انگار همین دیروز بود، کسی پشت تریبون رفت و گفت که برنده قطعی انتخابات اینجانب هستم و به دنبال آن جوانان حزباللهی را در خیابانها به شهادت رساندند و حرمتهای هزار و چند ساله را شکستند.
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، عمران اصغری؛* انگار همین دیروز بود چند سال سال پیش کسی پشت تریبون رفت و گفت: برنده قطعی انتخابات اینجانب میباشم انگار همین دیروز بود که جوانان حزباللهی را در خیابانها به شهادت رساندند و حرمتهای هزار و چند ساله را شکستند.
قرار بود انتخابات باشد؛ مثل هرسال، با حاشیه، ولی با نتیجهای که مثل همیشه همه آن را میپذیرند. رنگ بازیها بالا گرفت؛ سبز و آبی و سفید و... باعث شد کم کم رنگ جامعه رو به سرخی برود. مناظرات که شروع شد، تب انتخابات بالا گرفت. بیاحترامیها شروع شد، ستاد بازیها شروع شد و باز هم مثل همیشه....
تبلیغات تمام شد. انتخابات شروع شد. یک سری تِم سبز گرفتند و به پای صندوق رفتند و هرکس با رنگی رفت. همان چیزی که امیرالمومنین علی (ع) از آن میترسید: امت اسلامی رنگارنگ شد
انتخابات تمام شد، رایها در قرنطینه شمارش شد، یکهو یکی آمد گفت: اگر تقلب شد بریزید توی خیابون جرقه را زد مرد سبز آمد گفت: برنده قطعی انتخابات باتوجه به اکثریت آرا اینجانب هستم.
شعله کوچکی روشن شد... نتایج اعلام شد، یکی بیانیه داد، هرکسی نظر داد، مرد عمامه به سر و مرد سبزپوش گفتند: تقلب شده آیت الله قائم مقام از مرد عمامه به سر حمایت کرد.
شعله بزرگتر شد رسانههای خارجی وارد شدند. بیبیسی، سی ان ان و تمام رسانههای خارجی با پولهای کلانی که از دشمنان قسم خورده مملکت گرفته بودند آمدند و همه را تحریک کردند. هر روز یک حرف جدید و هر روز یک داستان جدید. آمریکا و متحدانش این آشفتگیها را بهترین موقعیت برای تمام کردن کار نظام دیدند. بریز و بپاش کردند و اشرار را تزریق کردند به داخل ایران، جاسوسان و پاپاراتزیها را وارد ایران کردند تا اینکه بالاخره...
آتش شعلهور شد همه جای پایتخت را گرفت بانکها، مغازهها، اتوبوسها و.... آتش به مقدسات هم رسید از عکس امام شروع شد و به پرچمهای عزاداری و حرمتهای چندین و چند ساله رسید.
جوان حزب اللهی را درخیابان دور کردند. همهشان مسلح بودند. عکس سید علی را به او دادند گفتند: پارهاش کن پاره نکرد. عکس را چسباند به سینه اش پاره پارهاش کردند.
ریختند، سوزاندند، بردند، رقصیدند، خندیدند و.... اما مردم ننشستند، روز نهم دی ۱۳۸۸ سیل جمعیت مردم در خیابانهای پایتخت جاری شد، بر سینهها میزدند و حرمتهای شکسته را بند میزدند. از آن روز نه دی برای همهشان عبرت شد، فهمیدند اگر مردم ایران نفری یک سطل آب بریزند همه شان غرق میشوند. باز هم تلاش کردند، نشد نشد نشد و نخواهد شد...
عمراناصغری- مرکز شهید مطهری نوشهر دانشگاه فرهنگیان مازندران
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.