تمام بحرانها و درگیریهایی که در گام اول انقلاب وجود داشته، درگیری این دو ایده و نظر بوده، یعنی «سازش و توسعه» و «مقاومت و پیشرفت». اکنون نسل جوان برای اداره کشور به معنای عام یا «دولتسازی، جامعهسازی و تمدنسازی» به معنای خاص، باید یکی از آن دو را انتخاب کند.
به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو- ابوعمار؛ سوال میشود حسن روحانی مگر نمیداند برجام حاصلی نداشته! حتی برخی از طرفدارانش هم از دفاع کردن، از برجام خسته شدهاند. پس چرا اینقدر اصرار دارد به هر طریقی برجام را احیا کند؟!
تا جایی که عباس عبدی از تئوریسینهای اصلاحات و طرفداران جدی حسن روحانی، اخیرا در یادداشتی مدعی شده: «علت مقاومت روحانی مقابل نظر کارشناسان در ماجرای کرونا و افزایش مبتلایان را دستاویزی میداند که رئیس جمهور قصد دارد از آن برای احیای برجام استفاده کند.»؛ و متاسفانه این تحلیل خیلی هم غلط بهنظر نمیرسد.
واقعا چرا اصرار بر هیچ و پوچ؟ امروز یک فرد کوچهبازاری هم فهمیده که برجام خسارت محض بود؛ و، اما پاسخ. انقلاباسلامی به عنوان یک انقلاب ضداستبداد، ضداستعمار و صاحب سخن در فضای جامعه جهانی وارد شده و یک ایده شفاف، اصیل و عقلانی برای رسیدن به تمدن نوین اسلامی مطرح کرد و محور اصلی آن پیوستن دنیا و آخرت و وارد کردن دین به طور مؤثر در اجتماع بود.
یکی از مهمترین مراحل تمدنسازی، تشکیل و اداره جمهوری اسلامی است. از ابتدای انقلاب جریانهای فکریسیاسی مختلفی ادعا داشتند که ایده و طرح برای اداره جمهوری اسلامی دارند، مانند نهضت آزادی، جبهه ملی، منافقین (مجاهدین خلق) و از جمله جریان اصیل انقلابی به رهبری امام (ره).
اما مطالعه تاریخ حوادث بعد از انقلاب ما را به این نتیجه میرساند که یک جریان که به لحاظ تئوری آن را میشود تلفیقی از اسلام آمریکایی، نهضت آزادی و جبهه ملی دانست، و میتوان در یک کلام آن را لیبرال مسلک نامید، حضور پررنگی دارد.
جریان لیبرالی هم به منظور صرفا جناح چپ و اصلاحات نیست. این جریان در طول انقلاب، اکثر سنگرهای مهم در ساختار نظام که مستقیم یا غیرمستقیم به اداره کشور مربوط میشد را دراختیار داشته و دارد. مراکز مهم تصمیمساز مثل مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری، مرکز تحقیقات مجمع تشخیص مصلحت، مرکز پژوهشهای مجلس و.... در طول این سال ها، عمدتا که چه عرض کنم، تماما در اختیار این جریان بوده.
در مراکز تصمیمگیر مثل مجلس و خصوصا دولت هم پر واضح است که همیشه اکثریت با جریان لیبرال مسلک و بعضا با ظاهر انقلابی بوده؛ و در این ۴۰ سال خصوصا بعد از رحلت امام بطور آشکارتر یک ایده را برای اداره کشور دنبال کردند و آن الگوی ناکارآمد سازش و توسعه بود. بود. (البته توضیح ابعاد این نظریه مفصل است و در این نوشته مجالش نیست)
به اعتقاد من گام اول انقلاب (چهل سال اول) در یک نگاه کلان، دوران آزمودن الگوهای اداره جمهوری اسلامی ایران و سیر به سمت اهداف انقلاب بود.
مدعیانی همچون جبهه ملی و نهضت آزادی و مجاهدینخلق که در همان سالهای اول انقلاب یا خیانت کردند و یا به خالی بودن دست خود پی بردند و صحنه را ترک کردند، اما جریان لیبرال هرچه در چنته داشت را در عرصه عمل پیاده کرد.
جریان اصیل انقلابی نیز از اول یک نظر را مطرح کرد و آن راهبرد «مقاومت و پیشرفت» است و این الگو هم در عرصههای آثار عملی خودش را نشان داده که مجال بیان مفصلش نیست. معتقدم تمام بحرانها و درگیریهایی که در گام اول انقلاب وجود داشته، درگیری این دو ایده و نظر بوده، یعنی «سازش و توسعه» و «مقاومت و پیشرفت»
حتی باور دارم، بحرانهایی که انقلاب در چالش با نظام استکبار داشته هم ریشه در داخل و درگیری این دوگانه دارد؛ بنابراین در انتهای گام اول انقلاب دو ایده و الگوی آزمون پسداده داریم که نسل جوان برای اداره کشور به معنای عام یا «دولتسازی، جامعهسازی و تمدنسازی» به معنای خاص، باید یکی از آن دو را انتخاب کند.
نظریه «سازش و توسعه» در میدان عمل ناکارآمدی خودش را اثبات کرده، بهعنوان مثال، اقتصاد یکی از عرصههاییست که تقریبا بهطور کامل در دست جریان لیبرال بوده و از قضا یکی از چالشهای اساسی مردم و فشارهای سنگین دشمن در مسئله اقتصاد است.
اما نظریه «مقاومت و پیشرفت» در هر عرصهای وارد شده رشد و پیشرفتهای چشمگیری داشته، بهعنوان مثال حوزه امنیت، توان دفاعی، برخی از شاخههای علم و فناوری مثل نانو، هسته ای، هوا و فضا و... شاهدی بر این ادعا هستند.
یک مقایسه ملموستر بخواهم داشته باشم این است که، شما «صنعت خودروسازی» و «صنعت موشکسازی» را در اول انقلاب و بعد از گذشت چهل سال مقایسه کنید. صنعت خوردوسازی را غالبا جریان لیبرال اداره کرده و صنعت موشکسازی را جریان انقلابی!
و، اما برجام و حسن روحانی؛ به اعتقاد بنده برجام آخرین آزمون و آخرین بازی است که جریان لیبرال معتقد به نظریه «سازش و توسعه» برای حفظ و بقای فکری سیاسی خود به احیای آن نیاز دارد.
حسن روحانی امروز، فقط حسن روحانی رئیسجمهور نیست! بلکه نماینده یک جریان است و مأموریت ویژهای دارد و آن مأموریت ویژه انتقال نظریه «سازش و توسعه» به نسل جوان برای ادامه کار در گام دوم انقلاب است.
به نظر بنده این مسئله برای صاحبان این تفکر آنقدر مهم است که هر هزینهای را برایش از جیب انقلاب و مردم پرداخت میکنند، حتی اختلال در مدیریت بحران کرونا!
اما حوادثی که یکی دو سال گذشته رقم خورده زمینهای را فراهم کرده که میتواند با هوشمندی نخبگان و بدنه وسط (جوانان) جریان انقلابی، گام دوم انقلاب را با یک تصفیه جدی در حوزه گفتمان و نظریه آغاز کرده و با قوت ادامه دهند، انشاالله.
*ابوعمار- فعال دانشجویی خراسان شمالی
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.