«نیم کردار» عمل کنیم در غیر این صورت مرگ برجام «دیر و زود» خواهد داشت، اما «سوخت وسوز» نخواهد داشت.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، محمدسعید احدیان طی یادداشتی در روزنامه خراسان نوشت: در همان روزی که ترامپ خروج آمریکا از برجام را اعلام کرد نوشتم با اروپا باید مذاکره کرد، اما تصریح کردم قبل از این که پای میز مذاکره بنشینیم باید مواردی از تعهدات برجامی خود را که البته برای اروپاحساسیت کمتری دارد نقض کنیم (نقض غیراساسی برجام) و امروز که بر اساس اظهار نظر مقامات رسمی سیاست خارجی ایران، اروپا جز در حرف گامی عملی برنداشته است ضرورت این مسئله بیشتر روشن میشود.
درمقالهای با بررسی تمام اتفاقات مهم پرونده هستهای ایران از سال ۸۲ نشان داده ام رفتار طرف مقابل با ایران را میتوان بر اساس الگوی «بازی بزدل» به عنوان یکی از اقسام نظریه بازیها تحلیل کرد. این الگو از مسابقهای در یکی از فیلمهای هالیوودی الهام گرفته شده است که در آن دو راننده خودرو با سرعت بسیار زیاد به سمت یکدیگر حرکت میکنند و کسی بازنده است که از «ترس» برخورد فرمان را بچرخاند و از مسیر برخورد خارج شود. بر این اساس هر کس «ترسید» و فرمان را چرخاند «بازنده کامل» است و هرکس که نترسید وبه حرکت خود ادامه داد «برنده کامل» است که آن را جزو بازیهای با حاصل جمع صفر دسته بندی میکنند. در این الگو دو حالت دیگر نیز وجود دارد که از حالتهای بازی با حاصل جمع غیرصفر محسوب میشود و کمتر مورد توجه تحلیل گران قرار میگیرد در حالی که از اهمیت بیشتری برخوردار است در حالت سوم هر دو به دلیل نترسیدن یا تحلیل اشتباه از وضعیت طرف مقابل به برخورد و در نتیجه بازنده کامل بودن دو طرف تن میدهند و حالت چهارم زمانی است که طرفین عقلانی و حسابگرانه و دقیق رفتار میکنند و با بالابردن احتمال برخورد، هردو طرف برای جلوگیری از باخت کامل به عقب نشینی همزمان و باخت نسبی طرفینی راضی میشوند.
در مقاله فوق الذکر با تبیین پنج گزاره چرایی و چگونگی رفتار طرف مقابل در پرونده هستهای ایران را توضیح داده ام و درنهایت به گزارههای تجویزی یا همان «باید»های مواجهه با طرف مقابل رسیده ام که مجال ارائه همه آنها نیست (۱)، اما متناسب با شرایط امروز میتوان بحث را این گونه توضیح داد در صورتی که هرکدام از طرفین از خود «ترس» نشان دهد طرف مقابل را تحریض میکند تا برای رسیدن به بردکامل به «نترسیدن» و «امتیاز ندادن» ادامه دهد، اما اگر طرفین رفتاری از خود نشان دهند که طرف مقابل راقانع کند که «نمی ترسند» در نهایت دو طرف مجبور میشوند هر دو «باهم» فرمان را بچرخانند و حاضر به پذیرش دادن امتیاز شوند و، چون هردو عقب نشینی را قبول کرده اند، لذا برای هردو باخت نسبی و در نتیجه رضایت نسبی محسوب میشود.
در عمل نتیجه این مباحثات را میشود این گونه خلاصه کرد که اگر ما میخواهیم به برخورد یا همان «مرگ برجام» نرسیم و اروپا را قانع کنیم تا به جای وقت کشی وحرف زدن، پای میزمذاکره امتیازی عملی دهد، باید آنها را قانع کنیم که از خیر برد کامل بگذرند و این اتفاق نمیافتد مگر این که اروپا از «نترسیدن» ما برای رویارویی کامل یقین حاصل کند. واقعیت این است که علی رغم حرفهای بعضا تندی که زدیم رفتارعملی ما از زمان خروج آمریکا از برجام گزاره «نترسیدن» ما را تضعیف کرده است. ما با خروج آمریکا از برجام که به صورت رسمی اجرایی شدن بخش مهمی از برجام را تعطیل کرد، نه تنها هیچ مقابله به مثل عملی نکردیم بلکه از سیاست ادامه انجام تعهدات برجامی مان بدون کم و کاست دفاع رسانهای و آن را هوشمندی دیپلماتیک اعلام کردیم. همچنین بعد از این که از اروپا در این مدت جز حرف، اقدامی عملی ندیدیم با بازگشت مجدد تحریمها نیز فقط به تهدیدها وهشدارهای زبانی بسنده میکنیم بنابراین بدیهی است طرف اروپایی این تهدیدها را جدی تلقی نکند و همچنان به استراتژی رسیدن به «بردکامل» ادامه دهد و حاضر به امتیاز دادن نباشد. براساس یکی از اصول احصا شده از این الگو، تصویر ذهنی طرف مقابل از اهمیت بیشتری نسبت به تصمیم واقعی ما برخوردار است و واقعیت این است که تجربه این مدت نشان داده است در این تصویرسازی از خود، صرف سخنان تند و گاه متناقض چندان مشکل گشا نیست و «دوصدگفته، چون نیم کردار نیست» لذا در صورتی که ما در برابر بی عملی اروپا فقط با «صدگفته» مقابله کنیم برداشت طرف مقابل از «ترسیدن» ما تغییری نمیکند و او به مسیر خودش ادامه میدهد لذا امروز بیش از گذشته روشن شده است که اگر ادامه برجام را میخواهیم (که میخواهیم) و اگر برای جلوگیری از مرگ برجام چارهای وجود ندارد مگر این که اروپا را برای حفظ برجام راضی به «پرداخت هزینه» کنیم باید «نیم کرداری» در انجام ندادن برخی تعهدات برجامی خود نشان دهیم تا آنها تهدیدات زبانی ما را جدی بگیرند البته این اقدام نباید به گونهای باشد که امکان تفاهم را ببندد بنابراین اگر بخواهیم با ادبیات برجامی سخن بگوییم باید در گام اول سراغ «نقض غیراساسی» برجام برویم تا هم برای اصلاح تصور طرف اروپایی اقدامی عملی نشان دهیم و هم امکان بهانه گیری ندهیم و، چون این اقدام حتما با فشار دیپلماتیک و رسانهای طرف مقابل (چه آمریکایی وچه اروپایی) روبه رو خواهد شد لازم است این اقدام ضروری با اجماع داخلی صورت گیرد در غیر این صورت نه تنها به دلیل نمایان شدن اختلافات داخلی «نترسیدن» معنادهی و هدف حاصل نمیشود بلکه آثار روانی اقتصادی و اجتماعی اش مشکلات را بیشتر میکند.
باید برای همه مسئولان و فعالان و رسانههای داخلی به ویژه آنها که موافق ادامه برجام هستند روشن شود که اگر میخواهیم اروپا از «صدگفته» به «نیم کردار» رو بیاورد اول ما باید به جای «صدگفته»، «نیم کردار» عمل کنیم در غیر این صورت مرگ برجام «دیر و زود» خواهد داشت، اما «سوخت وسوز» نخواهد داشت.
پی نوشت: «رهاوردهای بازی بزدل به عنوان الگویی برای تحلیل پرونده هستهای ایران»، کتاب از سعدآباد تا لوزان، انتشارات خراسان