست که انتظار نیست که همین امروز برای ایران شورای پزشکی تشکیل دهد و برایش دستگاه دیالیز، سیتی اسکن، آم ارآی و آمبولانس بخرد، اینها همه مسکن هستند، ولی برای تسکین او شورای پزشکی نیاز هست. اگر با نگاه مدبرانه خود ایران را به اتاق عمل ببرید، اگر برای ساختن ایران به تعداد زیاد منابع سلولی نیاز هست و این منابع در دسترس نیست، چه باید کرد؟
آیا باید دنبال سلولهای بنیادی رفت و به دنبال زایش و تکثیر سلولها پرداخت؟ و یا کاری دیگر برای این بیمار با آن همه درد مزمن کرد؟ بیمار خودی است و آشنا، همه او را میشناسیم، در او متولد شده ایم، کارهای اورژانسی خوبی از سوی آقا تجویز شده است، ولی نیاز است امروزه ویروسها و سلولها کهنه از جسم و روح انقلاب دور ریخته شوند و نیروی تازه نفس و مومن و انقلابی مانند سلولی که مدام در حال تکامل است جایگزین شوند تا بیماری در دراز مدت مداوا شود...!
مهدی آرمند- دبیر سابق انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه دریانوردی چابهار
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.