به گزارش گروه بازرگانی خبرگزاری دانشجو، بینشهایی که در زندگی بنا بر تجربه خود یا دیگران کسب میکنیم به حیاتمان سمتوسو میدهند. بعضی مواقع این بینشها چنان تأثیر عمیقی رویمان میگذارند که شخصیت ما را به کل تغییر میدهند. با اینکه هر کسی میتواند تعدادی از آنها را ذکر کند، ولی جای شکی نیست بعضی از این نگرشها تأثیر بیشتری رویمان دارند. در اینجا قصد داریم بینشهایی را معرفی کنیم که در روابط اجتماعی، شغلی و عاطفی به کارمان میآید و حتما راهگشایمان خواهند بود.
در اجتماع با افراد زیادی سروکار داریم. هر کسی خلقوخو و تیپ شخصیتی خاص خودش را دارد. ولی چطور باید با این همه آدم متفاوت برخورد و معاشرت داشته باشیم؟
همدلی از آن جمله بینشهایی است که در چنین مواقعی خیلی بهدرد آدم و جامعه میخورد. همدلی البته جزو مهارت باید تلقی شود، نه بخشی از اخلاق و سرشت نیکو. موضوعی که از آن غفلت میشود این است که همدلی را باید یاد گرفت، نه اینکه به خیال احوالپرسی از چند نفر قضیه را تمام شده بدانیم.
همدلی یا هماحساسی بهصورت «درک احساس و فهم تجربۀ حسی دیگران با توانایی دید از نگاه آنها و قرار دادن خود در جایگاه آنها» تعریف میشود. این مفهوم از جمله مهمترین عناصر هوش اجتماعی است.
مولانا در اشعارش میفرماید:
ایبسا هندو و ترک همزبان
ویبسا دو ترک چون بیگانگان
پس زبان محرمی خود دیگر است
همدلی از همزبانی بهتر است
بینش بعدی همانا همیاری و تعاون است. این بینش بهصورت «همکاری گروهی از انسانها با اهدافی مشابه هم در فرآیند تصمیمگیری و رفع نیازهای مادی و معنوی یکدیگر» تعریف میشود.
تعاون یک ضرورت اجتماعی است که به همدلی ختم میشود. معلوم است زندگی در جامعهای که دستدردست هم داده باشد چه دلپذیر خواهد بود؛ چقدر صفا و صمیمت به همراه دارد و زندگی را چقدر زیباتر میسازد. نویسندگان و شاعران فارسی همیشه در آثارشان روی این نکته انگشت گذاشتهاند و به بیان آن پرداختهاند.
از جمله آنها میتوان به مجموعه آثاری از صادق هدایت مثل داستان بلند «حاجی آقا»، داستان کوتاه «آب زندگی» که در متن کتاب زنده به گور از این نویسنده میخوانیم و همچنین مجموعه «ولنگاری» اشاره کرد که همگی مضامینی اجتماعی دارند.
مسلما در جامعهای که این دو خصلت حاکم باشد، فداکاری و ایثار نیز حاکم است. این بینش مصادیق فراوانی دارد: دست خیر داشتن در امور دیگران، خدمت صادقانه برای پیشبرد اهداف اجتماعی، و جانفشانی کردن در مواقعی نظیر وقوع بلایای طبیعی و غیر طبیعی فقط تعداد انگشتشماری از این مصادیق محسوب میشود.
پابلو پیکاسو: برای جوانمردی و مروتی که در حق دیگران انجام میدهی، چشم به هیچ پاداشی ندوز.
شغلی که برای خودمان انتخاب میکنیم از دیگر جنبههای زندگی محسوب میشود. در هر شغل و سمتی که هستیم لازم است اصولی را رعایت کرد.
مسئولیتپذیر بودن یکی از اصول بنیادین در هر شغلی است. کسی که چنین خصلتی داشته باشد کارها را درست و بهموقع انجام میدهد. دقیقا حرف برایان تریسی هم همین است وقتی میگوید: «هیچ کس مسئول شکست ما نیست، جز خود ما». در اینجا میتوانید مطلبی درباره روشهای مسئولیت پذیری در محل کار را نیز مطالعه کنید.
تعهد موضوع بعدی است. کارمند متعهد به کسی گفته میشود که شیفته و درگیر کارش باشد. سازمان اجتماعی با دارا بودن چنین کارمندانی عملکرد خیلی بهتری خواهد داشت. برای همین است که انسان بهتر است شغلی را انتخاب کند که بر پایه علاقه خودش باشد؛ نه شغلی را بر گزیند فقط بهخاطر اینکه درآمد آن خوب است یا مزیتهای دیگری دارد.
کسی که به کارش تعهد داشته باشد همیشه مایل است کارهایی را انجام دهد که بیش از توان اوست یا از او انتظار میرود.
امانتداری و صداقت از جمله موارد بعدی در شغل هستند.
امانتداری از جمله مهمترین انتظارات در محیط شغلی محسوب میشود. از افراد خواسته میشود تا در مورد شئونات، اطلاعات و اسرار سازمانشان امانتداری پیشه کنند.
همگی انتظار داریم در مواجه به کسبوکارها شاهد صداقت محض باشیم. این بینش سبب جلب اعتماد و بالا رفتن حد آستانه تحملمان در مواجه با مشکلاتی است که هر از وقتی خواسته یا ناخواسته بروز میدهد.
وقتی دو نفر میخواهند کنار هم باشند و قصد آغاز زندگی مشترک میکنند طبیعی است متوجه شوند به نگرشهای تازهای نیاز دارند.
عشقورزی از آن دسته نگرشهاست. عرفا میگویند که در صورت نبود عشق، موجودات هم از میان میرفتند. عشق ناممکن را ممکن میکند و به زندگی معنایی تازه میدهد. مولوی در یکی از آثارش میگوید:
عشق چون شد بحر را مانند دیگ...عشق ساید کوه را مانند ریگ
عشق بشکافد فلک را صد شکاف...عشق لرزاند زمین را از گزاف
با عشق، از خودگذشتگی، تعهد، مسئولیتپذیری و موارد بیشمار دیگری را به همراه دارد.
بینش بعدی در کنار هم بودن است. بودن در کنار کسی که دوستش داریم همدلی و همیاری میآورد. گل صفا و صمیمت را بارور میکند.
باری صادق هدایت در بیوگرافی خواندنی خود در جایی گفت که: «حق به جانب آنهایی است که میگویند بهشت و دوزخ در خود آدمهاست».
سخن آخرمان را با شعری از مهدی سهیلی به پایان میرسانیم:
با تو بودن
من و آوای گرمت را شنودن
بدین آوا غم دل را زدودن
از اول کار من دلدادگی بود
ولیکن شیوۀ تو دل ربودن
گرفت از من مجال دیده بستن
همه شب بر
خیالت در گشودن
قرار عمر من بر کاستن بود
تو را بر لطف و زیبایی فزودن
غم شیرین دوری بر من آموخت
سخن گفتن غزل خواندن سرودن
من و شبهای غربت تا سحرگاه
چو شمعی گریه کردن نا غنودن
چه خوش باشد غم دل با تو گفتن
وزان خوشتر امید با تو بودن...